منبع: «اکونومیست»

مترجم: سیمین راد

تحصیلات نقش مهمی در برعهده گرفتن موقعیت‌های مناسب کاری دارد. اما همه می‌دانیم که این موقعیت‌ها ضرورتا از طریق تحصیلات کسب نمی‌شوند. چهره‌های بسیار موفقی را در اقتصاد می‌شناسیم که تحصیلات چندانی نداشته‌اند. خود بازار کار و شرایط کسب‌وکار بهترین دانشگاه اقتصادی برای آنها بوده است. بسیاری از این افراد از رییسان و مدیران برجسته اقتصادی حال حاضر جهان نیز به حساب می‌آیند. اما این موقعیت و شانس برای همه پدید نمی‌آید. در واقع، همه از این شانس برخوردار نیستند که با وجود عدم تحصیلات کافی، آینده‌ای روشن و موفق در ذهن‌شان ترسیم کنند. با این حال بخش عظیمی از نیروی کار در جهان اقتصاد از تحصیلات کافی برخوردار نیستند. عدم تحصیلات مناسب بیش از همه باعث سوء استفاده از نیروی کار آنها می‌شود و شرایط نامناسبی را برای آنها رقم می‌زند. اکثر این افراد نیروهای ماهر کار به حساب می‌آیند و طی سال‌ها به توانایی‌ها و تجربه‌های زیادی دست یافته‌اند. سوءاستفاده از نیروی کار افراد ماهر مساله بغرنجی در اقتصاد کنونی جهان است. استفاده از مهاجرها، زنان، کودکان، فقرا، نیروهای حاشیه‌ای، سیاهان و تبعیض و تفکیک نژادی از مسائلی است که نمی‌توان به راحتی از کنارشان گذشت. طبق آمارهای «سازمان کار آمریکا» این افراد نزدیک به ۲۲ درصد کمتر از افراد واجد تحصیلات حقوق و مزایای واقعی‌شان را دریافت می‌کنند.

کیوین دالوین از اعضای موسسه «کاریابی و امید» است. تحقیقات او نشان می‌دهد که فاصله‌ای عظیم بین توانایی‌ها و مهارت این افراد و دستمزدشان وجود دارد. به گفته او «حتی نرخ سود بین زنان و مردان تفاوت دارد. اگر زنی باشید که تحصیلات مناسب اقتصادی و کاری ندارد، اما توانایی و مهارت آن کار را دارد، اوضاع بسیار وخیم‌تر می‌شود. در اروپا این اختلاف بسیار کمتر و نزدیک به ۹ درصد است. با این حال هنوز شکافی غیرانسانی در موقعیت‌های کاری وجود دارد». سرمایه‌گذاری‌های کلان در کشورهای ثروتمندتر عملا این مسائل را نادیده می‌گیرند و این شکاف را با گذشت زمان عمیق‌تر می‌کنند. اکثر این افراد آینده روشنی در پیش رو ندارند. شاید از کار اخراج شوند و هیچ مزایایی نصیب‌شان نشود. شاید بیش از اندازه مورد بهره‌برداری قرار بگیرند. جالب این جا است که بسیاری از این نیروهای کار در موقعیت‌های نامناسب نیز مورد استفاده قرار می‌گیرند. اقتصاددان‌ها امروزه به این نیروهای کار «کارگران غیرمتخصص» می‌گویند.

این آفت به جان کشورهای در حال توسعه نیز افتاده است. پیشرفت روزافزون این کشورها نیازمند نیروهای کار بیشتری است. آسیا و آمریکای جنوبی دو نمونه بارز در این زمینه محسوب می‌شوند. استفاده از نیروی کار مهاجران، پناهندگان و افراد غیربومی رواج زیادی دارد. نکته مهم این است که با رشد اقتصادی کشورهای در حال توسعه این شکاف نیز عمیق‌تر می‌شود. مثلا به نظر می‌رسد طی ده سال پیشرفت زیادی در وضعیت معاش مردم‌شان پدید آمده باشد. اما این پیشرفت در عمل کاذب است. زیرا به شکاف‌های طبقاتی، اجتماعی، انسانی و اخلاقی بسیاری دامن زده است. یک اقتصاد پیشرو بیش از همه باید به این شکاف موجود در نیروهای کار توجه کند. به جرات می‌توان استفاده از «کارگران غیرمتخصص» را یکی از بزرگ‌ترین معضل‌های جهان کسب‌وکار دانست.

