فاطمه باباخانی

بحران در محیط زیست ایران سال‌ها است که صدای فعالان این حوزه را درآورده است. یک روز بولدوزرها سراغ مناطق بکر جنگلی می‌روند، روز دیگر خبر از خشک شدن دریاچه ارومیه است و بعد موضوع کشیدن جاده در جنگل ابر. اهمیت محیط زیست در دستیابی به توسعه پایدار ما را بر آن داشت تا سراغ فرامرز غیبی، مدیرکل جنگل‌های خارج از شمال کشور برویم و از او درباره مدیریت بحران در جنگل‌های ایران بپرسیم. توانمندسازی جوامع بومی و استفاده از تجربه‌های جهانی موضوعی بود که غیبی بر آن تاکید بسیار داشت هر چند که هنوز در آغاز این راه باشیم.

یکی از عوامل آسیب زا برای جنگل‌ها در ایران، حریق و آتش سوزی است؛ این امر مدیریت حریق در جنگل‌ها را به عنوان یکی از موضوعات مهم در مباحث مدیریتی مطرح کرده است. در همین رابطه از سوی سازمان جنگل ها، مراکزی تحت عنوان اطفای حریق ایجاد شده است، شاخصه این مراکز چیست؟

در سازمان جنگل‌ها، ما یگانی تحت عنوان حفاظت داریم. با توجه به اینکه بخش اعظم آتش سوزی درجنگل‌های ما تعمدی است، بحث آموزش و مشارکت مردمی در کنار این مراکز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار است. همانطور که در همایش «جنگل ابر و توسعه پایدار» ذکر شد، ما باید از مرحله حفاظت به سمت مشارکت با مردم و برای مردم برویم؛ زیرا مردم منطقه در مقابله با حوادث سریع‌تر می‌توانند عمل کنند. علاوه بر این ما پایگاه‌هایی در راستای اطفای حریق ایجاد کرده‌ایم که حتی چند بالگرد هم در آن تعبیه شده است تا بتواند استان‌های همجوار را تحت پوشش خود قرار دهد. مثلا مرکز اطفای حریق کرمانشاه چنین ویژگی‌هایی را دارد. در زمان وقوع بحرانی نظیر آتش‌سوزی، عملکرد سریع از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است، بنابراین هدف اصلی این پایگاه‌ها این است که بتواند تجهیزات را در کوتاه‌ترین زمان ممکن به منطقه حریق رسانده، عملیات امدادرسانی را آغاز کند و خوشبختانه پس از تاسیس این مرکز ما با آتش سوزی کمتری مواجه بودیم.

شما در سخنان خود اهمیت فوق‌العاده‌‌ای برای بحث آموزش محلی قائل می‌شوید حتی در جایی به این نکته اشاره کردید که می‌توان تمام مسوولیت حفاظت از جنگلی نظیر جنگل ابر را به سازمان‌های مردم نهاد واگذار کرد. آیا سازوکارهای آموزش سازمان‌های مردم نهاد جهت حفاظت از این مناطق و آگاهی رسانی به مردم محلی از این طریق نیز تدارک دیده شده است؟

