غلامحسین حسنتاش در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» مطرح کرد
۱۰ وجهی چالشهای گاز ایران
دنیای اقتصاد: در طول دولت یازدهم، ۱۱ فاز استاندارد میدان گازی پارسجنوبی به بهرهبرداری رسیده که به معنای افزایش بیش از ۲۵۰ میلیون مترمکعبی تولید گاز کشور در سالهای اخیر است. اما در حالی که ایران از لحاظ تولید گاز رتبه سوم جهان را در اختیار دارد، هنوز برنامه شفافی برای مازاد گاز تولیدی کشور تعیین نشده است. بهطوریکه همچنان کشور در فصول گرم سال با مازاد عرضه مواجه است و در فصول سرد مازاد تقاضا دارد. غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی میگوید از آنجا که گاز طبیعی یک حامل انرژی در کنار حاملهای دیگر است، بنابراین استراتژی گازی کشور را نمیتوان بدون برنامه کل انرژی کشور تدوین کرد.
دنیای اقتصاد: در طول دولت یازدهم، ۱۱ فاز استاندارد میدان گازی پارسجنوبی به بهرهبرداری رسیده که به معنای افزایش بیش از ۲۵۰ میلیون مترمکعبی تولید گاز کشور در سالهای اخیر است. اما در حالی که ایران از لحاظ تولید گاز رتبه سوم جهان را در اختیار دارد، هنوز برنامه شفافی برای مازاد گاز تولیدی کشور تعیین نشده است. بهطوریکه همچنان کشور در فصول گرم سال با مازاد عرضه مواجه است و در فصول سرد مازاد تقاضا دارد. غلامحسین حسنتاش، کارشناس ارشد انرژی میگوید از آنجا که گاز طبیعی یک حامل انرژی در کنار حاملهای دیگر است، بنابراین استراتژی گازی کشور را نمیتوان بدون برنامه کل انرژی کشور تدوین کرد. به گفته وی تزریق گاز به میادین بزرگ و فرسوده نفتی کشور و تامین خوراک واحدهای پتروشیمی سودده نسبت به صادرات اولویت بیشتری دارد، هرچند که با صادرات گاز میتوان اهداف استراتژیک کشور را دنبال کرد.
استراتژی گاز کشور چگونه باید باشد؟
گازطبیعی یک حامل انرژی در کنار حاملهای دیگر است، بنابراین به نظر من استراتژی گاز کشور را نمیتوان بدون استراتژی و برنامههای کل انرژی کشور تدوین کرد. اما متاسفانه راهبردها و برنامههای جامع انرژی کشور که باید همه ملاحظات راهبردی و اقتصادی و... در آن در نظر گرفته شده باشد، روشن نیست و در غیاب آن نمیتوان برنامه گاز را تبیین کرد. کارهایی که الان انجام میشود معلوم نیست چقدر درست باشد. وابسته کردن حدود ۸۰ درصد انرژی کشور به گازطبیعی معلوم نیست از نظر راهبردی با توجه به اصل تنوع، درست باشد. بردن گاز به هر روستای دور افتاده بدون توجه به میزان مصرف آن روستا و بدون توجه به هزینههای انتقال و بدون مقایسه با سایر گزینههای تامین انرژی مناسب برای آن روستا، معلوم نیست عقلانی و اقتصادی باشد و متاسفانه خیلی وقتها با انگیزههای پوپولیستی انجام میشود.
بهنظر شما وضعیت تولید و مصرف گاز کشور در آینده چگونه خواهد بود؟
متوسط رشد مصرف گاز کشور طی ۲۰ سال گذشته کمی کمتر از ۱۰ درصد در سال بوده است. اما قطعا این روند بسیار کندتر خواهد شد، چراکه بخش قابل توجهی از این رشد به واسطه توسعه گازرسانی بوده است که به تدریج متوقف خواهد شد، چون جای زیادی برای رساندن گاز باقی نمانده است. نمیتوان از رشد مصرف سالانه برآورد دقیقی داشت، زیرا آمار تفکیکی در مورد اینکه چقدر از رشد مصرف گذشته ناشی از اشتراکات جدید است و چقدر ناشی از رشد مصرف اشتراکهای گذشته است در اختیار ندارم، همچنین راندمان انرژی هم ولو بهصورت بسیار بطئی در حال افزایش است که آن هم روی کاهش مصرف گاز اثر میگذارد.
