بستر آموزشی را رها کردم تا به بستر واقعی جهان وارد شوم

ترجمه سیمین راد

منبع: کتاب «برترین رهبران کسب‌وکار در جهان»

یان برمر در ۴۰ سالگی هنوز جوان به نظر می‌رسد. اما او همواره نسبت به سن‌اش جوان بوده است و در قیاس با اطرافیانش هنوز یک جوان محسوب می‌شود. درست مثل وقتی که او برای تحصیلات آکادمیک به دانشگاه تولین رفته بود. البته آن زمان تنها ۱۵ سال سن داشت! او در ۲۴ سالگی مدرک دکترای خود را از دانشگاه استنفورد گرفت و شروع به تدریس کرد. برمر در زمان تدریس نیز از همه مدرس‌ها جوانتر بود.

فکر می‌کنید چه چیز در مورد یان برمر حیرت‌آور است؟ مسلما سن پایین او در قیاس با باقی همکارانش دلیل خوبی نیست. او بیش از هر چیز بسیار معقول و باهوش به نظر می‌رسد. او با سن کمش به راحتی می‌تواند درباره مهم‌ترین مسائل جهان صحبت کند. اظهارنظرهای او بیش از اندازه دقیق هستند. در واقع، نتایج حرف‌هایش با پیش‌بینی‌هایش همخوان هستند. او می‌تواند درباره شبکه تلویزیونی سی‌ان‌بی‌سی صحبت کند، سپس کمی از اوضاع اقتصاد جهان حرف بزند و دست آخر اوضاع رستوران‌ها در آمریکا را با دقت و جزئیات به بحث بگذارد. من نیز آخرین بار او را در رستورانی در واشنگتن ملاقات کردم!

او اطلاعات جامعی از اتفاق‌ها و مسائل مختلف جهان دارد. البته بیش از اینکه اطلاعات زیادی داشته باشد، یک تحلیلگر شایسته است. او می‌تواند درباره بحران‌های مالی جهان، مسافرت‌هایش به گوشه و کنار آمریکا، بحث‌هایش با رهبران سیاسی و اقتصادی جهان، مسابقات تنیس در آمریکا و خانواده‌اش حرف‌های شنیدنی زیادی بزند. برای همین باید گفت که معاشرت با یان برمر فواید زیادی دارد.

اما ناگهان درمی‌یابید که او دارد درباره مسائل سیاسی در ازبکستان و تغییر قدرت حرف می‌زند. کمی بعد بحثش را به عربستان سعودی عوض می‌کند. اگر با او حرف بزنید خودتان نیز حس خواهید کرد که انسانی باهوش هستید. او هوشش را با شما به اشتراک می‌گذارد تا شما نیز هوش‌تان را با او به اشتراک بگذارید. اما نباید اینقدر درباره یان برمر ساده‌لوحانه فکر کرد. همه ماجرا این نیست. او کسی است که هم تجارت شخصی فراوانی از سرتاسر جهان دارد و هم کتابی در این باره نوشته است. کتاب او به ما می‌آموزد که چندان هم نباید به خودمان ببالیم. یان برمر با این کتاب ما را از خودمان شرمسار می‌کند.

یان برمر موقعیت بسیاری خوبی در دانشگاه استنفورد داشت. او می‌توانست به عنوان یک پروفسور تا آخر عمر زندگی راحت و بی‌دغدغه‌ای داشته باشد.

اما یان آینده روشن و آموزشی‌اش را رها می‌کند. چرا؟ او می‌خواهد یک شرکت مشاوره سیاسی خصوصی راه بیندازد. به همین خاطر تدریس در دانشگاه را رها می‌کند و به عرصه کسب و کار قدم می‌گذارد. او می‌نویسد: «خیلی جوان بودم. اگر ۶۰ ساله باشید و ایده‌های بزرگی در سرتان باشد، می‌توانید خیال یک دفتر کار زیبا و تصورات باشکوه‌ را کنار بگذارید.

آن زمان من تنها ۲۴ سال داشتم و یک کارآفرین ساده محسوب می‌شدم. اما اگر بخواهید ایده‌هایتان را محقق کنید، اگر فکر می‌کنید می‌توانید به جهان کمک کنید، اگر این تصور را دارید که جهان با ایده‌های شما می‌تواند عوض شود، پس دیگر نمی‌توانید همچون مدیری ۶۰ ساله سر جایتان بنشینید. شما باید حرکت کنید و به انرژی جوانی‌تان بها بدهید.» به این ترتیب، یان‌برمر شرکت مشاوره سیاسی‌اش را با نام «گروه اروسیا» به راه می‌اندازد. بد نیست اشاره کنیم که محل سکونت و کار یان برمر نیویورک و واشنگتن است. او علاوه بر این دو شهر دفتری در لندن نیز تاسیس کرده است.

