جواد رنجبر

موسیقیدان‌ها به منظم و مرتب بودن معروف هستند. برخی از آنها هم به شدت منظم اند که اگر نباشند نمی‌توانند نت‌ها را درست بنوازند و‌هارمونی کارشان درست از آب در نمی‌آید. ممکن است کسی بپرسد که نواختن یک ساز چه ربطی به زود بیدار شدن در صبح و به موقع سر کار رفتن یا درست و بجا غذا خوردن دارد؟ شاید ‌اینها همه به سلیقه افراد مرتبط دانسته شود و گفته شود موسیقی هنری است مستقل که دانستن تکنیک‌هایش برای هنرمند شدن کافی است.

اما واقعیت آن است که تکنیک‌های موسیقی شاید بیشتر از پنجاه درصد راه موفقیت یک هنرمند باشد و حساسیت، نظم و مطالعه مستمر از ضروریات اصلی است. آدم‌های نامنظم، شلخته و وقت‌نشناس نمی‌توانند در هیچ کاری به موفقیت برسند. نه تنها ‌این افراد به علت عدم برنامه‌ریزی و به موقع نرسیدن فرصت‌ها را از دست می‌دهند بلکه باعث می‌شوند دیگران نیز به آنها اعتماد نداشته باشند. همچنین فکر چنین افرادی به علت پراکندگی زندگی و عدم تمرکز، از آفرینش و باروری باز می‌ماند. نظم قانون زندگی است و بدون آن اساسا همه چیز به سمت فروپاشی می‌رود. انسان نامنظم نیز که حساب دقیقه‌ها را ندارد کم کم به مرز نابودی می‌رسد.

البته‌ این نظر افراطی نیست. نظم آهنین تضمین‌کننده موفقیت‌ها است و در عین حال اوقات فراغت و اختصاص بخشی از ساعات روز به تفریح و راحتی مکمل ‌این نظم آهنین است.

حال تصویر کنید موسیقیدانی که چنین به نظم و ترتیب عادت کرده است روی صحنه به اجرای قطعه‌ای بسیار مشکل از «شوپن» مشغول است. همه دقایق زندگی منظم او از طریق تمرکزی که به خرج می‌دهد به ساز منتقل می‌شود و در همه فضا جریان می‌یابد.‌ این صحنه باشکوه هنری آیا در عرصه صنعت و تولید نیز مشابهی دارد؟

کارخانه‌داری قرن بیست و یکم به کارخانه‌داری قرن نوزدهم هیچ شباهتی ندارد که در آن کارگر یکی از وسایل تولید تلقی می‌شد و ماشین بخار و زغال سنگ و تولید توان فرسا و کالاهای زمخت مشخصه کارخانه بود. تولید در قرن بیست و یکم بیشتر به همان اجرای موسیقی توسط یک هنرمند قهار و منظم شبیه است و اگر نباشد فاجعه بزرگی رخ می‌دهد که حتی عمقش از شنیده شدن یک صدای فالش در یک ارکستر بزرگ هم بیشتر است. قیمت بالا، کیفیت پایین، هدر رفتن منابع مالی، اتلاف وقت و انرژی نیروی انسانی و همه هزینه فرصت‌ها صداهای فالش کارخانه داری است.

کارخانه‌داری با کارآفرینی دو کلمه متجانس اند. یعنی هر دو به عبارتی یک معنا را می‌رسانند. کارآفرینی در ذات خود به ترکیب درست و دقیق منابع تولید و‌ایجاد ارزش از ترکیب جدید مربوط می‌شود. بنابراین کارخانه‌داری به نوعی ترکیب روزانه و حتی ساعت به ساعت منابع تولید است برای آفریدن ارزش.

در‌این صورت هر نوع بی‌نظمی ‌باعث اختلال در فرآیند تولید ارزش می‌شود و گاه زیان و خسارت هم‌ ایجاد می‌کند. در میان‌مدت نیز بی نظمی‌خود به عادت تبدیل می‌شود.

حتی موارد کوچکی مانند واکس زدن کفش‌ها و تمیز نگه داشتن میز کار مدیران نشانه‌های مهمی ‌از سنجش فعالیت کارخانه در خصوص نظم است. اگر مدیر‌ این موارد را رعایت نمی‌کند پس ما نشانه‌هایی از نقص سیستم کارخانه داریم؛ مثلا سیستم مدیریت کیفیت ممکن است خوب عمل نکند.

در یک بیلان سالانه دقیق سهم عوامل بی‌نظمی‌ درونی که منتج به بی‌کیفیتی می‌شود، تقریبا برابر یا بیشتر از عوامل دیگر مانند سیاست‌های اشتباه دولت است. حتی بررسی تاثیر سیاست‌هایی چون برنامه انقباضی دولت بر کارخانه زمانی قابل سنجش است که همه عوامل پیش گفته و ترکیب منابع تولید به درستی انجام شده باشد. در غیر‌این صورت نمی‌توان اعداد و ارقام دقیقی که نشان دهنده ‌این تاثیرگذاری باشد، استخراج کرد.

در نهایت موزون بودن صدایی که از یک کارخانه به گوش می‌رسد نتیجه نظمی‌است که بر آن حکفرما است و فالش شدن آن نشانه بی‌نظمی ‌در کار کارخانه است.

Ranjbarmail۲@yahoo.com