آنچه باید استراتژیستها بدانند
چالشهای رهبری سازمان در پارادایم جدید
پرویز نصرتی کردکندی عضو انجمن ایرانیان فارغالتحصیل ژاپن و مدیرکل منابع انسانی شرکت دخانیات ایران بخش چهاردهم در بخشهای گذشته این مجموعه بر سه نکته کلیدی در پارادایم جدید تدوین استراتژی تاکید داشتیم که شامل مزیت رقابتی ناپایدار و گذرا، نوآوری بهعنوان اصلیترین کارکرد سازمانی و تغییر مداوم در ساختار سازمانی، برای تسهیل در استفاده از مزیتهای تازه بود و در ادامه به پنج موضوع در کارکرد سازمانها اشاره شد که عبارت بودند از پیکربندی دوباره، رهاسازی سالم، مدیریت تخصیص منابع، نوآوری باز و بازارهای بیثبات.
پرویز نصرتی کردکندی عضو انجمن ایرانیان فارغالتحصیل ژاپن و مدیرکل منابع انسانی شرکت دخانیات ایران بخش چهاردهم در بخشهای گذشته این مجموعه بر سه نکته کلیدی در پارادایم جدید تدوین استراتژی تاکید داشتیم که شامل مزیت رقابتی ناپایدار و گذرا، نوآوری بهعنوان اصلیترین کارکرد سازمانی و تغییر مداوم در ساختار سازمانی، برای تسهیل در استفاده از مزیتهای تازه بود و در ادامه به پنج موضوع در کارکرد سازمانها اشاره شد که عبارت بودند از پیکربندی دوباره، رهاسازی سالم، مدیریت تخصیص منابع، نوآوری باز و بازارهای بیثبات. از قسمت یازدهم به موضوعاتی که به تحقق این پارادایم کمک میکنند و جزو مولفههای نامشهود هستند، پرداختیم. در سه بخش گذشته مدیریت منابع انسانی و نقش کلیدی آن ارائه شد و در این بخش به مبحث رهبری سازمان میپردازیم. مفهوم رهبری سازمانی
پیتر دراکر پدر مدیریت نوین در رابطه با رهبری سازمان دو تعریف مجزا و البته تکمیلی ارائه داده است. او ابتدا رهبری را تعالی بخشیدن به رویاها و چشماندازهای افراد و گستردهتر کردن دیدگاهها بیان میکند، سپس در تعریف تکمیلی میگوید: «رهبری یک مسوولیت است، رهبری الزاما محبوبیت بین کارکنان نیست، بلکه رهبری به معنی رسیدن به کسب
نتیجه است.»
باید این حقیقت را بپذیریم که رهبری سازمان ابتدا کسب نتیجه و موفقیت در کسبوکار است و راضی کردن همه همکاران نه مد نظر است نه امکانپذیر و اگر هم توانستیم همه کارکنان را از خود راضی نگهداریم باید حتما به شیوه عمل خود شک کنیم.
تفاوت مدیریت و رهبری
رهبری و مدیریت از مفاهیمی هستند که معمولا مترادف هم بهکار میروند و در بیشتر اوقات تفاوت ماهوی آنها نادیده گرفته میشود، هرچند وجود هر دو مهارت توامان ضرورتی انکارناپذیر است، ولی دانستن تفاوت میان آنها در بهکارگیری هر یک، میتواند مفید واقع شود. شاید در صورت ظاهری چنین بهنظر برسد که مدیران مدیریت میکنند و رهبران نیز کار رهبری را بهعهده دارند، در صورتیکه این نگاه بسیار سطحی و سادهانگارانه است، مدیر، مجموعه کارکردهایی مانند برنامهریزی، سازماندهی، کنترل، هماهنگی و... را انجام میدهد و تلاش میکند اثربخشی سیستم را افزایش دهد، در مقابل رهبری فراگردی است که سعی دارد با ایدههای جدید و فرآیندهای بدیع و نو سازمان را به سطحی بالاتر از کارکردهای مدیریتی و آنچه سازمان ندارد برساند، با این تعریف مهمترین ویژگی رهبری را میتوان نوآوری و ابتکار
عمل دانست.