اکنون گروه اروسیا تحلیلگران و پژوهشگران زیادی را به خدمت گرفته است. این گروه می‌کوشد تا خطرات سیاسی و مالی سرمایه‌گذاری در بیش از ۸۰ کشور جهان را ارزیابی کند. او پژوهش‌های گروهش را به وال‌استریت، سازمان اقتصادی بلتوی و شرکت‌های بزرگ چندملیتی تقدیم کرد. او با این شرکت احساس می‌کند که دیگر خودش را به راحت‌طلبی‌های یک استاد دانشگاه محدود نکرده است. او اکنون می‌تواند بر جهان تاثیرات شگرفی بگذرد و آینده جریان‌های مالی و سیاسی در جهان را تغییر دهد.

او می‌نویسد: «نمی‌خواستم مدرسان را به نقد بکشم. واقعیت این بود که تنها ۲۴ سال سن داشتم. اگر می‌توانستم اکنون به فضای آکادمی بازگردم، به همه دانشجویان و مدرسان جوان می‌گفتم که باید از تخصص دست بکشند. مهم‌ترین چیز این است که بفهمیم جهان چگونه کار می‌کند. باید درک کنیم که چگونه می‌توان بر جهان اثر گذاشت و آینده‌اش را تغییر داد. اما فکر نمی‌کنم هنوز چیز زیادی درباره کارکرد جهان بدانم. اما وقتی در چنین فضایی کار می‌کنید، می‌توانید این اثرگذاری را اندکی حس کنید.»

***

بزرگ‌ترین اشتباه یان برمر

به زبان خودش

وقتی تحصیلات خودتان را تا منتهای درجه‌اش پی می‌گیرید، وقتی به مدرک دکترا در رشته تحصیلی خود می‌رسید، همه از شما انتظار دارند که به یک چهره آکادمیک تبدیل شوید. در واقع، موفقیت شما در ذهن همگان چیزی جز استادی دانشگاه نیست. من از یکی از بهترین دانشگاه‌های جهان فارغ‌التحصیل شده بودم و داشتم تدریس می‌کردم. به نظر می‌رسید که باید زندگی خودم را کاملا وقف آکادمی، تدریس، دانشجو، دانش و دانشگاه کنم. فکر می‌کنم این یک اشتباه است.

آن زمان چندان این موضوع را درک نمی‌کردم. بزرگ‌ترین اشتباه من این بود که به حرف‌های مردم توجه زیادی می‌کردم. نظرات‌شان درباره تحصیلات را خوب گوش می‌دادم و به آنها خوب فکر می‌کردم. برای همین وقتی تحصیلاتم را به اتمام رساندم، متقاعد شده بودم که باید به یک چهره آکادمیک بدل شوم.

۲۴ سالم بود که شروع کردم به پژوهش‌های علمی و دانشگاهی. دوران سخت و جذاب تدریس نیز شروع شده بود. حس می‌کردم که دارم با دست‌های خودم گور خودم را می‌کنم. کم‌کم شروع کردم به نوشتن کتاب و منتشر کردن پژوهش‌هایم. کتاب‌ها و جزوه‌ها را به دست دانشجویان می‌رساندم و موقعیت کاری‌ام در دانشگاه را بیش از پیش تضمین می‌کردم.

راستش را بخواهید حس عجیبی بود. در مقابل کلاس می‌ایستادم. دانشجویان زیادی به سراغم می‌آمدند. برخی از آنها حتی سن بیشتری از من داشتند. برخی از آنها بسیار باهوش و بااستعداد بودند. اما من تجربه زیادی نداشتم و کار چندان خاصی در زمینه آموزشی نکرده بودم. در واقع، این حس را داشتم که نمی‌توانم به سطح دانش و تحصیلات خودم چندان افتخار کنم.

آن دوران به اوقات سرگرمی نیز شباهت داشت. اما فکر می‌کردم چیز زیادی برای ارائه به دیگران ندارم. با این حال، فکر می‌کردم که ارزش زیادی دارد اگر بتوانم دانش خودم را به بقیه منتقل کنم. دست کم این احساس را در دانشجویان و مدرسان می‌دیدم.

والدین هر یک از دانشجویان سالانه

۳۰ هزار دلار برای تحصیلات فرزندانشان به دانشگاه استنفورد پرداخت می‌کردند. در واقع آنها این هزینه سنگین را پرداخت می‌کردند تا فرزندشان به حرف‌های انسان‌های دیگر گوش بدهد. به نظرم انسان با چنین کارهایی هیچ چیزی را نمی‌تواند درباره جهان بفهمد و حتی نمی‌تواند ذره‌ای آن را تغییر دهد. حس می‌کردم همه چیز دارد به اشتباه پیش می‌رود و من نیز در میانه یک بازی آموزشی و قدیمی گرفتار شده‌ام.

