محمد خاکپور:علی دایی با انسان‌های عادی تفاوت دارد!

از پاس تهران تا MK.FC لس‌آنجلس راهی طولانی است که محمد خاکپور در طی سال‌ها آن را پیموده است. بازیکن آرام خط دفاعی سال‌های دور فوتبال ایران باشگاه‌های زیادی را پشت سر گذاشت تا بازی در تیم ملی ایران و حتی جام جهانی فوتبال را تجربه کند. پاس تهران، بهمن،‌ پرسپولیس، گیلانک سنگاپور و چندین و چند باشگاه دیگر ایستگاه‌های ورزشی خاکپور محجوب بوده‌اند.

گفت‌وگوی وی را با خبرگزاری ایسنا در زیر می‌خوانید. پس از اینکه بعد از دو سال حضور در لیگ حرفه‌ای آمریکا، یک آکادمی فوتبال تاسیس کردم، این آکادمی بعد از مدتی به یک باشگاه خصوصی تبدیل شد. یادم می‌آید زمانی که این آکادمی را تاسیس کردم ۲ شاگرد داشتم و حالا نزدیک به ۱۶۰ فوتبالیست در باشگاه من فعالیت دارند. این بازیکنان به صورت نیمه حرفه‌ای بازی می‌کنند و اگر بتوانند خودشان را نشان بدهند از طریق دانشگاه‌ها، جذب باشگاه‌های حاضر در لیگ می‌شوند. فوتبال آنجا با فوتبالی که در ایران یا سایر کشورها می‌بینیم تفاوت دارد. آنها لیگی حرفه‌ای به نام MLS) Major League Soccer) دارند که تمام تیم‌های آن از دانشگاه‌ها تغذیه می‌شوند. شرایط در آنجا به این صورت است که بازیکنان از رده سنی ۹ تا ۱۹ سال بازی می‌کنند و از آنجا به دانشگاه‌ها می‌روند و اگر استعداد خوبی داشته باشند و بتوانند خودشان را نشان دهند جذب باشگاه‌ها می‌شوند. باشگاه من در رده سنی ۹ تا ۱۹ ساله‌ فعالیت می‌کند و این بازیکنان پس از حضور در دانشگاه به باشگاهی در لیگ حرفه‌ای می‌روند. از سال ۲۰۰۲ که کارم را در این باشگاه شروع کردم تا به حال چهار بازیکن باشگاهم به دانشگاه‌ها معرفی شده‌اند که یکی از آنها هم به لیگ حرفه‌ای رفت. نکته‌ای که در فوتبال آمریکا دیده می‌شود این است که فوتبال در آنجا همیشه زیر سایه بسکتبال، بیس‌بال و فوتبال آمریکایی بوده، به طوری که اگر ۱۵ سال قبل کسی در آمریکا فوتبال بازی می‌کرد، همه می‌گفتند آن فرد دارد در رشته زنان بازی می‌کند. ضمن اینکه در آمریکا آنقدر که در رشته‌هایی مانند بسکتبال و بیسبال سرمایه‌گذاری می‌کنند، روی فوتبال سرمایه‌گذاری نمی‌شود. پس از اینکه فوتبال با استقبال مردم آمریکا روبه‌رو نشد، اداره کنندگان فوتبال این کشور تصمیم گرفتند با آوردن ستاره‌های فوتبال جهان همه نگاه‌ها را به فوتبال آمریکا جلب کنند. این تصمیم با حضور «لوتار ماتئوس» شروع و با جذب دیوید بکام ادامه پیدا کرد که حضور بکام این کمک را کرد و در بازی‌هایی که بکام حضور داشت، جمعیت خوبی هم جذب ورزشگاه‌ها می‌شد. وی گفت: مدتی به عنوان دستیار محمد مایلی‌کهن کار کرده‌ام، اما اکنون در توانایی خود می‌بینم که سرمربی باشم. در واقع دیگر به دستیار بودن فکر نمی‌کنم و برخلاف شایعات نه قرار است دستیار پیروانی شوم و نه مایلی‌کهن؛ بلکه می‌خواهم سرمربی یک تیم باشم. به پیشنهاد مالی توجه چندانی ندارم، اما حتما باید یک تیم تهرانی باشد؛ چرا که باید کنار پدر و مادرم باشم.

مربیان ایرانی نتیجه‌گرا شده‌اند

در مدتی که خارج از ایران بودم فرصت داشتم تا دوره‌های علمی و آموزشی مختلفی را بگذرانم و آنچه که تاکنون از چند سمینار مختلف متوجه شدم این است که اطلاعات مربیان ما در سطح بسیار بالایی نیست، در هر صورت مدیران باشگاه‌ها فرصت چندانی به مربیان نمی‌دهند و به همین دلیل روش کاری آنها تنها براساس نتیجه‌گرایی شکل گرفته است.

