دانشگاههای کارآفرین؛
حلقه مفقوده در سیکل توسعهیافتگی
دکترعبدالحسین فریدون- دکتر بیتا شایگانی طی دهه اخیر، جهان در معرض بحرانهای اقتصادی مختلفی قرار گرفته است. درجریان این سالها دولتمردان کشورهای جهان هریک به نوعی درصدد رفع ریشههای این بحرانها بودهاند. در این راستا یکی از مهمترین شاخصهای اقتصادی که مورد تاکید بسیار آنها قرار گرفته، رفع مشکل بیکاری کشورها بوده که علاوه بر کشورهای در حال توسعه، دغدغه کشورهای توسعه یافته نیز است. گرچه برای رفع این معضل مهم اقتصادی، غالبا چشم مردم این جوامع به حاکمان اقتصادی کشورهای متبوع خود است تا با اتخاذ سیاستهای اقتصادی گره این مشکل را بگشایند، لیکن عملا رفع این معضل زمانبر بوده ومدیون صرف هزینههای بسیار از سوی این دولتهاست.
دکترعبدالحسین فریدون- دکتر بیتا شایگانی طی دهه اخیر، جهان در معرض بحرانهای اقتصادی مختلفی قرار گرفته است. درجریان این سالها دولتمردان کشورهای جهان هریک به نوعی درصدد رفع ریشههای این بحرانها بودهاند. در این راستا یکی از مهمترین شاخصهای اقتصادی که مورد تاکید بسیار آنها قرار گرفته، رفع مشکل بیکاری کشورها بوده که علاوه بر کشورهای در حال توسعه، دغدغه کشورهای توسعه یافته نیز است.
گرچه برای رفع این معضل مهم اقتصادی، غالبا چشم مردم این جوامع به حاکمان اقتصادی کشورهای متبوع خود است تا با اتخاذ سیاستهای اقتصادی گره این مشکل را بگشایند، لیکن عملا رفع این معضل زمانبر بوده ومدیون صرف هزینههای بسیار از سوی این دولتهاست. این در حالی است که اتفاقا در شرایط بحران، کشورهای مذکور (به دلایل مختلف) با معضل کمبود منابع مالی روبهرو هستند و سعی دارند تا با کوچک کردن بدنه خودو تمرکززدایی هم از زیر بار هزینههای سنگین آزاد شوند وهم البته کارآیی اقتصادی را افزایش دهند.
از سویی دیگر تعدیل نیروها در واحدهای خصوصیشده بر حجم بیکاران میافزاید. در میان این افراد بسیاری حتی با دارا بودن مدارج تحصیلی دانشگاهی به واسطه عدم آشنایی با فعالیت در بازار کار خصوصی یا بهدلیل نداشتن منابع مالی به خیل بیکاران میپیوندند؛ اما در این بین شمار کسانی که نتوانستهاند آموختههای کلاسیک دانشگاهی خود را در عرصه عمل بهکار گیرند نیز کم نیستند. این موضوع بهویژه در کشورهایی مانند ایران که دارای جمعیت جوان زیادی است نیز به چشم میخورد. در واقع در جریان بحرانهای مذکور آن گروه از فارغالتحصیلان دانشگاهی که عملا با اختراعات یا با ابتکارات و ابداعات (در روش بهکارگیری از دانشی که سالها در مورد آن به صرف زمان و هزینههای مادی پرداختهاند) توانسته باشند امکان ایجاد شغل و حضور فعال در بازار را فراهم کنند، از این جریان تحولات اقتصادی پیروز بیرون خواهند آمد. واقعیت آن است که تعداد چنین افراد کارآفرینی بسیار اندک است.
از زمانیکه اولین بار اقتصاددان اتریشیالاصل ژوف شومپیتر به نقش مهم و کلیدی کار آفرینان در ایجاد رشد اقتصادی اشاره کرد، نزدیک به هشتاد سال میگذرد. با این وجود در کشورهایی مانند ایران همچنان روند تعلیمات دانشگاهی صورتی کاملا کلاسیک داشته و اینکه فارغالتحصیلان چگونه میتوانند با بهکارگیری دانش خود به جای تکیه کامل به دولت، اهرم رشد اقتصادی کشور را به حرکت درآورند، کمتر توجه شده است. بر اساس دادههای آماری مرکز آمار ایران، درصد افراد بیکار با مدرک تحصیلی دانشگاهی به سه برابر افزایش یافته است.