بعد از اتمام سخنرانی می‌دیدید که چه اتفاقی دارد در جهان می‌افتد. تقریبا هیچ! مسائل واقعی را در زندگی و کار مردم می‌دیدیم و نه در تحصیلات و آموزش. بحث بر سر مسائل مالی و سیاسی بود. رفته رفته کار به جایی رسید که واقعا خسته شدم. حس کردم تا این لحظه همه چیز بر اشتباه سوار شده است و من هم بخشی از یک بازی بی‌مزه هستم. بستر آموزشی را رها کردم تا به بستر واقعی جهان یعنی اقتصاد بپردازم.

آن دوران کشتارهای زیادی در اثر جنگ، قحطی، بیماری، فاجعه، بحران، نسل‌کشی، تبعیض نژادی و غیره در جهان روی می‌داد. دانشگاه‌ها حتی ذره‌ای هم نمی‌توانستند مانع از مرگ انسان‌ها شوند. در واقع، من در سطح بالای تحصیلات آموزشی بودم اما عملا هیچ سطحی را اشغال نکرده بودم. سطح واقعی همان سطح فاجعه بود. همین جا بود که حس کردم فعالیت‌هایم به هیچ دردی نمی‌خورد و فقط دارم وقت خودم و دیگران را تلف می‌کنم.

همه اتفاقات اصلی در سازمان ملل، در اتحادیه اروپا، در بازارهای فروش سهام، در شرکت‌های چندملیتی، در خرید و فروش نفت و تجارت الکترونیک داشت رو به جلو پیش می‌رفت. دانشگاه‌های جهان تقریبا هیچ تاثیری بر هیچ یک از این جریان‌های مهم نداشتند. این برای من دردناک و تاثرآور بود. حس می‌کردم برای کارهای اشتباه یا درستی که انجام می‌دهم مسوول هستم. اما نمی‌توانستم در قبال جهان و انسان‌ها این مسوولیت را ایفا کنم.

مدرک دکترا به شما مصونیت و راحتی می‌دهد. همه چیز در این وضعیت ایمن و خوب است. همیشه شادمان خواهید بود و هیچ دغدغه‌ای هم نخواهید داشت. تنها راه برای سالم ‌بودن این بود که هرگز اشتباه نکنید. اما اگر در عرصه سیاست یا اقتصاد باشید گریزی از اشتباه نیست. نمی‌توان همواره سالم، ایمن، راحت و مصون بود. در دانشگاه هر تصمیمی که می‌گرفتید نتیجه روشنی داشت. اما در سیاست و اقتصاد هیچ آینده‌ای روشن نیست. این شما هستید که تصمیم می‌گیرد و آینده را می‌سازد. در واقع، وقتی به عرصه‌ای جهانشمول وارد می‌شوید، می‌توانید جهان را تغییر دهید. پس بزرگ‌ترین اشتباه من این بود که می‌توانستم حتی زودتر از دانشگاه دست بکشم. اشتباه من این بود که وقت خودم و دانشجویانم را گرفتم.

***

درباره یان برمر

یان برمر رییس گروه اروسیا است. او یک پایگاه پژوهشی و مشاورتی را در عرصه سیاسی و اقتصادی مدیریت می‌کند. کار گروه اروسیا این است که در کشورهای جهان دست به تحقیقات بزند و خطرهای ناشی از سرمایه‌گذاری را با آنها در میان بگذارد.

برمر در سال ۱۹۹۸ گروه اروسیا را با هزینه اندک ۲۵ هزار دلار تاسیس کرد. امروز این شرکت سه دفتر اصلی در نیویورک، واشنگتن و لندن دارد. شبکه متخصصان و مشاوران این شرکت در همه جای جهان در حال سفر و تحقیق هستند.

اطلاعاتی که این گروه در این سال‌ها به دست آورده کمک فراوانی به بهبود وضع بازار و اقتصاد جهانی کرده است. او همچنین کتاب‌های فراوانی نوشته است که می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: «فراز و نشیب ملت‌ها» (۲۰۰۶)، «قدرت دانش سیاسی برای سرمایه‌گذاری استراتژیک» (۲۰۰۹)، «پایان بازار آزاد: چه کسی جنگ بین دولت‌ها و شرکت‌های چندملیتی را می‌برد؟» (۲۰۱۰). برمر مدرک دکترای علوم سیاسی را در سال ۱۹۹۴ از دانشگاه استنفورد کسب کرد و در سال ۲۰۰۷ به عنوان «جوان‌ترین رهبر سیاسی در جهان اقتصاد» برگزیده شد.