عرضه و تقاضای گاز در کشور ما با آمدن فازهای جدید پارس جنوبی تنها در یکی، دو سال اخیر تا حدودی متوازن شده است. البته زمستان گذشته یعنی زمستان سال ۹۵ نشان داد که هنوز هم در شرایط اوج مصرف مشکل داریم ولو ممکن است در متوسط مشکلی نداشته باشیم. طبق آمارنامه سالانه شرکت بیپی حتی در سال ۲۰۱۵ میلادی نیز هنوز واردات گاز ما از ترکمنستان بیشتراز صادرات ما به ترکیه بوده است در زمستان گذشته هم با قطع گاز ترکمنستان کلی مشکل پیدا کردیم. باید توجه داشته باشیم که اگر گاز ترکمنستان قطع شود بازهم شاید تا چند سال در ایام اوج مصرف در زمستان مشکل داشته باشیم.
با توجه به شرایط مصرف و تولید در کشور نظرتان درباره تزریق گاز به میادین نفتی چیست؟
بنده تزریق گاز کافی به میادین قدیمی نفتی کشور را که میادین بزرگ و اصلی ما هم هستند بسیار مهم و ضروری میدانم، ما سالهاست که در این زمینه از برنامهها عقب هستیم و حتی برنامهها در سطح نیاز میادین نفتی نبوده است بلکه در سطح توانایی صنعت نفت برای تزریق محدود شده است. این مساله به ضریب بازیافت این میادین لطمه میزند. معتقدم قبل از اینکه به بحث صادرات گاز بپردازیم باید این مساله را تعیین تکلیف کنیم و نیاز میادین را روشن کنیم و بعد ببینیم اصولا گازی برای صادرات باقی میماند یا نه. البته اگر برنامهریزی درستی وجود داشته باشد میشود در ۹ تا ۱۰ ماه در سال تزریق تجمعی را تامین کرد که در ایام اوج مصرف خانگی و تجاری مشکلی نداشته باشیم. به نظر من یک مرجع علمی مستقل باید نیاز گاز میادین را بررسی کند، چراکه تجربه نشان داده است وزارت نفت و شرکت ملی نفت ایران تمایل چندانی به تزریق گاز و سرمایهگذاری در تاسیسات تزریق گاز نداشته است. به این نکته نیز باید توجه داشت آنچه گفته شد با توجه به الگوی نامناسب مصرف و راندمان پایین انرژی در کشور است. ما از پتانسیل بسیار بزرگی برخوردار هستیم که با بهینهسازی مصرف و افزایش راندمان، انرژی و از جمله گاز بیشتری را برای صادارت آزاد کنیم.
نحوه تخصیص گاز به پتروشیمیها گازی چگونه باید باشد؟
متاسفانه صنعت پتروشیمی ما بر مبنای یک نقشه راه درست توسعه نیافته است ما باید این نقشه راه را تهیه کنیم تا بر اساس مطالعات جامع بازار و... مشخص شود که ما کدام زنجیرههای پتروشیمی را باید توسعه بدهیم. زنجیرهای که از متان و اتان شروع میشود یا زنجیرهای که از میعانات گازی شروع میشود؟ اما به هرحال باید گاز مجتمعهای موجود پتروشیمی را تامین کنیم، البته مجتمعهایی که با قیمتهای منطقی سوخت و خوراک سودده هستند نه آنهایی که در واقع زیانده هستند و میخواهند از رانت سوخت و خوراک ارزان استفاده کنند و سود کاذب به ضرر اقتصاد ملی ببرند، برای اینها باید فکر دیگری بکنیم.
آیا برای کشورهای صادرکننده گاز علاوه بر منافع اقتصادی در صادرات گاز منطق ژئوپلیتیک و سیاسی هم مطرح است؟
بله قطعا در طرحهای صادرات انرژی و از جمله گاز منطق ژئوپلیتیک هم مطرح است. بهطور مثال عربستان سعودی سالها است که تلاش دارد جهان و خصوصا کشورهای غربی را به نفت خود وابسته نگه دارد تا امنیت سیاسی خود را تامین کند. رژیم عربستان نگران است که اگر این وابستگی نباشد کشورهای غربی دلیلی بر حمایت از این رژیم منسوخه قرون وسطایی نیابند و به همین دلیل میکوشد با پایین نگه داشتن قیمت جهانی نفت انرژیهای رقیب و نفت خامهای رقیب را غیراقتصادی کند که سهم بازار خود را حفظ کند و بر حفظ سهم بازار هم علنا تاکید دارد. در مورد صادرات گاز نیز وابستگی اروپا به گاز روسیه بهترین مثال است. روسها وابستگی اروپا به گاز خود را یک اهرم سیاسی و استراتژیک میدانند و همواره کوشیدهاند با از میدان به در کردن رقبا این وابستگی را حفظ کنند. البته با توسعه منابع انرژی و بسط فناوریهای مربوط به انرژی، این اهرم در حال کند شدن است مثلا اروپاییها تلاش دارند که با توسعه ترمینالهای دریافت LNG یا گاز طبیعی مایع شده، انحصار روسیه را بشکنند و علاوه بر این همین حالا توسعه نفت و گاز شیل در آمریکا هم برای نفت عربستان و هم برای گاز روسیه مشکل و محدودیت ایجاد کرده است.
