کی به خانه برویم؟
منبع: کتاب تجارت کردن با قلب نویسنده: Preston Bailey مترجم: مهدی نیکوئی nikoueimahdi@gmail. com پرستون عزیز مدتی است که کسبوکار خدماتی خود را شروع کردهام و تاکنون تنها چند سفارش کاری معدود داشتهام. در هر کدام از این سفارشها با یک مشکل مشابه مواجه بودهام؛ چه زمانی میتوانم به خانه بروم؟ این معنای آن نیست که دلم میخواهد در تحویل کارهایم تاخیر داشته باشم. فقط نمیدانم که چه انتظاری از من میرود. شما چه کار میکنید؟ با احترام فرد مسوولیتپذیر مسوولیتپذیر عزیز، *** سفارشهای کاری من مانند نوزادانم هستند.
منبع: کتاب تجارت کردن با قلب نویسنده: Preston Bailey مترجم: مهدی نیکوئی nikoueimahdi@gmail.com پرستون عزیز مدتی است که کسبوکار خدماتی خود را شروع کردهام و تاکنون تنها چند سفارش کاری معدود داشتهام. در هر کدام از این سفارشها با یک مشکل مشابه مواجه بودهام؛ چه زمانی میتوانم به خانه بروم؟ این معنای آن نیست که دلم میخواهد در تحویل کارهایم تاخیر داشته باشم. فقط نمیدانم که چه انتظاری از من میرود. شما چه کار میکنید؟ با احترام فرد مسوولیتپذیر مسوولیتپذیر عزیز، *** سفارشهای کاری من مانند نوزادانم هستند. بنابراین، مانند هر پدر مفتخر دیگری، من هم میخواهم که از شروع دوران جنینی، رشد و در نهایت زایمان۱ در اطراف آنها باشم. مراقبت از فرزندانم برایم لذتبخش است و نمیخواهم که حتی یک دقیقه از این فرآیند را از دست بدهم. فکر میکنم بیشتر ما که در کسبوکارهای خدماتی خلاقانه فعالیت میکنیم، چنین احساسی داریم. ما عاشق کار خود هستیم و مشتاق لحظه به ثمر رسیدن آن. اما مانند هر والدین سربلند دیگری، باید بدانیم که چه زمانی به خودمان استراحت دهیم. قانون ساده من این است: زمانی کار شما تمام شده است که میدانید احتمال خطا رفتن چیزی وجود ندارد که برای اصلاح آن نیاز به حضورتان باشد. اگر بر فرض به شما کار طراحی یا برنامهریزی یک مجلس را دادهاند، شما مسوول کل آن رویداد هستید. باید تا لحظه آخر کار، در صحنه بمانید و اطمینان حاصل کنید که تمام جوانب آن به خوبی پیش رفته است. باید مطمئن شوید که محل کار و اجرای پروژه را زمانی ترک میکنید که همه چیز در شرایط فوقالعادهای قرار دارد. این یک قانون کلی برای تمامی کسبوکارهای خدماتی است. اما اگر شما یک گلآرا هستید، احتمالا بهترین زمان برای خانه رفتن، زمانی است که تمامی چیدمانها و تزئینات را انجام دادهاید، مشتریان نتیجه کار را دیدهاند و رضایت خود را از آن نشان دادهاند. تمام این سختگیریها به منظور ارائه یک خدمت فوقالعاده است: شما باید از ابتدا تا انتهای هر پروژهای که مسوول آن هستید، حضور داشته باشید. با این حال من آموختهام که گاهی ارزش دارد حتی بیشتر از زمانی که مجبور هستید، حضور خود را حفظ کنید. زمانی را به یاد میآورم که بیشتر یک گلآرا بودم تا طراح مجالس. بارها میتوانستم محل انجام سفارش را ترک کرده و به خانه بروم. چیدمان و تزئینات انجام شده بودند و تایید مشتریان هم از وضعیت آنها گرفته شده بود، اما اغلب احساس مسوولیت مرا وادار میکرد که بیشتر بمانم. در یکی از ضیافتهای ازدواج، زمانی که حادثهای اتفاق افتاد، حضور داشتم. مشخص شد آذین مرکزی مراسم که طراحی شده و آویزان بود، بیثبات است و من مجبور بودم که بنشینم و