بازسازی «آینده» بهتر از گذشته*
مشکل خطیر کشورهای اندونزی و سریلانکا پس از وقوع سونامی، بازسازی و برآورده کردن نیازهای فوری بود که پس از وقوع فاجعه با آن روبه رو بودند. تجربه آنها میتواند به کشورهای دیگر در مواجهه با بلایای طبیعی کمک کند.
مترجم: پریسا حبیبی
مشکل خطیر کشورهای اندونزی و سریلانکا پس از وقوع سونامی، بازسازی و برآورده کردن نیازهای فوری بود که پس از وقوع فاجعه با آن روبه رو بودند. تجربه آنها میتواند به کشورهای دیگر در مواجهه با بلایای طبیعی کمک کند. بر اثر سونامیاقیانوس هند در سال ۲۰۰۴ بیش از ۲۳۰۰۰نفر جان باختند و نزدیک به ۷/۱ میلیون بی خانمان شدند. بسیاری از مدارس، بیمارستانها مراکز پلیس، کسبوکارها، زیرساختها و حتی کل روستاهای اطراف بر اثر امواج بلند و سهمگین از بین رفتند.
عملیات امداد و نجات اولین اقداماتی بود که در هفته اول دنبال شد، اما ساخت و بازسازی خرابیها مشکل عظیم تری بود که دولتهای هر دو کشور پس از آن با آن روبه رو بودند و چالشهای بسیاری را برای آنها در بر داشت. آنها چگونه میتوانستند به سرعت با نیازهای جامعه خود که حالا ویران شده بود به طور دقیق آشنا شوند؟ چگونه میتوانستند صدها نیروی امداد داخلی و بینالمللی را که برای کمک به آنجا آمده بودند، هماهنگ کنند؟
هریک از این دو دولت در تواناییهای خود نسبت به استفاده و هماهنگی ازاعتبارات جدید وکمکهای موثر خود شک داشتند. بنابراین هر کشور به طور مستقل یک سازمان جدید برای برنامهریزی، هماهنگی و نظارت بر فعالیتها در بازسازی ویرانیها، ایجاد کردند. اندونزی موسسهای به نام بی آرآر (BRR) برای بازسازی و توانبخشی مناطق آچه و نیاس ایجاد کرد و سریلانکا آژانسی به نام تارفن (Tarfen) را پایه گذاری کرد.
شاید اقدامات اولیه آنها، بتواند برای سایر دولتها آموزشهای سودمندی را در برنامهریزی برای بازسازی و هماهنگی سازمانهای امداد داشته باشد.
بررسی چالشها
بازسازی بلند مدت تفاوتهای قابل توجهی با تدارکات اولیه امداد ونجات در زمان وقوع فاجعه دارد. درحالی که سرعت همچنان مهم است، اما داشتن برنامه ریزیهای صحیح میتوانند، بسیار حیاتیتر باشند. توجه داشته باشید ایجاد محل اسکان موقت نسبتا سریع و آسان است، اما بازسازی یک جامعه پویا و بانشاط به آن راحتی نیست.
هسته اصلی برنامههای امداد و نجات در این دو کشور ایجاد موسسه BRR در اندونزی و Tarfen در سریلانکا بود. دولت نیز با شناساندن نیازها و اولویتهای جامعه، آنها را حمایت میکرد و با پشتیبانی از صدها سازمان داخلی و خارجی در صدد به حداقل رساندن هرگونه شکاف در بازسازیها و جلوگیری از تداخل تلاشهای آنها بود.
علاوه بر این، آژانسها به عنوان خط مقدم دفاع در برابر فساد و جلوگیری از سوءاستفاده از کمکهای سازمانهای بینالمللی بودند تا مبادا که هرج و مرج باعث اخلال در کار بازسازی شود.
در اینجا یافتههای اولیه در سه بخش ارائه میشود که میتواند الگویی برای فعالیت آژانسهای بازسازی در سایر کشورها باشد.
۱- مشخص کردن نقش و ماموریت
چالشی که بلافاصله آژانسهای بازسازی با آن روبهرو شدند، تعریف نقش خود در میان هجوم متعدد ذینفعان بود که در تلاش برای نفوذ بیشتر بودند. در ابتدا مراکز امدادی دولتی و وزارتخانههای این کشورها از پوشش خدمات تارفن و بیآرآر مطمئن نبودند، در نتیجه با دستورالعملهای این موسسات مقابله میکردند. بنابراین بدیهی است، در زمان ایجاد آژانسهای امدادی جدید، رهبران رده بالای آنها باید از طریق نمایشهای عمومیحمایتهای سایرین را به دست آورند و قدرت کافی برای مقابله با سایر ذینفعان داشته باشند. همچنین دستورالعملهای اولیه که وظایف آژانسهای دولتی تازه تاسیس را نیز در بر میگیرد، باید بسیار روشن باشد.
از طرفی آژانسهای امدادی باید به احتیاجات و خواستههای افراد محلی آشنا باشند و آن را راهنمای برنامههای بازسازی خود قرار دهند. به عنوان مثال BRR اطمینان حاصل میکرد که پروژههای آنها بعد از تایید وحمایت جامعه، به تصویب میرسد. علاوه بر این هر دو آژانس بر پیشرفت بازسازیها نظارت میکردند و تلاش داشتند تا اطلاعات مربوط به پروژهها در دسترس عموم قرار گیرد. از آنجایی که آژانسهای امدادی تنها تا زمانی وجود دارند که به آنها نیاز است، بنابراین دولتهای مربوطه نیز از آنها خواستند که با حفظ حداقل امکانات و کارمندان و با توجه به منابع موجود برنامه ریزی کنند و بعد از (سه تا پنج سال ) وظایف خود را به دولت محلی انتقال دهند.
