مترجم: رویا مرسلی

منبع: HBR

در یک سازمان، جهت به دست آوردن منابعی که برای رشد به آن نیاز دارید، چه کاری انجام می‌‌دهید؟ آیا استعدادهای جدید استخدام می‌کنید یا از کارمندان فعلی خود کار بیشتری طلب می‌کنید؟ در شرکت‌های در حال رشد، میل به تقویت و توسعه سازمان توسط استخدام استعدادهای جدید تقریبا مقاومت‌ناپذیر است.

روش‌های استخدامی، به ویژه برای شرکت هایی که در مسیر رشد قرار دارند بسیار ضروری است؛ آنها ذاتا استخدام کننده‌های خوبی هستند و می‌توانند منابع خود را تامین کنند.

اما شما به عنوان یک مدیر، قبل از تماس با شرکت‌های استخدام کننده باید ابتدا به خوبی بررسی کنید که آیا از منابع داخلی فعلی سازمان استفاده بهینه صورت می‌پذیرد؟ شاید بدانید سازمانتان تا چه حد در استفاده از سرمایه‌های فیزیکی بهره‌وری دارد؛ اما آیا می‌دانید که از استعداد و قابلیت افراد تا چه حد به درستی استفاده می‌کنید؟

به مثالی از سیلیکون ولی که رشد آن زبانزد خاص و عام است توجه کنید. در سایت salesforce.com فردی به نام راجانی راماناتان، رییس بخش اجرایی محصولات و تکنولوژی است. همان طور که از یک رهبر مهندسی مجرب انتظار می‌رود، راجانی شروع به بررسی این موضوع کرد که مدیرانش تا چه حد به طور عمیق از استعدادها و قابلیت‌های تیم‌هایشان استفاده

می‌کنند.

سپس او تیم مدیران خود را برای بالا بردن شاخص‌های خود به میزان ۱۰ درصد به چالش گرفت و درعین حال که به رشد افراد در تیمش توجه داشت، به رشد کسب و کار نیز امیدوار بود. یک سال بعد، آنها دوباره این موضوع را بررسی کردند و متوجه شدند که زیرمجموعه‌های تیم مدیریت که در این تحقیق مشارکت داشتند، امتیاز خود را از ۷۰ درصد به ۷۸ درصد رسانده اند. این جهش ۸ درصدی، معادل افزایش ۲۵ کارمند بود.

بیشتر شرکت‌ها در استخدام افراد باهوش و با استعداد ماهر هستند؛ اما شرکت‌های کمی وجود دارند که بدانند چگونه می‌توانند از استعدادهایی که استخدام کرده‌اند به درستی استفاده کنند.

بسیاری از مدیران آنقدر در مورد عقاید و توانایی‌های خود مطمئن هستند که استعدادهایی که در اطراف آنها وجود دارد را از بین می‌برند. من این گونه رهبران را «کاهش‌دهنده» می‌نامم. با این وجود، برخی از رهبران نیز وجود دارند که استعدادهای اطرافیان خود را شکوفا می‌کنند. این رهبران «تقویت‌کننده» هستند.

برای بررسی تاثیر این دو نوع شیوه رهبری، من و همکارانم درباره ۱۵۰ رهبر در چهار قاره تحقیق کردیم و از زیردستان آنها خواستیم بررسی کنند که استعدادهایشان تا چه حد توسط روسایشان تقویت می‌شود. در این تحقیقات، دریافتیم که رهبران کاهش‌دهنده به طور متوسط تنها از ۴۸ درصد قابلیت فکری افراد خود استفاده می‌کردند.

این در حالی است که تقویت کننده‌ها از ۹۵ درصد این قابلیت استفاده می‌کردند؛ به عبارتی دوبرابر کاهش‌دهنده‌ها. اکنون بعد از دو سال که از انتشار این تحقیق و ارزیابی صدها مدیر دیگر می‌گذرد، دریافتیم که مدیران به طور متوسط تنها از ۶۶ درصد قابلیت‌های افرادشان استفاده می‌کنند. به عبارت دیگر، مدیران در تحلیل ما یک دلار برای منابع خود هزینه می‌کنند؛ اما به طور دقیق تنها

۶۶ سنت از قابلیت آنها را مورد بهره‌برداری قرار می‌دهند، یعنی ۳۴ درصد اتلاف.

با این وجود، هزینه کارمندانی که از توانایی آنها به درستی استفاده نمی‌شود، به مراتب بیشتر از اتلاف پول‌هایی است که به عنوان حقوق و دستمزد پرداخت می‌شود. افرادی که قابلیت‌هایشان توسط مدیرانشان به هدر می‌رود، این تجربه خود را «ناامیدکننده» و «بسیار طاقت‌فرسا» می‌دانند.

با استعدادترین کارمندان، به طور اجتناب‌ناپذیر شرکت را ترک می‌کنند و شما را با مشکل یک تغییر پرهزینه تنها می‌گذارند. کارمندانی که اعتماد به نفس کمتری دارند، شرکت را ترک می‌کنند و شما را با مشکلات فکری مخرب‌تری تنها می‌گذارند و به عنوان کارمندان سرخورده، فرهنگ سازمان را آلوده می‌کنند.

مدیران باهوش این موضوع را درک می‌کنند که آسان‌ترین راه توسعه، استفاده بهینه از منابعی است که از قبل در اختیار آنها است.

توسعه و به کارگیری استعدادهای موجود در سازمان نیز مهم‌ترین موتور محرکه پیشرفت است و افرادی که از قابلیت‌هایشان استفاده زیادی می‌شود این تجربه را «کمی خسته کننده اما در مجموع هیجان‌انگیز» می‌دانند.

شرکت‌های زیادی هستند که در جای نادرستی به دنبال استعداد می‌گردند. آنها وقت و پول خود را مانند «خرید در سوپرمارکت‌های بزرگ» برای یافتن استعدادها هدر می‌دهند، در حالی که می‌توانند به منابع عظیمی که از قبل در سازمانشان وجود دارد توجه کنند.

باهوش‌ترین مدیران، برای رشد خود، فراتر از استخدام را در نظر می‌گیرند و تمرکز خود را بر استفاده بهینه از استعدادهای موجود در سازمان قرار می‌دهند. برای شرکت‌هایی که در توسعه استعداهایشان دارای حسن شهرت هستند، استخدام بیهوده کار عاقلانه‌ای نیست.