مدل ۵P مینتزبرگ
ابزار تدوین استراتژی بهتر
سید محمد اعظمی نژاد* منبع: Mindtools رویکرد شما برای تدوین استراتژی چیست؟ اغلب ما در تهیه و تدوین استراتژیها در سطح اقداماتی از جنس برنامهریزی متوقف میشویم. برای رفع این نقیصه، هنری مینتزبرگ با معرفی ابزار مدل ۵P که چهار مولفه دیگر غیراز برنامهریزی (Plan) را هم دربرمیگیرد، به موفقیت استراتژیها کمک میکند.
معرفی ابزار مولفههای اصلی مدل ۵P مینتزبرگ عبارت است از: ۱. برنامه (Plan) ۲. شگرد (Ploy) ۳. الگو (Pattern) ۴. موقعیت (Position) ۵. چشمانداز (Perspective) با درک صحیح هر یک از Pها، میتوانید استراتژی کسبوکار قابل قبولی با استفاده از نقاط قوت و تواناییهای سازمان استخراج کنید.
معرفی ابزار مولفههای اصلی مدل ۵P مینتزبرگ عبارت است از: ۱. برنامه (Plan) ۲. شگرد (Ploy) ۳. الگو (Pattern) ۴. موقعیت (Position) ۵. چشمانداز (Perspective) با درک صحیح هر یک از Pها، میتوانید استراتژی کسبوکار قابل قبولی با استفاده از نقاط قوت و تواناییهای سازمان استخراج کنید.
سید محمد اعظمی نژاد* منبع: Mindtools رویکرد شما برای تدوین استراتژی چیست؟ اغلب ما در تهیه و تدوین استراتژیها در سطح اقداماتی از جنس برنامهریزی متوقف میشویم. برای رفع این نقیصه، هنری مینتزبرگ با معرفی ابزار مدل 5P که چهار مولفه دیگر غیراز برنامهریزی (Plan) را هم دربرمیگیرد، به موفقیت استراتژیها کمک میکند.
معرفی ابزار
مولفههای اصلی مدل ۵P مینتزبرگ عبارت است از:
۱. برنامه (Plan)
۲. شگرد (Ploy)
۳. الگو (Pattern)
۴. موقعیت (Position)
۵. چشمانداز (Perspective)
با درک صحیح هر یک از Pها، میتوانید استراتژی کسبوکار قابل قبولی با استفاده از نقاط قوت و تواناییهای سازمان استخراج کنید. در این نوشتار هر یک از این عوامل با جزئیات بیشتری معرفی میشوند:
۱. استراتژی بهعنوان یک «برنامه»: برنامهریزی یکی از فعالیتهایی است که بسیاری از مدیران از انجام آن خوشحال هستند و بخشی از طبیعت کاری آنها است. در اغلب اوقات نیز مدیران برای برنامهریزی و استفاده از گزینههای مختلف از روشهایی مانند توفان ذهنی استفاده میکنند.
البته برنامهریزی بخش مورد تایید، مناسب و مهمی از فرآیند تدوین استراتژی محسوب میشود و به نظر میرسد ورود به برنامهریزی با جزئیات بیشتر، نتایج بهتری ارائه میدهد. مشکل اصلی برنامهریزی - بهرغم اهمیت بالای آن - عدم کفایت برای تکمیل فرآیند تدوین استراتژی است و اینجا است که چهار عامل بعدی به کمک میآیند.
۲. استراتژی به عنوان یک «شگرد»: مینتزبرگ میگوید برای پیشی گرفتن از رقبا، میتوان از اقداماتی چون ایجاد اختلال و موانع، تضعیف و اثرگذاری بر رقبا بهعنوان بخشی از استراتژیها استفاده کرد. این جایی است که استراتژی
بهعنوان یک شگرد مورد استفاده میگیرد.
برای مثال، ممکن است یک فروشگاه زنجیرهای شروع به افزایش شعب خود در منطقهای کند تا رقیب خود را تضعیف کند. مثال دیگر رقابت جالب توجه شرکتهای سازنده موبایل است که با خرید کلیه امتیازات اختراع، امکان ابراز وجود از رقبای بالقوه خود را میگیرند.
استفاده از سناریوهای مختلف برای رقابت میتواند در این بخش کمک زیادی کند (ابزار تجزیه و تحلیل سناریو در همین ستون معرفی خواهد شد).
۳. استراتژی به عنوان «الگو»: برنامههای استراتژیک و شگردها، هر دو اقدامات آگاهانهای هستند. با این وجود گاهی اوقات استراتژی سازمان از رفتار سازمانی قبلی به وجود میآید. به عبارتی، به جای یک انتخاب آگاهانه، میتوان استمرار یک روش موفق را به عنوان استراتژی بهکار گرفت.
برای مثال، فرض کنید یک مدیر تصمیم میگیرد فرآیند پاسخگویی به مشتریان در سازمان را به عنوان اولویت اول تعریف کند. با وجود اینکه این کار بهطور عمدی اتفاق نیفتاده است، اما ممکن است دقیقا همین موضوع به عنوان مزیت استراتژیک سازمان در نظر گرفته شود و از آن به عنوان الگویی برای اقدامات بعدی در استراتژی سازمان استفاده شود.برای استفاده از عنصر الگو در تدوین استراتژی، به دقت خروجیهای تیمهای کاری سازمان را بررسی کنید که چه اقداماتی بهعنوان الگو تلقی میشوند و بهعنوان بخشی ضمنی از استراتژی سازمان به شمار میآیند و سپس به چگونگی استفاده و تاثیرگذاری این الگوها در برنامهریزی استراتژیک سازمان فکر کنید.
۴. استراتژی به عنوان «موقعیت»: شناخت وضعیت موجود و تعیین فاصله با وضعیت مطلوب در تدوین استراتژی از اهمیت زیادی برخوردار است. عنصر «موقعیت» در این ابزار تعیین میکند که سازمان تصمیم میگیرد موقعیت خود را در بازار مشخص کند. به این ترتیب استراتژی به شما کمک میکند تناسب بین سازمان و محیط کسبوکار را بررسی کرده و بتوانید یک مزیت رقابتی پایدار را برای سازمان خود تعریف کنید. شرکتهایی از قبیل شرکت ملی هواپیمایی کانادا، سایت آمازون و والمارت از این مولفه برای تدوین استراتژی خود استفاده کردهاند.
۵. استراتژی به عنوان «چشمانداز»: انتخابهای یک سازمان در تدوین استراتژی به شدت متکی بر فرهنگ سازمانی است. بسیاری از استراتژیهای تدوین شده در سازمانها بهدلیل عدم آمادگی فرهنگی منجر به شکست شدهاند. بنابراین نیاز است قبل از تدوین استراتژی، چشمانداز به خوبی برای ذینفعان و بهویژه کارکنان، تبیین شود. برای مثال، ممکن است یکی از استراتژیهای شرکت، ایجاد محصولات نوآورانه باشد، اما تحقق این استراتژی بدون ایجاد فرهنگ خطرپذیری و نوآوری در کارکنان قابل تحقق نیست.
فراموش نکنیم که استراتژیهای سازمانی تنها مفهومی برای مقابله با رقبا یا کسب موفقیت در مواجهه آنها با بازار نیست، بلکه محرک بسیار مهمی برای درک تمامی ارکان سازمان از مسائل اساسی برای ارائه راه حل و بهترین عملکرد است.
* عضو هیاترئیسه کمیته تخصصی توسعه - انجمن مدیریت منابع انسانی ایران
(hrjournalist.blogfa.com)
ارسال نظر