نوشته: جیمز‌هاموند

ترجمه : مهدی سریرچی

بخش پنجم

نکاتی که قبل از اقدام به برندسازی باید در نظر داشت:

* آیا تقاضای قبلی برای محصول یا خدمت بنگاه وجود دارد؟ وضعیت کنونی بازار چگونه است؟ آیا بازار در حال تنزل و رو به افول است یا در حال رشد است؟ چه سهمی از بازار به شما تعلق دارد؟ برای پیش بینی ظرفیت‌های آینده بازار چه تحقیقاتی انجام داده‌اید؟ آیا می‌دانید وضعیت بازار در ۵ یا ۱۰ سال دیگر چگونه خواهد بود؟ به یاد داشته باشید که برند بازار ایجاد نمی‌کند، بلکه برند سلاحی قدرتمند را در دستان شما قرار می‌دهد که به وسیله آن می‌توانید کنترل بازار را در اختیار بگیرید.

بازاری که یا از قبل در آن بوده‌اید یا اینکه که اطلاعات شما نشان می‌دهد می‌توانید در آن حضور پیدا کنید و در آنجا به اندازه‌ای خریدار وجود دارد که بنگاه شما از طریق حضور در آنجا سود مناسبی به دست بیاورد.

* چند تعداد از رقبای شما محصول یا خدمتی دقیقا شبیه محصول یا خدمت شما ارائه می‌دهند؟ آیا محصول یا خدمت آنها بر بازار چیرگی دارد؟ و اگر اینگونه است...چرا؟ آنها چه محصول یا خدمت دیگری ارائه می‌کنند؟ کدامیک از محصولات شما در مقابل محصولات مشابه رقبا تنها می‌تواند بگوید «من هم همینطور»؟ آیا رقبای شما از قبل دارای برند قدرتمندی بوده‌اند؟ اگر اینگونه است آنها خوش شانس بوده‌اند که در زمان مناسب برندشان را ایجاد کرده‌اند.

این جمله به این معنی نیست که شما نمی‌توانید برندی قوی‌تر و بهتر ایجاد کنید، اما می‌تواند این معنی را بدهد که شما مجبورید بنیه و استقامتتان را به حدی بالا ببرید که بتوانید به مرحله رهبری بازار برسید. اشتباه نکنید. نباید فقط روی رقبا متمرکز شد. گاهی بنگاه‌های کوچک درباره عملکرد رقبایشان دچار توهم می‌شوند.

مانند آن توصیه‌ای که در اسب سواری به سوارکاران می‌شود «چشم‌تان به خط پایان باشد، نه به اسب و سوارکار کناری». برند می‌تواند به شما کمک کند تا از نقاط ضعف رقبایتان بهره‌برداری کنید - اما در نظر داشته باشید که رقبای شما هم این امکان را در اختیار دارند- در این میان کسی برنده است که بتواند بیشترین بهره‌برداری را از نقاط ضعف رقیب خود داشته باشد.

* اگر سرمایه‌گذار هستید و قصد دارید بنگاه جدیدی را راه‌اندازی کنید آیا می‌توانید برای کالا یا خدمتی که قصد عرضه آن را دارید تقاضای پایدار ایجاد کنید؟ آیا جابه‌جایی مداوم در فرهنگ، جامعه و گرایش‌ها که تاثیرات قابل‌ملاحظه‌ای روی آینده کسب‌وکار‌ها دارند را در نظر گرفته‌اید؟ به عنوان نمونه، مثال دوربین‌های عکاسی پولاروید را در نظر بگیرید.

در دهه ۱۹۷۰ میلادی این شرکت در صنعت دوربین‌های عکاسی ابتکار معروفی را به نام خود ثبت کرد. دوربین‌های عکاسی این شرکت بلافاصله پس از اینکه عکس انداخته می‌شد آن را مستقیما روی کاغذ مخصوصی که داخل دوربین وجود داشت چاپ می‌کرد.

تا پیش از آن برای چاپ عکس‌هایی که سایر دوربین‌ها گرفته بودند باید فیلم‌ها را در مایع مخصوص و اتاق‌های تاریک ظاهر و روی کاغذ مخصوص چاپ می‌کردند که کار وقت گیری بود. از این نظر دوربین‌های پولاروید مزیت بالایی نسبت به سایر دوربین‌ها داشتند، اما این مزیت تنها تا دهه ۱۹۸۰ دوام آورد.

در این زمان فروشگاه‌های عکاسی فیلم‌های معمولی ۳۵ میلی متری را با کیفیت بسیار بالاتر از دوربین پولاروید در مدتی کمتر از یک ساعت چاپ می‌کردند. بعد از آن نوبت ورود دوربین‌های دیجیتال به بازار بود. با این دوربین‌ها می‌شد عکس‌های فوق‌العاده‌ای را گرفت و می‌شد عکس‌های گرفته شده توسط این دوربین‌ها را در کمترین زمان ممکن به سرتاسر جهان ایمیل کرد.

در واقع ظهور دوربین‌های عکاسی دیجیتالی موجب اضمحلال صنعت فیلم دوربین عکاسی شد. اکنون گوشی‌های موبایل بسیار مدرنی در بازار موجود است که قابلیت گرفتن عکس (یا فیلم ) را دارند و می‌توان فیلم یا عکس گرفته شده را از طریق شبکه تلفن موبایل ارسال کرد. به این ترتیب نیاز به داشتن کامپیوتر برای دریافت و ارسال عکس هم از میان رفته است. سرنوشت دوربین‌ها و فیلم‌های عکاسی مثال خوبی است برای نشان دادن اینکه اگر ایده و فکری برای صاحب آن جالب و خارق‌العاده باشد نباید انتظار داشت که تعداد قابل‌توجهی از مردم همان نظر را در طول زمان درباره آن ایده داشته باشند. برند را نمی‌توان بر اساس رویا بنا کرد، اما بدون داشتن رویا هم نمی‌شود برند ایجاد کرد.

* آیا سازمان شما یک موسسه غیرانتفاعی یا خیریه است؟ اگر چنین است نیازهای شما از چه منابعی تامین می‌شود و برای دستیابی به آن منابع چه مسیرهایی را باید طی کنید؟ چه موسسات دیگری با همان هدف شما در حال فعالیت هستند؟ در چه بخش‌هایی همپوشانی وجود دارد و کدام بخش‌های یکسان ممکن است موجب ایجاد رقابت شوند؟ قبلا در کشور انگلستان گفته می‌شد پایین بودن همکاری میان موسسات خیریه علاوه بر اینکه موجب دوباره کاری می‌شود، می‌تواند باعث بروز تبعیض

نیز بشود.

همین موضوع باعث شد تا بسیاری از موسسات خیریه در انگلستان باهم ادغام شوند و از دل آنها سازمان‌هایی با امکانات بیشتر و قابلیت ارائه خدمات مناسب‌تر بیرون آید. سازمان‌های جدید می‌توانستند تمرکز بیشتری روی هدف‌هایشان داشته باشند و شناسایی افراد هدف برای ارائه خدمات و کمک‌های خیریه با سهولت بیشتری به انجام می‌رسید.