مدیران با این ویژگی میتوانند بهعنوان رهبری دست یابند و برای انجام کار خود تنها به استفاده از قدرت سازمانی خود اکتفا نکنند. چرا که رهبران علاوهبر قدرت مدیریتی دارای قدرت شخصی بوده و دارای پیروانی هستند که با تمام وجود نیات آنها را دنبال و اجرا میکنند.
برای اجرای پارادایمی که سازمان قصد دارد از طریق آن به نداشتههای جدید برسد نیاز به رهبری در سازمان دارد و با نقش مدیریتی امکان عملی آن به شدت کاهش مییابد.
در سیر تطور رهبری سازمانی انواع زیادی از سبکهای رهبری شناسایی شده است که هر یک مزایا و معایبی داشته و سازمانها با توجه به دوره عمر، قدرت شخصی رهبران، وضعیت اقتصادی و بلوغ سازمانی، سبک رهبری مناسب خود را تجربه کردهاند.
سبکهای متفاوت رهبری در سازمانها
۱- رهبری اقتدارگرایانه (Autocratic Leadership): در سازمانهایی که دچار بحران جدی شدهاند و نیاز به تصمیمگیریهای سریع دارند و فرآیندهای کاری روتین و غیرتخصصی است، اجرا میشود. برای سازمانهای نظامی این سبک رهبری مناسب است و مزایایی مانند سرعت در تصمیمگیری و قدرت بلامنازع در رهبری را به همراه دارد.
۲- رهبری بوروکراتیک (Leadership Bureaucratic): برای سازمانهایی که کارهای دقیق و علمی و نا ایمن انجام میدهند و لزوم توجه به قوانین و دستورالعملها برای انجام درست و ایمنی جدی است، بسیار مناسب است. مزایای این روش رهبری سازمانی بالا بردن ایمنی و کمکردن ریسک ناشی از کارکردهای تعیین نشده است.
۳- رهبری کاریزماتیک (Charismatic Leadership): برای سازمانهایی که از بیتفاوتی و عدم احساس مسوولیت کارکنان ناراضی هستند انتخاب این سبک رهبری میتواند مفید باشد که با شور و انرژی خود سازمان را به حرکت درمیآورند. این سبک از رهبری برای سازمانهایی که به تغییرات درونی نیاز دارند، مناسب است و رهبری در این سبک باید با الگو قرار دادن خود سایرین را به عملکردهای فوقالعاده مجاب کند.
۴- رهبری مشارکتی (Participative Leadership): در سازمانهایی که نوآوری و خلاقیت رمز موفقیت و نیاز به مشارکت کارکنان مهمترین عامل در ماندگاری سازمان است این سبک از رهبری مناسب است. این نوع رهبری برای شرایط غیربحرانی بسیار موثر است و در شرایط بحرانی که نیاز به سرعت در تصمیمگیری دارد پاسخ معکوس میدهد. برای سازمانهایی که تمرکز بر بهبودهای عملیاتی و بهبود محصول یا ارائه بهتر خدمت دارند، نیز مناسب است و از معایب آن طولانی شدن تصمیمگیریها و مشخص نشدن برخی از ناکارآمدیهای فردی است.
۵- رهبری عدم مداخله ( Laissez - Faire Leadership): برای سازمانهایی که نیاز به روشهای خود مدیریتی دارند و مدیریت زمان اهمیت زیادی دارد مورد استفاده قرار میگیرد. برای کارهایی که نیاز به هدایت نداشته و اطمینان داریم که کارها با حداقل خطا انجام میگیرد مناسب است و اگر دانش مناسب در بین کارکنان نباشد ریسک زیاندهی آن بالا است.
۶- رهبری مردم محور (People - oriented Leadership ): این سبک رهبری برای توسعه کارهای تیمی است و با توجه به اینکه رهبری سازمان نگاه یکسانی به کارکنان دارد تیمهای مقتدر و قوی در آن تشکیل میشود. نقطه ضعف بزرگ این نوع سبک رهبری فراموشی مسوولیتهای فردی است و باعث میشود قابلیتهای فردی کارکنان نادیده گرفته شود.