از آنجا که روند فزاینده بیکاران دانشگاهی همزمان با افزایش تعداد فارغالتحصیلان در مقاطع تحصیلات تکمیلی است؛ بنابراین شاید بتوان گفت که افراد فارغالتحصیل جویای کار هر بار با صرف هزینه و زمان از راه ارتقای مدارج تحصیلی خود در تکاپوی کسب شغل هستند؛ لیکن در این امر توفیق چندانی نمییابند. برای نمونه روند تعداد دانشآموختگان در مقطع کارشناسی ارشد نشان میدهد گرچه تعداد دانشآموختگان این مقطع در مدت تنها ۵ سال تقریبا ۸/۱ برابر شده، اما به واسطه افزایش تعداد بیکاران دانشگاهی شاید بتوان گفت طی سالها وقت، انرژی و صرف هزینههای خصوصی و دولتی با کارآیی توام نبوده است. با این وصف این سوال پیش میآید که راه حل برون رفت از مشکل مذکور چیست؟
ایجاد دانشگاههای کارآفرین بهعنوان یکی از اصلیترین راهحلهایی است که در سالهای اخیر برای برون رفت از مشکل بیکاری دانشآموختگان بهویژه دانشگاهی مطرح میشود. این دانشگاهها نهادهایی هستند که با استراتژی
کار آفرینی تاسیس میشوند یا ادامه فعالیت میدهند.
به بیان دیگر دانشگاه کار آفرین نهاد یا مرکزی دانشگاهی است که ضمن اهمیت به دانش کلاسیک، بخش عمده رویکرد فعالیتهایش را (اعم از آموزش بهعنوان اصلیترین کار دانشگاه و هم در امور غیرآموزشی یعنی فعالیت بخشهایی که جریان آموزش را پشتیبانی کرده و ممکن میسازند مانند بخش مالی) بر استراتژی کارآفرینی متمرکز کرده است. این مراکز علمی با بهکارگیری سرمایههای فکری و ظرفیتهای کار آفرینی دانشجویان و مدرسان خود کمک شایان توجهی را به رفع و غلبه بر معضلات اقتصادی و اجتماعی کشورهای متبوعشان میکنند. (چنانچه در کشورهای توسعهیافته مانند ایالات متحده و انگلستان و ژاپن با تاکید و تمرکز یافتن بر ایجاد و حمایت از چنین دانشگاههایی این امر تحقق یافته است.). ذکر این نکته ضروری است که اتخاذ استراتژی در ایجاد این دانشگاهها امری مشترک بین آنهاست؛ اما از آنجا که شرایط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کشورها باهمدیگر تفاوت دارند؛ بنابراین دانشگاههای مذکور در انتخاب استراتژی کار آفرینی و بهروز رسانی آن دارای استقلال عمل هستند که این امر البته با روحیه حاکم بر اینگونه نهادها سازگاری نیز دارد.
استراتژیهای مذکور میتوانند بر پایه اهداف خاصی طراحی شوند؛ مانند ایجاد انگیزه، شناخت و نگرش کار آفرینی، ایجاد مهارتهای کارآفرینی، حمایت ازایجاد یا مراحل ابتدایی شروع کسبوکار، تجاری سازی نتایج تحقیق از طریق انتقال تکنولوژی، ایجاد درآمد برای موسسات، تقویت مشارکت بین موسسات و بنگاههای محلی و....
با همه آنچه در بالا ذکر شد گرچه به نظر میرسد سیستم آموزش عالی در ایران چارهای جز تربیت نیروهای کارآفرین، خلاق و مبدع نداشته باشد، اما اینکه تا چه حد اجرای این امر در کشور با توفیق همراه شود نیازمند ایجاد زیر ساختهایی از جمله فرهنگی است که این مهم جز در سایه ارتباط نهادها و موسسات فعال در عرصه کسبوکار با دانشگاهها میسر نمیشود. بدیهی است اجرای این امر حمایتهای اولیه معنوی و شاید اندک مالی دولت را طلب میکند. چنین حمایتهایی نهتنها میتواند سبب صرفهجویی بسیار موثر نسبت به پرداختهای سنگین مالی دولت به دانشگاه شود، بلکه بر کارآیی عملکرد دانشگاهها در تربیت نیروی انسانی کارآمد برای رشد و توسعه اقتصادی تاثیر بسیار مثبت و مهمی خواهد داشت.
ارسال نظر