با توجه به معادلات سیاسی منطقه آیا ایران میتواند از صادرات گاز بهعنوان یک ابزار سیاست خارجه برای افزایش قدرت خود استفاده کند؟
امروزه وابسته کردن دیگران به گاز ایران طبعا میتواند در کنار جنبه اقتصادی و تجاری آن به تحکیم روابط با کشورهای دیگر و افزایش قدرت سیاسی کمک کند. البته همانطور که عرض کردم با توجه به تنوعی که در بازارها بهوجود آمده است این مساله در حد گذشته نخواهد بود.
بنا به نظر برخی کارشناسان واردات گاز نیز میتواند در شرایطی برای کشور واردکننده قدرت سیاسی به دنبال داشته باشد. بهعنوان مثال در صادرات گاز ترکمنستان به چین با وجود اینکه ترکمنستان کشور صادرکننده است اما این ترکمنستان بوده که از لحاظ درآمدی به چین وابسته شدهاست. حال با توجه به ظرفیت کشور برای واردات گاز، واردات گاز از کشورهای منطقه علاوه بر افزایش ظرفیت صادراتی چه نقشی در راهبرد کشور در تبدیل شدن به هاب انرژی منطقه میتواند داشته باشد؟
کشور ما با ۷ کشور مرز خاکی دارد و به حدود ۷کشور هم دسترسی نسبتا نزدیک دارد که بعضی مثل ترکمنستان و قطر منابع غنی گاز دارند و بسیاری مانند افغانستان، پاکستان و ارمنستان و حتی امارات، کویت و عمان نیازمند گاز هستند. ضمن اینکه در ایران شبکه گستردهای از خطوط لوله توسعه پیدا کرده است که غیر از حدود ۹۰ تا ۱۰۰ روز در روزهای اوج تقاضا و مصرف داخلی، در بقیه ایام سال ظرفیت خالی دارد. بنابراین پتانسیل عظیمی هم برای ترانزیت و هم سوآپ وجود دارد که استفاده از آن مستلزم برنامهریزی و نیز همکاری فعال میان دستگاه دیپلماسی کشور و صنعت نفت و برخورد فعال با طرحهای منطقهای است و من همواره گفته و نوشتهام که مثلا ما باید در طرح خط لوله موسوم به TAPIیعنی خط لوله ترکمنستان، افغانستان، پاکستان و هند حضور پیدا کنیم و تقاضای مشارکت و لوپ کردن آن با ایران را داشته باشیم. متاسفانه شرایط نامساعد بینالمللی ایران و ضعف دیپلماسی انرژی ما موجب عدم حضور فعال شده است.
با توجه به اینکه کشورهایی مانند روسیه و ایالات متحده به تجارت گاز بهعنوان یک ابزار در سیاست خارجی نگاه میکنند از جمله روسیه از این ابزار بهعنوان اهرم فشار بر ضد اروپا استفاده کردهاست. علت عملکرد منفعل ایران در این حوزه چه بوده است؟
موانع اصلی حضور فعال ایران در حوزه تجارت گاز عبارتند از: شرایط بینالمللی کشور و خصوصا کارشکنیهای ایالات متحده، فقدان برنامه جامع در بخش انرژی، مصرف بالا و بیرویه انرژی و گاز و نامطلوب بودن شاخص شدت انرژی کشور(میزان مصرف انرژی بر GDP) و ضعف دیپلماسی انرژی. دیپلماسی قوی انرژی مستلزم مطلع بودن کادرهای وزارت خارجه از مسائل انرژی و اهمیت آن در روابط بینالملل و نیز مستلزم تعامل فعال میان وزارتهای نفت و امور خارجه است.