۷- رهبری خدمتگزار (Servant Leadership): این سبک رهبری برای سازمانهای آموزشی یا خدماتی مانند بیمارستان، دانشگاه بسیار مناسب است و معمولا رهبری سازمان به شاخصهای فرهنگی و ارزشی بسیار پایبند است و تعهد بهکار، صداقت، راستگویی و همدلی از ارزشهای مطرح در این نوع رهبری است. در این سبک بهرغم کندی تصمیمگیری ایجاد فرهنگ ارزشی و خدمت در سازمان از نکات مثبت آن است.
۸- رهبری وظیفهگرا (Task - Oriented Leadership): این سبک از رهبری توجه وسیعی برکنترل کار، وظایف و دستورالعملها دارد و معمولا بهدلیل عدم توجه به مشکلات کارکنان نارضایتی در بین آنها گسترش مییابد.
۹- رهبری تعاملی(Transactional Leadership): این نوع سبک رهبری مناسب با سازمانهایی است که کارها را به شکل پروژهای انجام میدهند و برای سازمانهای دانش محور که نیاز به نوآوری و خلاقیت دارند، مناسب نیست.
۱۰- رهبری تحولی (Transformational Leadership): این سبک رهبری با تعیین چشمانداز و اهداف روشن و مکالمه آن در سازمان سعی در جذب مشارکت کارکنان میکند. این مهم با درک درستی از تحولات پیرامونی و شیوههای ایجاد انگیزه امکان مییابد و رهبری با هوش عاطفی خود توانمندیهای جدیدی نسبت به قبل برای سازمان ایجاد میکند. از نقاط ضعف این سبک تایید رهبری از سوی تمامی ردههای سازمانی است و درصورتیکه زیرساختهای تغییر را ایجاد نکند امکان موفقیت بسیار کاهش مییابد.
چالشهای جدید و رهبری سازمانها
سازمانهای امروزه با فضایی متفاوت از گذشته (حتی گذشتهای نزدیک) مواجه شدهاند، مواردی که تا همین چندی پیش مهم بودند، تبدیل به مواردی کم اهمیت و حتی بیاهمیت شدهاند و مواردی که جزو مسائل بیاهمیت بودند، تبدیل به موارد بااهمیت و کلیدی شدهاند و برخی موارد چالشانگیز نیز تجربههای جدیدی هستند که سابق بر این وجود نداشتهاند.
با درک این واقعیت پی میبریم که مانند مزیتهای جدید که ناپایدار و گذرا شدهاند، چالشهای سازمانی نیز تغییر جدی پیدا کردهاند و تفوق بر آنها با سبکهای گذشته شاید قابل حل نباشد و سبک رهبری موقعیتی مبتنی بر منطق فازی با روشهای جدید برای حل چالشها، رویکرد جدیدی در رهبری است که میتواند به کمک ما آید.
پنج ویژگی کلیدی رهبران در فضای کسبوکار جدید
۱- صداقت در منش رهبری - پیتر دراکر یکی از اصلیترین ویژگیهای یک رهبر را «صداقت در رهبری» میداند و بیان میکند: «روح صداقت از مدیران ارشد در سازمان دمیده میشود و روح هرسازمان را از بالا به آن میدمند.»
۲- اشتیاق به تغییر - یکی از ویژگیهای رهبران اشتیاق داشتن به تغییر است چنانچه این روحیه در او وجود نداشته باشد قطعا کارکنان نیز مقاومت زیادی در قبال تغییر خواهند داشت.
۳- کمالگرایی - یکی دیگر از ویژگیهای رهبران موفق روحیه کمال گرایی در آنهاست، چرا که با داشتن این ویژگی سازمان تحت رهبری خود را به سوی تعالی پیش میبرند و از در جا زدن بیزارند.
۴- شجاعت - داشتن شجاعت ویژگی ممتازی است که در بیشتر موارد نداشتن آن باعث ناکامیهای بزرگی میشود.
۵- سرعت در تصمیمگیری -شاید مهمترین ویژگی در فضای کسبوکار جدید باشد. چرا که شکار فرصتها بیشتر از آنچه به کیفیت تصمیم بستگی داشته باشد به سرعت در آن نیاز
دارد.