نحوه افتادن آن را بر سر یکی از میهمانان شاهد باشم؛ لحظهای که به کندی میگذشت و مانند یک حرکت آهسته بود. دیگر برای هر اقدامی دیر بود و کاری از دست من برنمیآمد. هنوز هم صحنه واژگون شدن آذین مرکزی به وضوح در ذهن من است. مصدوم باید به بیمارستان رسانده میشد. در نهایت مشخص شد که حال او خوب است و مشکلی وجود ندارد. با این حال باید کارهای بسیاری برای کنترل خسارت میکردم؛ از جمله تامین رایگان یک سال گل برای میهمان مصدوم داستانمان. این اتفاق فاجعهای بود که باید آن را پیشبینی میکردیم. آذینهای مرکزی نباید بیش از اندازه سنگین طراحی میشدند و نیاز بود که از نگهدارندههای قویتری هم استفاده شود. این «بایدها» تجربهای شدند که در سفارشهای کاری بعدی، احتیاط بیشتری در دستور کار قرار دهیم، اما در طراحی آن مجلس اقدامات پیشگیرانه را انجام نداده بودیم و این اتفاق ناگوار در هر صورت میافتاد؛ چه من آنجا بودم و چه نه. اما اگر حضور نداشتم، وضعیت بسیار وخیمتر میشد. چون در آنجا بودم، توانستم بلافاصله مسوولیتها را بهعهده بگیرم و کمک کنم که بقیه آذینها پایین آورده شوند تا اتفاق مشابهی رخ ندهد. از آن روز به بعد، من هیچ گاه در روز برگزاری مراسم کاملا آرامش به خود راه ندادهام؛ مگر آنکه مجلس تمام شده و مشتریانم به من گفته باشند که همه چیز عالی بوده است. البته مسوولیتپذیری در کار به معنای آن نیست که زندگی خود را فدا کنیم. هر شغلی شرایط خاص خود را دارد که برخی سادهتر و برخی دشوارتر است، اما به هر حال برای هر شخصی و با هر شغلی نیاز است که تعادل بین کار و زندگی خود را حفظ کند. خیلی مهم است که کار خود را دوست داشته باشیم و کاری را انجام دهیم که دوست داریم. تنها در این صورت است که میتوانیم با آغوشی باز به استقبال مشکلات و چالشهای شغل خود برویم. اما حتی اگر عاشق کار خود هم باشیم، نمیتوانیم از زندگی خود غافل شویم. در صورتی که تعادل کار و زندگی ما به هم بریزد، نمیتوان انتظار موفقیت در کار را هم داشت. همه ما در زندگی شخصی هم مسوولیتهایی داریم که باید به بهترین شکل انجام شوند. برخی از کسبوکارها نیاز به حضور کوتاهتر در محل کار دارند و در برخی از آنها نیاز است که حضور طولانیتر باشد. با این حال میتوان امکان حضور کوتاهتر را در محل کار بررسی کرد. حتی در صورتی که چنین امکانی وجود ندارد، احتمالا تنها راه ایجاد تعادل کار-زندگی آن است که بازدهی اوقات خود را بالا ببریم. زمانی که در حال ارائه خدمات به مشتریان هستیم، تمام تمرکز خود را معطوف آنها کنیم و زمانی که در اختیار خود هستیم، هم از لحظات خود لذت ببریم. تنها در صورتی که در هر دو بعد از زندگی خود، کارهای خود را به بهترین نحو به پیش ببریم، میتوانیم آرامش داشته باشیم و پیشرفت کنیم. به همین دلیل میتوان گفت تا زمانی که از بقیه مسوولیتهای خود بازنمانیم، حضور در محل کار و اطمینان حاصل کردن از وضعیت مناسب کار و سفارشهای مشتریان بهترین کاری است که میتوانیم انجام دهیم. پاورقی: ۱- لغاتی که نگارنده برای این بخش از نوشته خود استفاده کرده است، به ترتیب conception، nurturing و delivery است که علاوه بر مراحل رشد جنین، به معنای طرح اولیه کار، انجام آن و تحویل سفارش هم هست؛ کاربرد دوگانهای که بر زیبایی تشبیه او افزوده است.
ارسال نظر