هنر روشناندیشی
چرا دست روی دست گذاشتن شکنجه است؟
نویسنده: rolf dobelli مترجم: محمدرضا معادیخواه بخش سوم جانبداری حاصل از میل به فعالنمایی(۱) در زمان زدن ضربه پنالتی کمتر از ۳/۰ ثانیه طول میکشد تا توپ از پای بازیکن جدا شود و به دروازه برسد و طبیعی است که دروازهبان زمان کافی برای دنبال کردن مسیر توپ نداشتهباشد. او باید قبل از آنکه ضربه زدهشود تصمیم خود را بگیرد. فوتبالیستها یک سوم اوقات وسط دروازه را هدف میگیرند. یکسوم اوقات به سمت چپ و یکسوم اوقات هم به سمت راست دروازه شوت میزنند. دروازهبانها بر این موضوع واقفاند، ولی آنها چه میکنند؟ بهسمت چپ یا به سمت راست شیرجه میروند و خیلی بهندرت پیش میآید که سر جای خود بایستند حتی با وجودی که با یک حساب سرانگشتی یکسوم توپها همانجایی که آنها ایستادهاند جا خواهند گرفت.
نویسنده: rolf dobelli مترجم: محمدرضا معادیخواه بخش سوم جانبداری حاصل از میل به فعالنمایی(1) در زمان زدن ضربه پنالتی کمتر از 3/0 ثانیه طول میکشد تا توپ از پای بازیکن جدا شود و به دروازه برسد و طبیعی است که دروازهبان زمان کافی برای دنبال کردن مسیر توپ نداشتهباشد. او باید قبل از آنکه ضربه زدهشود تصمیم خود را بگیرد.
فوتبالیستها یک سوم اوقات وسط دروازه را هدف میگیرند. یکسوم اوقات به سمت چپ و یکسوم اوقات هم به سمت راست دروازه شوت میزنند. دروازهبانها بر این موضوع واقفاند، ولی آنها چه میکنند؟ بهسمت چپ یا به سمت راست شیرجه میروند و خیلی بهندرت پیش میآید که سر جای خود بایستند حتی با وجودی که با یک حساب سرانگشتی یکسوم توپها همانجایی که آنها ایستادهاند جا خواهند گرفت.
دلیل اینکه آنها گرفتن این ضربات را نادیده میگیرند چیست؟ یک جواب ساده این است: خودنمایی. مسلما یک شیرجه قهرمانانه درست در خلاف جهت ضربهای که زده شدهاست خیلی کمتر از اینکه سر جایت خشکت بزند و بایستی تا توپ وارد دروازه شود، آدم را خجالتزده میکند. این واقعیت ساده توضیح «جانبداری حاصل از میل به فعالنمایی» است. خودت را فعال نشان بده، حتی اگر هیچ نتیجهای بهدست نیاوری.
مطالعه فوق حاصل کار محقق میخائیل بار-الی در ارزیابی صدها ضربه پنالتی است. اما تنها دروازهبانها نیستند که به این نوع جانبداری گرفتار میشوند.
تصور کنید که عدهای در خیابان جر و بحثشان شود و در نهایت شروع کنند به داد و فریاد و کارهای غیرمتعارف و موقعیت آبستن این باشد که کار بالا بگیرد و معرکه تبدیل به یک درگیری تمامعیار شود. پلیس در صحنه حضور دارد - برخی جوان و برخی دیگر نیروهای ارشد و پختهتر- که عقب میکشند و صحنه را از دور زیر نظر میگیرند و فقط وقتی مداخله میکنند که اولین فرد خشونت خود را نشان
دهد.
اگر افسران کارکشته در تیم پلیس نباشند، چنین صحنههایی معمولا سرانجام دیگری پیدا خواهند کرد. معمولا افسران جوان و غیور تسلیم جانبداری فعالنمایی میشوند و بیدرنگ خود را وسط معرکه میاندازند. مطالعات نشان دادهاند که مداخله دیرهنگام پلیس که مدیون حضور افسران پختهتر است، باعث میشود تا چنین صحنههایی کمتر به خشونتهای حادثهساز بینجامند.