ناگفته‌هایی از قطبی

در زمان جام جهانی ۱۹۹۸، فدراسیون فوتبال آمریکا تلاش کرد تا از همگروه‌های خود اطلاعات بدست آورد، بنابراین آنها کسب اطلاعات از تیم ایران را به افشین قطبی سپردند، بدون آنکه بدانند وی مدت زیادی است با ایران در ارتباط نبوده، در واقع قطبی تنها برخی آمار و اطلاعات را از تیم ایران در اختیار فدراسیون فوتبال آمریکا گذاشت. درباره ابتدای کار قطبی می‌دانم که او مانند من باشگاهی با نام اختصاری (AGSC) داشته است و پس از مدتی نیز کار آنالیزوری را آغاز کرد و به عنوان دستیار دوم یا سوم تیم گالکسی فعالیت کرد، بعد هم از طریق ارتباطاتی که داشت با فدراسیون فوتبال کره جنوبی همکاری کرد، در هر صورت ما در ایران از قطبی فوتبال بین‌المللی ندیدیم. متاسفانه عده‌ای از مربیان و دست‌اندرکاران فوتبال آن قدر در رفتار و گفتارشان بد برخورد می‌کنند که وقتی فردی چون قطبی عامیانه‌ترین آداب اجتماعی را رعایت می‌کند، تبدیل به امپراتور می‌شود. در واقع قطبی تنها آداب اجتماعی را رعایت می‌کرد و به همین دلیل بود که وقتی از کوره در می‌رفت برای همه عجیب بود. در هر صورت مطبوعات نیز به حضور وی بسیار توجه کرده و قطبی را بزرگ کردند.

در جا زدن فوتبال ایران پس از جام جهانی ۹۸

اگر بخواهم خیلی خوش‌بینانه صحبت کنم باید بگویم که ما از جام جهانی ۹۸ به بعد درجا زده‌ایم. در جام جهانی ۹۸ تمام هدف‌مان این بود که خودمان را به عنوان کشوری که پس از بیست سال به جام جهانی رفته نشان دهیم، اما بعد از این مسابقات مسیرمان عوض شد. همه به دنبال خودخواهی‌های خودشان رفتند و از فوتبال به نفع خودشان استفاده کردند. مشکل ما در جام جهانی ۲۰۰۶ نبود مدیریت بود. مربیان ما ماموریت لازم برای هدایت این تیم را نداشتند. ما که از دور اوضاع تیم ملی را می‌دیدیم، مشخص بود که درگیری بین بازیکنان و کادرفنی وجود دارد.

دایی، مربی بزرگی که خیلی زود سرمربی تیم ملی شد

دایی یکی از افتخارات مملکت ماست، او را تمام آسیا و جهان می‌شناسند و حضور او روی نیمکت تیم ملی اعتبار بالایی است، اما دایی در زمانی به عنوان سرمربی تیم ملی انتخاب شد که فوتبال ما آشفته بود. تعلیق و تغییر و تحول‌های لحظه‌ای وضعیت آشفته‌ای را برای فوتبال ایران ایجاد کرده بودند. شاید اگر در آن زمان مربی دیگری به جای دایی انتخاب می‌شد، نمی‌توانست مانند او موفق باشد. این موفقیت‌هایی که به دست آمده از شخصیت دایی نشات می‌گیرد و نشان می‌دهد که او شخصیت یک مربی بزرگ را دارد و با انسان‌های عادی تفاوت دارد اما، به نظرم فدراسیون خیلی زود دست به انتخاب دایی زد. می‌دانم که در آن زمان فدراسیون برای انتخاب سرمربی خیلی تحت فشار بود و تلاش‌هایی که برای انتخاب سرمربی انجام داده بودند به نتیجه‌ای نرسید، به همین دلیل با انتخاب دایی فدراسیونی‌ها‌ می‌خواستند پشت دایی پنهان شوند. دایی اسم بزرگی است و مسوولان فدراسیون پشت نام دایی پنهان شدند. تحلیلم این است که ما خیلی زود دایی را خرج کردیم؛ چرا که می‌توانستیم از دایی در جاهای دیگر استفاده کنیم. او می‌توانست رییس AFC باشد و در آنجا به فوتبال ما کمک کند. دایی چه چیزی کمتر از «بن‌همام» داشت. رابطه و تحصیلات، مقبولیت و معروفیت دایی به همراه خیلی دیگر از فاکتورها نکات برتری دایی از بن‌همام است؛ اما، من متاسفم که با خرج کردن زودهنگام چنین شخصی، راه را برای پیشرفت بیشتر فوتبال ایران محدود کردیم.