آخرین قربانی «مرد بحرانساز» پرسپولیس
و اینک نوبت افشین قطبی
گروه ورزش- به نظر میرسد که اکنون باید افشین قطبی را آخرین قربانی «مرد بحرانساز» سالهای اخیر پرسپولیس دانست؛ مردی که همیشه به مظلومیت معروف است. به گزارش خبرگزاری فارس بالاخره نوار شکستناپذیری پرسپولیس هم پاره شد تا این تیم در آستانه حساسترین بازی نیم فصل لیگ خود با مشکلات عدیدهای روبرو باشد؛ البته تیم بزرگ پایتخت از چند روز قبل از دیدار برابر پاس همدان و در آنجا که دمل حاشیههای پنهانش دهان باز کرد، شکست خورد.
از پیش هم معلوم بود اختلافات زیادی میان اعضای کادر فنی وجود دارد؛ اما هر بار پس از هر بازی، این اختلاف تکذیب شد. اعضای کادر فنی همواره خود را برادر یکدیگر معرفی کردند؛ گویی که سالها کنار هم بوده اند. هر چند یکی از این برادران، پیش از بازی مقابل پاس از سوی برادر بزرگتر اخراج شد تا مشخص شود این خانواده توانایی پنهان کردن اختلافات را ندارد.
پایان فرمانروایی افشین قطبی اما به عواملی چند بستگی داشت که مهمترین آن عدم اعتماد کافی میان کادر فنی بود. در واقع، از وقتی که پرسپولیس ارائه بازی زیبا را به فراموشی سپرد و به دنبال نتیجهای برای ثبات رکورد شکنی با تفکرات قطبی رفت، این احتمال که شکافی میان همدلی و پیروزی طلبی این تیم ایجاد شود، شکل واقعی پیدا کرد.
مصاحبههای شماری از بازیکنان و حمله غیرمستقیم و مستقیم آنها به بعضی تاکتیکهای اتخاذ شده گواه این مدعا است؛ اما در همین تغییر تفکر هم دلایلی چند دخیل بوده است. این واقعیتی است که افشین قطبی، همان پسر با احساس ابتدای فصل که تنها به دنبال نتیجهگیری مجموعه تحت رهبریاش بود، خیلی زود به درک کامل از رموز پیچیده حاشیه فوتبال ایرانی رسید، به همان سرعت، افراد پرنفوذ این حاشیه را پیدا کرد تا راه کج کرده و گام در جاده دیگری گذارد.
این مساله را وقتی میشد بهتر از قبل حس کرد که مرد همیشه خندان کادر فنی برای نخستین بار و در پی کنار گذاشتن مرزبان، حاضر به انجام گفتوگو با خبرنگاران نشد و به جای آن بارها با حمید استیلی به طور خصوصی به صحبت پرداخت و البته میتوان دلیل برگزاری این جلسات را به خوبی حدس زد.
از سوی دیگر، قطبی جدا از غرور کاذب ناشی از اثبات نتایج تیمی، اتکای زیادی به مشاورانی دارد که میداند از دور، دستی در حاشیههای فوتبال دارند و نفوذ آنها تحولات زیادی را در همین لیگ هفتم حرفهای رقم زده و همین اتکا و ارتباطهای پنهانی بود که شکاف میان اعتماد کادر فنی را به همراه داشت.
قطبی اما از این نکته غافل ماند که رفقای دیروز وقتی جایگاه خود را در خطر ببینند، شمشیر از رو بسته و در مقابلش قد علم خواهند کرد؛ اما این سکه روی دیگری هم دارد. برخی با اتکا به سابقه زیادشان در کنار شناخت عمیق از حاشیههای پیرامون پرسپولیس، در ابتدا سکوت پیشه کردند تا شاید سهمیهم از موفقیت احتمالی تیم نصیبشان شود و کولهبار خود را برای بزرگی در روزهای آینده سنگینتر کنند؛ اما همانطور که ذکر شد این سکوت تا زمانی کارساز بود که جایگاه قدیمیترها لرزان نباشد.
