بازتابپاسخی به یادداشت «این روزگار دیگریست» درباره افشین قطبی
«سلام بر دل شیر»
اشکالی ندارد، افشین قطبی امروز در کنار ما است. نه صرفا به عنوان مربی سرخپوشان که در خدمت فوتبال ملی.
آرش غفوری
اشکالی ندارد، افشین قطبی امروز در کنار ما است. نه صرفا به عنوان مربی سرخپوشان که در خدمت فوتبال ملی. در زمانهای که الگوهای فوتبالی ما یا در گیرودار غرور و خود بزرگبینی همه را دشمن خود میدانند یا با ادعای لوطیگری، حواریونشان را یکی پس از دیگری از دست میدهند، بگذارید یاغیان فوتبال هم از افشین قطبی بد بگویند و در بیان عقدههای فروخفتهشان مدعی شوند «تنها کسی که دل شیر ندارد، افشین قطبی است.» اما کیست که نداند «دل شیر» از آن کسی است که بلی، تا دقیقه ۹۷ امیدوار منتظر میماند تا تیمش قهرمانی دوباره لیگ برتر را بهدست آورد. آن هم در حالی که پیش از این به دلایل مدیریتی، ۶ امتیاز تیمش را کسر شده میبیند.در روزی که علی پروین و علی دایی، دو اسطوره فوتبال ملی، هر روز بیشتر از دیروز خیل طرفدارانشان را از دست میدهند، درست در همین روز افشین قطبی وارد گود فوتبال ملی میشود تا به یارگیری از همین دلبریدهها از فوتبال بپردازد. کسانی که فوتبال را پیش از این با دل علی پروین و غیرت علی دایی میفهمیدند امروز از این هر دو میبرند که اولی دل را فدای دنیا کرد و دومی شهرت غیرت را با لجاجت پرداخت، اما افشین دل و جرات را با هم دارد و هم اوست که در هنگامه حضور در پرسپولیس مدعی میشود تیمش را با ۷۵ امتیاز قهرمان میکند. ادعایی که البته هم کسانی که مدیریت نخواندهاند و فوتبال را نه حتی از روی دل، بلکه کاملا از آموختههای نامرتبط خودشان تحلیل میکنند، شاید توانایی درک این نکته را نداشته باشند که چگونه یک مربی به عنوان مدیر تیم یک هدف مشخص را برای خودش تعریف میکند تا به آن دست یابد و چگونه نیروهای انگیزشی تیمش را افزایش میدهد.امروز میتوان افشین قطبی را «شومن» نامید، او را یک «بازیگر» قهار دانست، ساده تر و معمولی تر از آنچه امروز بدو پرداخته میشود و البته کسی هم که خدا دوستش دارد، فرض کنیم که همه اینها درست است، اما تنها کسی میتواند از نقش افشین قطبی در ارتقای سطح مربیگری در ایران به کنایه بگذرد و آن را نادیده بگیرد که فیلم مصاحبههای پس از بازی پرسپولیس را ندیده باشد. یا آن شبی که افشین قطبی میزبانی عادل فردوسی پور را در برنامه «نود» پذیرفت، تنها به صرف اینکه افشین مهمان «نود» است، خوابیدن را ترجیح داده باشد. در آن روزهای شکست تیم ملی در جام ملتهای آسیا و هنگامهای که امیر قلعهنویی روبهروی دوربین عادل فردوسیپور به همراه امیر حاجرضایی و بیژن ذوالفقارنسب قرار میگرفت، حاجرضایی زیرکانه به خصوصیتی در مورد مربی تیم ملی اشاره کرد که قلعهنویی فاقد آن بود. به اعتقاد حاجرضایی، ادبیات مربی تیم ملی باید منزه باشد و شان پیراهن مقدسی را که نام ایران دارد، حفظ کند. قلعهنویی آن شب نگرفت که حاجرضایی چه میگوید؛ شاید هم خودش را به ندانستن زد، اما امروز اگر فیلم صحبتهای خودش را با کلامی که از دهان افشین قطبی بیرون میآید، مقایسه کند به شان و ادبیات مربی تیم ملی پی خواهد برد. امری که البته تمام خصوصیت مربی تیم ملی نیست، اما کسی که از حداکثرهای مربیان دیگر وطنی، چیزی بیشتر در چنته دارد، چرا نباید در صحبت کردن و همیشه داور را مقصر ندانستن، از بقیه کم داشته باشد.افشین ابایی ندارد مشتهای گره کردهاش را روبهروی طرفدارانش به هوا برد و با همان کت و شلواری که روی نیمکت مینشیند دور افتخار بزند. از این مشتها دیگران هم به هوا میبرند، اما در مشتهای افشین چیزی وجود ندارد که در دیگران وجود دارد. مشتهای افشین بیعقده است. شاید هم به همین دلیل دل خیلیها را میلرزاند.
ارسال نظر