تلاش برای «ساختن دوباره، اما بهتر از گذشته» باید ماموریت اساسی آژانسها در امر بازسازی باشد. دولتها میتوانند با تنظیم اهداف توسعهای و بلند پروازانه، حمایت جامعه را با تعهدی قویتر نسبت به اهداکنندگان بینالمللی و سازمانهای غیرانتفاعی به دست آورند. این امر میتواند به ترویج بازسازیها و تغییرات ساختاری بلندمدت کمک کند.
تجربه BRR نشان میدهد که چگونه فجایع میتوانند به فرصتها بدل شوند. هسته اصلی ماموریت این سازمان در روند بازسازی بر پایه مدیریت مدرن و شفاف است واین شفافیت برای هماهنگی موثر تلاشهای بیشتر، بسیار مهم است. بنابراین اگر تلاشها موفقیتآمیز باشد و نشانههای دلگرم کننده داشته باشد، این اصول تنها برای مناطق آسیب دیده کاربرد ندارد، بلکه میتواند یک مدل عمومی اصلاحات در سایر مناطق اندونزی باشد. در نهایت ماموریت این آژانسها باید از تغییرات سیاسی فراتر رود. این آژانسها تا جایی که به آنها نیازاست، برای دوامشان باید سعی کنند از ارتباط قوی با سیاستمداران و وابستگی به گرایشهای سیاسی خودداری کنند و در نقش پیشگامیخدمتگذار (با مدیریتی شفاف و مبتنی بر شایستگی) با سایر سازمانهای دولتی همکاری داشته باشند.
۲- طراحی سازمان
اکثر فعالیتهای بازسازی شامل تجدید بناهای روستایی، شهری و طبیعت محلی است. بنابراین ساختار سازمانی آژانسهای بازسازی باید نشان دهنده هماهنگی فعالیتهای آنها با شرایط آنجا باشد؛ چراکه اقتدار متمرکز و از بالا به پایین به احتمال زیاد مانع روند بازسازیها میشود. همچنین ایجاد تنوع در نیروی کار و بهرهگیری از ترکیب درست پرسنل بخش دولتی و خصوصی نیز ضروری است. در این ترکیب، مسوولان بخش دولتی میتوانند بینش و چشمانداز را مشخص کنند (که وجه مشخصه کار دولت است) و با استفاده از تجربه خود با سایر حوزهها در ارتباط باشند. افراد فعال در بخش خصوصی با مهارت و کارآیی بالایشان میتوانند عملکردی قوی در مدیریت پروژه داشته باشند، اگرچه ممکن است با خصیصههای ویژه بوروکراسی آن کشور آشنا نباشند.
۳- برنامهریزی و سیاستگذاری
یک نقش اساسی آژانسهای بازسازی کمک به ایجاد یک طرح بازسازی یکپارچه است. آنها به عنوان یک راهنما به اجرای برنامههای هماهنگ با سایر نیروهای امدادی میپردازند. همچنین طرح آنها باید نشان دهنده رئوس کلی نیازها برای بازسازی باشند و اهداف و دستورالعملهای کلی را دربرگیرد. یک طرح خوب پیچیدگیها را از بین میبرد و موجب صرفهجویی وقت در بلند مدت میشود. از جمله اقداماتی که در این راستا بر عهده آژانس بازسازی قرار دارد عبارتند از:
مرور، تولید و تایید پروژهها: با وجود تنوع و تعدد آژانسهای غیرانتفاعی و پروژههای بیشمارشان، آژانس بازسازی باید پروپوزالها را تایید کند، در عین حال که مانع تکرار یا حشو در کارها شود.
ساختن ظرفیت محلی: آژانسهای بازسازی به علت فقر دولتهای محلی میتوانند با کمک مشاوران ماهر و ابزارهای آموزشی، تکنولوژی، بودجهها و غیره به متولیان محلی کمک کند تا مهارتهای خود را در جهت ایجاد هماهنگی و تصمیمگیری افزایش دهند.
از بینبردن موانع: یک آژانس بازسازی باید موانعی را که موجب تاخبر در پروژه میشود شناسایی و رفع کند.
مشاهده و ارزیابی: بعد از فاجعه، اطلاعات ارزشمندترین و در عین حال دسترسناپذیرترین دارایی است. آژانس بازسازی باید با ساختن یک سیستم آیتی کمک کند تا اطلاعات دقیق و سریع از جوامع محلی و متاثرشده جمعآوری شود.
انتشار اطلاعات: در نهایت آژانس بازسازی باید اطلاعات خود را با ذینفعان از هر گروهی به اشتراک بگذارد تا کارآیی و اعتماد را افزایش دهد. آژانسهای اجرایی باید استانداردها و خط مشیها را بدانند، اعطاکنندگان باید کیفیت و کارآیی استفاده از کمکهایشان را دریابند، مردم در جوامع محلی باید حقوق و وظایف خود و همچنین پیشرفتها را درک کنند و عموم مردم به طور کلی که از فسادها و سوءمدیریتها در برنامههای بازسازی هراسان هستند، باید با دیدن شفافیت در عملیات کلی آژانس، به آرامش خاطر برسند.
* خلاصهای از گزارش مکنزی با نام «بعد از سونامی: درسهایی از بازسازی»
ارسال نظر