ضیا عربشاهی که همواره به عنوان چهرهای منتقد مطرح است، در این خصوص میگوید:«بدون شک بعضیها چشم دیدن موفقیتهای قطبی را ندارند و به هر طریقی که امکان دارد، سنگ اندازی میکنند.»
اشتباه دیگر قطبی باور نداشتن رفتارهای غیرحرفهای بازیکنان بود. شاید باور نداشت که بازیکنان حاضر شوند برای اثبات وفاداری به ائتلاف خود، قید دستیابی به اهداف گروهی را بزنند. او این تجربه را نداشت که فوتبال ایرانی به خاطر همین وفاداری به ائتلاف، مقابل بحرین قید جام جهانی را زد، البته این وفاداری آنقدر ملموس نیست که بتوان فردی را مقصر جلوه داد و قطعا هیچ بازیکنی هم حاضر نمیشود بازنده از زمین بیرون آید؛ اما به دلیل همان عدم تفکرات حرفهای غالب بر فوتبال ایرانی، روحیهها آنقدر دستخوش از هم گسیختگی تیمیمیشود که مغز هم از صدور فرمان صحیح عاجز میماند.
اتفاقاتی از این دست بارها برای پرسپولیس به وقوع پیوسته و این تیم به کرات ضربههای جبرانناپذیری را از قطعات پازل خود خورده است.
در واقع، هیچ کدام از مربیان با تجربه این تیم که حتی تعدادی در زمره بهترینهای دنیا بودند را یارای مقاومت برابر حاشیههای این تیم نبود. حاشیههایی که در متن همه آنها رد پای مهرههای قدیمی به وضوح دیده میشود، این در حالی است که قطبی هنوز انتحاری برخورد نکرده و موضع مخالف در قبال جریان مقابلش نگرفته و جانب احتیاط را رعایت کرده است؛ اما همتایان قبلیاش بسیار پرفشارتر ظاهر شده و حتی از اهرمهای فشار مثل اخراج استفاده کردند که البته این نسخه هم شفا نداشت و اخراجیها در پی هر خروج راه بازگشت پیش گرفتند و این سرمربیان بودند که در آخر قافیه باخته و به تاریخ پیوستند. عاقبتی که محتمل انتظار قطبی را هم میکشد.
تاریخ ثابت کرده که در بلند مدت همیشه این سرخهای قدیمی بودند که بر مربیان تازه پرسپولیسی شده غلبه کرده و او را از میدان به در کردهاند. بیشک در این پروسه هم قطبی پیروز نخواهد بود؛ حتی اگر ابزارهای قدرتمندی مثل مشاورانی هم پشتیبان او باشند.
هر فصل برخی از بازیکنان تیم به دستور برخی که همواره در صحنه هستند، با هدف رسیدن به راس هرم هدایت این تیم، شیطنت خود را علنی میکنند و گفته میشود آن دسته که خود را با این برنامهها هماهنگ نکنند، از دور خارج میشوند.
یکی از بازیکنان پرسپولیس که در زمان مربیگری آریهان اخراج شده بود، در این خصوص میگوید: «نمیدانستم برای حضور ثابت در ترکیب باید از جانب برخی مورد حمایت قرار بگیرم. متاسفانه کسی که در ظاهر انسان مظلومیاست، اجازه خودنمایی را به من نداد. نمیدانم تا چه زمان میخواهد نقش بازی کند. بالاخره روزی ماهیت او مشخص خواهد شد.»
و اکنون سوال این است که آیا به دلیل حضوری چند ساله به عنوان بازیکن و یا مربی میتوان باشگاهی را به تملک درآورد و خود را محق هدایت آن دانست؟ هواداران پرشمار پرسپولیس بسیار امیدوارند تا پس از مدتها جام قهرمانی را بر دستان سرخپوشان پایتخت تهران ببینند؛ اما ...
ارسال نظر