زمانی که با وضعیتی جدید و مبهم روبهرو هستیم جانبداری فعالنمایی بیشتر از قبل به چشم میآید. خیلی از سرمایهگذارانی که تازهوارد بازار سرمایه میشوند شبیه افسران جوان و ماجراجو عمل میکنند. آنها هنوز قضاوت درستی نسبت به بازار سرمایه ندارند. بنابراین سعی میکنند با بیشفعالی خود را قانع کنند. مسلم است که چنین کاری اتلاف وقت باشد.
جانبداری فعالنمایی حتی در تحصیلکردهترین حلقهها نیز وجود دارد. اگر بیماری یک مریض هنوز با اطمینان تشخیص داده نشدهباشد و پزشک معالج مخیر باشد که مداخله کند (مثلا با تجویز یکسری دارو...) یا اینکه صبر کند و بیمار را زیر نظر بگیرد، معمولا ترجیح خواهد داد که یک کاری انجام بدهد. اینجور تصمیمها معمولا منافعی را تأمین نمیکنند و بیشتر بازتاب تمایل نوع بشر هستند بهاینکه ترجیح میدهد واکنشی نشان دهد تا اینکه بنشیند و رو در روی شرایط مبهم و نامطمئن منتظر بماند.
خوب حالا چه کسی مسوول چنین خصوصیتی در ماست؟ در محیط اقوام شکارچی (که تا حدودی هم با ما سازگار است) عمل بر اندیشه و تامل میچربید. واکنشهای برقآسا برای بقا ضروری و حیاتی بود و تعمق میتوانست، مرگآور باشد. وقتی اجدادمان شبحی را در گوشهوکنار جنگل میدیدند، دور هم نمینشستند تا در این موضوع که این شبح چه میتواند، باشد مداقه کنند بلکه فرار را بر قرار ترجیح میدادند. ما نوادگان چنین واکنشگران چالاکی بودهایم. در آن زمان بهتر اینبود که فرار کنی. با این وجود دنیای امروز ما متفاوت شده است و به تامل و تعمق پاداش میدهد، حتی اگر غرایز ما چیزی متضاد را برایمان به ارمغان آورده باشند.
بهرغم اینکه در دنیای جدید برای فکر و اندیشه ارزش زیادی قائل هستیم، بیعملی مطلق برایمان گناه کبیره است. شما بهخاطر اینکه با «منتظر ماندن» تصمیم درستی برای صلاح بنگاه و کشور و حتی بشریت گرفتهاید، نه به لقبی مفتخر میشوید، نه مدالی میگیرید و نه تمثال و مجسمهتان را جایی نصب خواهندکرد.
در مقابل اگر شما از خود قاطعیت نشاندهید و تظاهر کنید که یک تصمیم سریع گرفتهاید و در این بین اوضاع و احوال بهتر شود (حتی اگر این بهبود تصادفی رخ دادهباشد) امکان اینکه رئیستان شما را تشویق کند یا از شما در مراسمی با حضور مقامات بلندپایه تقدیر شود، خیلی زیاد است. هنوز هم جامعه ما یک فعالیت شتابزده و جسورانه را بر اینکه صبورانه منتظر بمانیم و مشاهده و مراقبه کنیم، ترجیح میدهد.
در جمعبندی باید بگویم که در اوضاع و احوالی که برایمان جدید هستند و خیلی در موردشان مطمئن نیستیم، انگار حس میکنیم که مجبوریم یک کاری بکنیم. حالا هر کاری که میخواهد باشد. در اینصورت حس بهتری خواهیم داشت، حتی اگر اوضاع را با واکنش شتابزدهمان خرابتر کرده باشیم. بنابراین با وجودی که برایتان مراسم تقدیر و تشکر راه نخواهد افتاد، اما در شرایطی که اوضاع برایتان روشن نیست تا زمانیکه گزینههایتان را سبک سنگین نکردهاید، دست نگهدارید. پاسکال وقتی که در کنج خانه مشغول مطالعاتش بود، اینطور نوشت: «تمام گرفتاریهای بشر از اینکه نمیتواند در کنج خلوت آرام بنشیند، ریشه میگیرد.»
پاورقی:
۱- Action Bias
ارسال نظر