با توجه به بازارهای صادراتی ایران خط لوله تا چه مسافتی اقتصادی است؟ به چه مقاصدی میتوانیم با خط لوله صادرات کنیم؟
مقایسه بین اقتصاد صادرات گاز با خط لوله یا از طریق LNG نیاز به مطالعات و مقایسههای فنی اقتصادی با توجه به مبدأ، مقصد و وضعیت مسیر دارد. مثلا اگر مسیر خط لوله دشت هموار باشد شاید تا حدود چهارهزار کیلومتر هم LNG نتواند با خط لوله رقابت کند ولی اگر مسیر عبور خط لوله دریایی باشد و خصوصا از آبهای عمیق عبور کند یا اگر خط لوله از چند کشور عبور کند که امنیت چندانی هم نداشته باشند، قطعا موضوع فرق میکند. ما هم اکنون از طریق خط لوله به ترکیه گاز صادر میکنیم و صادرات به عراق هم بهزودی شروع میشود و در مورد این دو کشور قطعا انتقال با خط لوله اقتصادیتر است. درخصوص صادرات گاز به عراق به نظر من هرگونه همکاری انرژی میان ایران و این کشور در صورتی که براساس محاسبات دقیق تجاری و اقتصادی باشد، میتواند مثبت باشد. دو کشور مرز طولانی با یکدیگر دارند و امکان تبادلات وسیع و استفاده از امکانات کشور در این زمینه وجود دارد. همچنین مذاکراتی برای صادرات گاز به عمان هم در حال انجام است که قطعا با توجه به مسافت کم گرچه خط لوله دریایی است، اما اقتصادی است پاکستان هم که متاسفانه به تعهدات خود در دریافت گاز از ایران طبق قرارداد عمل نمیکند.
با توجه به اینکه در اوج تحریم اداره اطلاعات انرژی آمریکا خط لوله صادرات گاز ایران به ترکیه را تحریمناپذیر عنوان کرده بود همچنین با توجه به عقب نشینی ایالات متحده آمریکا در تحریم خطوط لوله گازی روسیه به اروپا بهنظر شما تحریم صادرات گاز به روش خط لوله به چه میزان امکانپذیر است؟
البته تحریم صادرات گاز هم ممکن است و مهمتر از آن فشارهای سیاسی است. مثلا هم روسیه بهعنوان رقیب و هم آمریکا بهعنوان خصم، با صادرات گاز ایران به اروپا مخالف هستند و تاکنون نگذاشتهاند این اتفاق بیفتد. اما تحریمها جلوی صادرات جدید را میگیرد ولی وقتی مانند خط لوله ایران به ترکیه یا روسیه به اروپا، گاز از قبل وصل شده باشد، اعمال تحریم بسیار مشکل است چون سیستم انرژی کشور یا کشورهای دریافتکننده مختل میشود.
یکی از سناریوهای موجود برای صادرات گاز، صادرات بهصورت برق است. بهنظر شما ظرفیتهای این سناریو چیست و چقدر میتواند به راهبرد گازی ایران کمک کند؟
در حال حاضر ما با بعضی از کشورهای همسایه داد و ستد برق داریم و خیلی از کشورهای همسایه نیاز به برق دارند و وضعیت فناوری نیروگاهی ما نیز بد نیست، تبدیل گاز به برق در داخل ایران و صادرات برق حتما قابل تامل است. ولی با توجه به هزینههای تبدیل و راندمان تبدیل و هزینههای انتقال هریک از دو حامل برق و گاز و با توجه به قیمتهای برق و گاز در بازارهای مختلف، باید مطالعات دقیق و جامع فنی و اقتصادی انجام شود.
با توجه به اینکه به نظر برخی کارشناسان بازار صادرات گاز به روش LNG طی سالهای آینده اشباع است و حضور بازیگران بیشتر در این بازار و تغییر بازار گاز به یک بازار جهانی و سیال موجب کاهش قیمت و زمان قراردادها شده است، صادرات گاز به این روش برای ایران چقدر امکانپذیر است؟
اولا همانطور که عرض کردم ابتدا ما باید بهصورت واقعبینانه و با توجه به پروفایل یا روند آینده تولید منابع گازیمان و با توجه به روند مصرف و نیازهای پتروشیمی و تزریق و نیز با توجه به تعهدات صادراتی که تا کنون ایجاد کردهایم، ببینیم گاز بیشتری برای صادرات وجود دارد یا نه. اما اگر وجود داشت علاوه بر بازارهای منطقهای که خوب هم هستند، واقعیت این است که بازارهای بزرگ و مهم گاز در اروپا و ژاپن و چین و (تا حدی) هند هستند. ورود به بازارهای چین و هند و ژاپن از طریق خط لوله مقدور نیست، بنابراین اگر گاز