این باور غلط نزد بسیاری وجود دارد که سازمان جنگل‌ها مسوول حفاظت و حمایت از منابع جنگلی است در حالی که با پراکندگی جنگل‌های ما، تنها یک سازمان نمی‌تواند کار حفاظت و حمایت را به انجام رساند. بنابراین تنها راه حل، جلب مشارکت مردم محلی به واسطه نزدیکی آنها به عرصه‌های جنگلی و انتفاع آنها از این عرصه‌ها است. راه ارتباط با مردم محلی از طریق سازمان‌های مردم نهاد به شکل موثرتری انجام می‌شود و این سازمان‌ها می‌توانند نقش بازوی حمایتی سازمان جنگل‌ها را داشته باشند. این در حالی است که عدم حضور یا حضور کمرنگ این سازمان‌ها در کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته به وضوح قابل مشاهده است. من کار خود در سازمان جنگل‌ها را در تعاونی‌های مناطق جنگل نشین استان لرستان شروع کردم. در این استان زبانی به نام زبان لکی وجود دارد. من برای ارتباط با مردم این منطقه، زبان لکی را یاد گرفتم و پس از آن در ارتباط دائمی با مردم مشکلات را با مردم شناسایی و حلاجی کردیم. به این ترتیب ما در سازمان جنگل‌ها توانستیم مردم مناطق جنگل‌نشین لرستان را به سمت احیا و محافظت از جنگل‌ها بکشانیم. این تجربه به من نشان داد که ارتباط و نزدیکی با مردم می‌تواند راه حل بسیاری از مشکلات باشد. زبان سازمان‌های مردم‌نهاد با نهادهای دولتی متفاوت است؛ مردم محلی عمدتا مسوولان دولتی را در مقابل خود و تهدیدی برای وجوه اشتراکی میان خود و سازمان‌های مردم نهاد می‌بینند. به واسطه اهمیت این سازمان ها، زمانی که به سمت مدیرکلی رسیدم، اولویت کاری خود را دعوت از سازمان‌های مردم نهاد تهران قرار داده و در جلسه ای که با حضور این سازمان‌ها برگزار کردم از آنها خواستم که برنامه‌های مدون و علمی، کارگاه‌های آموزشی و... را برای مردم جوامع محلی به همراهی هم ارائه دهیم. شما توجه کنید که با آموزش مردم محلی می‌توان مردم ساکن در مناطق جنگلی را متقاعد کرد که خطرات آتش‌سوزی بیش از هر چیز امنیت اجتماعی و غذایی همان مردم را تهدید می‌کند. به عنوان مثال با کارگاه‌های آموزشی می‌توانیم مردم روستاهای ابر و شیرین آباد را توجیه کنیم که حفظ جنگل ابر می‌تواند در اقتصاد و توسعه مردم همان ناحیه موثر باشد. در دفتر ترویج و روابط عمومی هم این برون سپاری در حال پیگیری است. به نظر من نقص ما در حفظ جنگل ها، عدم توانمندسازی جوامع بومی و محلی است.

در کشورهای دیگر بحث مشارکت سازمان‌های مردم نهاد به شکل فعالی دنبال می‌شود؛ آیا در سازمان جنگل‌ها به تجربه این کشورها رجوع شده تا براساس الگوهایی که آنها به ما ارائه می‌دهند، این مشارکت به ویژه در موضوعی نظیر مدیریت بحران صورت گیرد؟

در کشورهای دیگر برای مدیریت بحران خود برنامه‌ریزی می‌کنند و پیش از وقوع بحران از اتفاق افتادن آن جلوگیری می‌کنند. به عنوان مثال در کشور سوئیس جنگلی مشابه جنگل ابر وجود دارد اما در آنجا همه مسوولان محلی پروژه‌های عمرانی را با این جنگل هماهنگ می‌کنند، به طوری که آسیبی به این جنگل نرسد. اما در اینجا ابتدا و پیش از مطالعات محیط زیستی کار احداث جاده‌ها را شروع می‌کنیم؛ به این ترتیب منابع طبیعی تخریب می‌شود. درست است که جاده در روند توسعه کشور اهمیت دارد، اما باید ملاحظات محیط زیستی را در جهت دستیابی به توسعه پایدار در نظر گرفت. بسیاری از مسوولان در طرح‌های عمرانی تنها به ملاحظات بازار آن هم به شکل یکطرفه توجه می‌کنند، اما اینکه یک جنگل چقدر اکسیژن تولید می‌کند، آب جذب می‌کند و جلوی آلودگی هوا را می‌گیرد را مسکوت می‌گذارند. شما توجه کنید که زمین با پوشش گیاهی نسبت به جایی که این پوشش ندارد ۴۰ برابر بیشتر آب را جذب می‌کند به این ترتیب در کشوری که آب کم دارد این پوشش حیاتی است و باید با افزایش پوشش گیاهی سفره‌های زیرزمینی که انبار طلای ما هستند را وسعت بخشید. حتی در کشورهای اروپایی، الان دارند به واسطه تغییر اقلیم روی جنگل‌های مناطق خشک و نیمه خشک کار می‌کنند. به این ترتیب ما نیز باید مشابه این کشورها، درباره آینده تصمیم بگیریم و به دنبال راهکارهایی برای مقابله با خشکسالی که درآینده نزدیک با آن مواجه خواهیم شد، باشیم.