بیل گیتس رهبر کار آفرین جهانی علاوهبر ویژگیهای فردی و اخلاقی، ۱۰ ویژگی کارکردی نیز برای رهبران سازمانها پیشنهاد کرده است که میتواند در مواجهه با چالشهای فضای کسبوکار جدید به ما کمک کند هرچند ایشان خود میگوید یک فرمول جادویی برای چگونگی رهبری مناسب و کارآمد وجود ندارد؛ ولی ممکن است با دانستن این نکتهها بتوانید موثرتر عمل کنید.
۱- صنعت و کسبوکاری که رهبری آن را بهعهده گرفتید خوب شناسایی کنید و از تمامی زوایای پیدا و پنهان آن مطلع باشید.
۲- مدیران را با دقت بهکار بگیرید و از کنار گذاردن مدیران ناکارآمد نهراسید. شما نیاز به یک گروه قوی دارید؛ چرا که یک مدیر متوسط هر قدر هم که خوب رهبری شود، نتیجه عملش قطعا متوسط خواهد بود.
۳- محیط کار را مولد و سودآور کنید. این موضوع کمی چالشبرانگیز است؛ چرا که نیازمند رویکردهای متفاوتی بسته به زمینه فعالیت است. زمانی که در حال پایهریزی مایکروسافت بودم، میخواستم فرهنگ سازمانی ایجاد کنم که کارکنان را تشویق کند با هم کار کنند، ایدههای خود را درمیان بگذارند و انگیزه خود را در آن حفظ کنند.
۴- تعریف مشخصی از موفقیت داشته باشید. برای کارکنان خود بهطور شفاف توضیح دهید موفقیت از نظر سازمان چیست و آنها چگونه میتوانند دستاوردهای خود را ارزیابی کنند. اهداف باید واقعگرایانه انتخاب شوند.
۵- برای اینکه یک رهبر سازمانی خوب باشید باید کارکنان خود را دوست داشته باشید و بتوانید ارتباط مناسبی با آنها برقرار کنید. این موضوعی نیست که بتوانید درباره آن به دیگران دروغ بگویید و نقش بازی کنید. چنانچه از ارتباط با کارکنان خود لذت نمیبرید، رهبری آنها بسیار دشوار خواهد بود.
۶- تواناییهای کارکنان خود را بهگونهای توسعه دهید که وظایف خود را بهتر از آنچه شما میخواهید انجام دهند. مهارتهایتان را به آنها منتقل کنید. این موضوع هدفی مهیج خواهد بود ولی همزمان ممکن است برای برخی مدیران نگرانکننده باشد که موقعیت خود را به واسطه این امر در خطر ببینند.
۷- دلگرمی و انگیزه ایجاد کنید. برای کارکنان خود بهطور واضح مشخص کنید در صورتی که امور بهطور مناسب انجام شوند تنها مدیران نیستند که از نتیجه آن بهرهمند میشوند. به کارکنان خود حس اهمیت در مورد کاری که برعهده دارند را انتقال دهید. به آنها نشان دهید که برای شرکت مهم هستند.
۸- مسوولیت کارهای بزرگ و اساسی را خود برعهده بگیرید. شما باید مسوولیتهای بیشتری علاوهبر ارتباط صرف داشته باشید. در خلال زمان سعی کنید آن را ثابت کنید.
۹- هیچ گاه در تصمیم خود تجدید نظر نکنید. از زمان و فکر خود بهطور مناسب استفاده کنید تا تصمیم قطعی خودرا بهطور مناسب در همان بار اول بگیرید و دیگر به آن برنگردید. چنانچه جزو افرادی باشید که یک مساله را مدتها باز نگه میدارند این امر باعث میشود که نه تنها در کار مدیر اجرایی خود خلل وارد کنید بلکه خودتان نیز به رهبری تبدیل میشوید که نمیتواند در زمان مناسب و همان بار اول تصمیمگیری کند. کارکنان از رهبری که قاطعیت نداشته باشد،
بیزارند.
۱۰- کارمندان خود را آگاه سازید که باید رضایت چه کسی را تامین کنند. شاید این فرد شما باشید، شاید مدیر فنی شما باشد یا ممکن است فرد دیگری باشد که برای شما کار میکند.
ارسال نظر