بیشتری برای صدور به خارج از منطقه داشته باشیم بهتر است به سمت LNG برویم. البته بازار LNG هم حداقل تا سال ۲۰۲۰ اشباع است و باید برای بعد از آن برنامهریزی کرد اما نه برنامههای توهمی مثل آنچه در دولت هفتم و هشتم تصویب شد و به هیچ جا هم نرسید، بلکه برنامههای معقول، منطقی و مطالعه شده. هرچه واحدهای LNG توسعه پیدا کنند و LNG سهم بیشتری از بازار گاز را به خود اختصاص دهد بازار گاز منعطفتر میشود و به سمت یکپارچه شدن حرکت میکند. دقت کنید که سهم LNG از کل تجارت جهانی گاز از ۲۶ درصد در سال ۲۰۰۰میلادی به بیش از ۴۲ درصد در سال ۲۰۱۶ رسیده و پیشبینی اتحادیه جهانی گاز این است که این سهم تا سال ۲۰۴۰ از خط لوله سبقت میگیرد و به ۵۳ درصد میرسد. ناوگان حمل LNG نیز در حال توسعه است و به این دلیل است که بازار گاز روز به روز سیالیت بیشتری پیدا میکند و دیفرانسیل یا تفاوت قیمت گاز در مناطق مختلف در حال کاهش است. البته هنوز قیمت جهانی گاز تابعی از قیمت جهانی نفت است و با کاهش قیمت نفت، قیمت گاز نیز کاهش یافته و این مساله به این دلیل است که گاز طبیعی هنوز از نظر کاربردی جانشین کاملی برای نفت خام و فرآوردههای متنوع آن نیست. البته در این زمینه هم فناوریها رو به پیشرفت است و ممکن است در آینده گاز طبیعی سیستم قیمتگذاری مستقلی پیدا کند.
مجموعا با توجه به صحبتهای انجام شده، راهبرد کلان کشور در حوزه تجارت گاز چه باید باشد؟ در این راهبرد اولویت مقاصد صادراتی گاز ایران از بین شرق آسیا و اروپا و منطقه کدام هستند؟
تبیین راهبرد کلان کشور در مورد مصرف و تجارت گاز از یکسو مستلزم تبیین راهبردها و برنامه جامع و منطقی انرژی کشور است که متاسفانه تبیین نشده یا حداقل میتوان گفت تصویب و تبدیل به یک سند نشده و از یک طرف مستلزم طراحی نقشه راه توسعه صنعت پتروشیمی کشور است که آنهم به نظر من وجود ندارد. گاز از یکسو یکی از حاملهای انرژی است که در چارچوب برنامه کلان انرژی باید برنامهریزی شود و از یکسو خوراک صنایع پتروشیمی است. اما اگر بعد از روشن شدن اینها گازی برای صدور وجود داشته باشد به نظر من اولویت اول ما بازار کشورهای جنوب خلیج فارس و بعد از آن LNG باید باشد که LNG میتواند برای مقاصد مختلف بازاریابی شود. البته همانطور که باز هم اشاره کردم این کار، برنامه بلندمدت میخواهد.
به عقیده برخی کارشناسان علت سامان نداشتن صادرات گاز کشور و جابهجایی مکرر این مسوولیت بین شرکت ملی نفت و گاز و همچنین انحلال شرکت ملی صادرات گاز به تازگی مشخص نبودن متولی این مهم در کشور است، نظر شما در این باره چیست؟
ما ساختار و سازمان کم نداریم که هیچ، زیاد هم داریم. مشکل این است که ما برنامه جامع و ماموریت درستی برای سازمانهای مربوطهمان نداریم. به نظر من این جابهجاییهای سازمانی به دلیل این است که ساختارها با مطالعه و برمبنای استراتژیهای روشن طراحی نمیشوند.
مدل گازپروم و استاتاویل را در این حوزه چگونه میبینید؟
اما داستان گازپروم داستان دیگری است، شما میدانید که در حال حاضر بخش بالادستی میادین گازی یعنی بخش اکتشاف و استخراج گاز در کنترل شرکت ملی نفت ایران است و از تصفیه گاز به بعد، در کنترل شرکت ملی گاز است. من سالها پیش در مقالهای پیشنهاد کردم که با توجه به جوان بودن صنعت گاز در مقایسه با نفت و با توجه به عظیم بودن پتانسیلهای گازی کشور بخش بالادستی گاز یعنی اکتشاف و تولید میادین مستقل گازی نیز به شرکت گاز واگذار شود و شرکت گاز مانند شرکت گازپروم یک شرکت یکپارچه شود. آنوقت شرکت نفت هم میتواند در بعضی نقاط گاز مورد نیاز برای تزریق را از شرکت گاز بخرد و در بعضی نقاط گاز همراه را به شرکت گاز بفروشد و این شفافیت عملکرد را هم بیشتر میکند.
ارسال نظر