از یک طرف، نیروهای غیرمتخصص برای معاش‌شان به این دست کارها نیاز دارند. از طرف دیگر، شرایط کاری برای آنها بسیار نامناسب است. اغلب از بیمه، مزایا، سود، دستمزد مناسب و رفتار انسانی شایسته با آنها خبری نیست. در نتیجه، نیروهای غیرمتخصص در بن‌بستی قرار می‌گیرند که زندگی‌شان را به خطر می‌اندازد. این شکاف و بن‌بست متعاقبش از اوایل دهه ۹۰ سایه شوم خود را بر جهان کسب و کار گسترده کرد. رفته رفته به نرخ نیروهای غیرمتخصص افزوده شد. پیشرفت کشورهای توسعه یافته و نیز کشورهای در حال توسعه به استفاده از نیروی کار این افراد سوق یافت و در نتیجه جهان اقتصاد پیشرفت خود را بر آنها و زندگی‌شان تحمیل کرد. آمارها نشان می‌دهند که این شکاف در «هند» بیش از سایر مناطق آسیا است. در هندوستان این شکاف به عددی بیش از ۳۳ درصد رسیده است. البته اگر بخواهیم سوءاستفاده‌های کاری و تبعیض و تفکیک انسانی را نیز مدنظر قرار دهیم به چین می‌رسیم. بازارهای چین حاکی از شکافی۴۰ درصدی بین حقوق و مزایای افراد واجد تحصیلات (نیروی متخصص) و افراد فاقد تحصیلات (نیروی غیرمتخصص) است.

احداث کارخانه‌های بزرگ غرب در چین و هند نیز به این وضعیت نگران‌کننده دامن زده است. طی ۲۰ سال اخیر صنعت الکترونیک رشد خیره‌کننده و چشمگیری داشته است. بسیاری از کشورهای ثروتمند جهان اقتصاد ترجیح می‌دهند تا کارخانه‌هایشان را در آسیا احداث کنند. خدمات کامپیوتری، ساخت و تجهیز قطعات، احداث شبکه‌های اینترنتی، ساخت لپ‌تاپ‌های مدرن، شرکت‌های تولیدکننده تلفن‌های همراه نمونه آشناتر برای همه ما هستند. احداث یک کارخانه عظیم در هند و چین و البته در تایلند و مالزی و استفاده از نیروی کار ارزان کارگران داستان جدیدی نیست.

گزارش‌های نهاد اجتماعی به روشنی نشان می‌دهند که در این کشورها نزدیک به ۶۰ درصد از نیروی کار را کارگران غیرمتخصص تشکیل می‌دهند. بهره‌برداری و استثمار از نیروی ارزان کار آنها و پرداخت حقوق و مزایای بسیار پایین سبب فقر روزافزون مردم آن کشورها و توسعه روزافزون کشورهای ثروتمند می‌شود.

به نظر می‌رسد پژوهشی تازه در این زمینه بتواند چشم‌های ما را بیش از پیش در برابر این واقعیت‌ها باز کند. نهادهای بسیار در آمریکا، اروپا و حتی آسیا پیگیر این وضعیت هستند. یک زندگی راحت و بی‌دغدغه حق هر انسانی است. نمی‌توان و نباید کسی را به خاطر فقدان تحصیلاتش مورد بهره‌برداری کاری قرار داد. به قول تینوش ورمن، پژوهشگر امور اجتماعی، که می‌گوید: «باید دید هر انسانی چه کاری می‌تواند انجام دهد. آنچه بیش از همه اهمیت دارد توانایی کاری و مهارت او در انجام آن است.» نیروهای کار بسیاری را می‌شناسیم که تحصیلات مناسب نداشته‌اند، اما بسیار خلاق و توانا عمل کرده‌اند. تغییر رویکرد سیاست‌گذارهای کلان اقتصادی آمریکا و اروپا در قبال «انسان و کار» شاید نخستین گام در حرکت به سوی جهانی آزاد باشد.