مدرسه کسبوکار
خروجی تنور داغ MBA در ایران
چند روز پیش جوانی تراکت تبلیغات موسسه آموزشی را دستم داد که در آن نوشته شده بود انواع MBA: مینی، یک ساله، دوساله، دو مدرک همزمان، گرایشی و آمادگی برای دکترا همراه با آموزش آخرین تکنیکها مانند SWOT، PEST، ۷S ، ۴P، ۵F و غیره. برای دوستان آشنا با MBA شاید دشوار نباشد نظر خود را در این مورد بگویند.
دکتر هومن عطار
چند روز پیش جوانی تراکت تبلیغات موسسه آموزشی را دستم داد که در آن نوشته شده بود انواع MBA: مینی، یک ساله، دوساله، دو مدرک همزمان، گرایشی و آمادگی برای دکترا همراه با آموزش آخرین تکنیکها مانند SWOT، PEST، ۷S ، ۴P، ۵F و غیره. برای دوستان آشنا با MBA شاید دشوار نباشد نظر خود را در این مورد بگویند. اما برای بسیاری که MBA را به عنوان یکی از اهداف احتمالی آینده خود میبینند و آنچنان هم با آن آشنایی ندارند چطور؟ برای پاسخ به این پرسش کلی آن را به چند سوال تقسیم میکنیم. معرفی دوره MBA به طور ساده برای چه بود؟ دانشگاههای صاحب سبک در این رشته فعلا مشغول تدریس به چه سبکی هستند؟ ورودیها و خروجیهای آن چیست و چه باید باشند؟ کلا این وضعیت در کشور برای دانشجویان چگونه است؟
معرفی دوره MBA
جنبش MBA که مخفف Master of Business Administration است به طور بسیار خلاصه از ایالات متحده شروع و در ابتدا هم بیشتر برای آشنایی متقاضیان با پیشینه فنی و صنعتی با مباحث مدیریتی بود. این روند البته به تدریج تغییر کرد و اکنون افراد با ملیتها و پیشینههای مختلف از هنر و حقوق تا پزشکی و پتروشیمی گرفته را میتوان سر کلاسهای MBA ملاقات کرد. از نظر مارتین پارکر استاد دانشگاه وارویک دورههای ارائه شده توسط دانشکدههای مدیریت یا بازرگانی شامل MBA در حال حاضر به نوعی گاو شیرده دانشگاهها هستند. توسعه و سوددهی آنها به خصوص در کشورهای آنگلوفون (مانند استرالیا، ایالات متحده، بریتانیا و کانادا) در ارائه و فروش مدارک مختلف و رنگ و وارنگ حتی باعث شده نظر دولتها به دانشگاهها از حالت صرف موسسه آموزشی به سمت دانشگاه به عنوان بنگاه اقتصادی یا Corporation و محلی برای تولید ثروت از طریق فروش دانش، مدرک و مهارت تغییر یابد. به علاوه از آنجا که ورشکستگی برای دانشگاهها حتی در بدترین بحرانهای اقتصادی هم غیرمعمول به نظر میرسد نظر برخی در کشورهای آنگلوفون این است که بودجه دانشگاه میبایست به تدریج توسط خودش تامین شود تا دولت.
سبکهای MBA
از نظر پارکر و البته بسیاری دیگر از جامعه شناسهای منتقد، اما مشغول به کار در دانشکدههای مدیریت مانند کلگ، اسپایسر، بادهام و بارل «تدریس کسب و کار، مدیریت و سازماندهی بر اساس مکتب حداکثر کردن سود/سرمایه و جهانی سازی این سبک و سیاق». یک رویکرد تک بعدی و ناقص برای دانشکدههای بازرگانی/مدیریت است. اگر دانشکده تاریخ برای مطالعه گذشته و گذشتگان است، دانشکده جامعه شناسی برای مطالعه جامعه و انسانها با پیشینههای مختلف و دانشکده پزشکی برای مطالعه بدن انسان و سیستمهای مختلف ژنتیکی پس دانشکده مدیریت/بازرگانی باید برای مطالعه سازمان و سازماندهی در فرهنگهای مختلف باشد؛ چرا که تمدنها و جوامع مختلف در طول تاریخ به روشهای خاص خود طی طریق کرده و تکامل یافتهاند که به همه آن فعالیتها هم میشود گفت مدیریت، سازمان و سازماندهی. به عنوان مثال در دانشکدههای مدیریت/بازرگانی تدریس روش مدیریت و سازماندهی بر اساس مدلهای خویشاوندی / خانوادگی تجارت، ارزشهای مذهبی، فرهنگ فداکاری، چریکی/پارتیزانی، سامورایی یا حتی مافیایی (مدل رفتاری مثلا برخی شرکتهای اسلحه سازی، دخانیات، رسانهها، شرکتهای نفتی و حتی برخی موسسات مالی بینالمللی) به دانشجویان MBA معمولا جایی ندارد. از نظر پارکر این مانند این است که در دانشکده زیست شناسی تنها در خصوص چهارپایان صحبت شود و سایر موجودات انکار یا به فراموشی سپرده شوند. مشابه اینکه بگوییم برای مطالعه تاریخ باید تنها رفت به سراغ قرن ۱۶ میلادی.
ورودیها و خروجیهای MBA
با توجه به بحث قبلی ورودی MBA طبیعتا متقاضیان یادگیری مدیریت و سازماندهی هستند و خروجیهای آن هم فارغالتحصیلانی که مهارتهای مدیریتی مورد نظر در مکتب فوق را آموزش دیدهاند. ممکن است ساده و منطقی به نظر رسد، اما از دید برخی مانند مینتزبرگ استاد دانشگاه مک گیل در این پروسه چند اشکال اساسی وجود دارد. MBA برای آموزش مدیریت است به کسانی که حداقل چند بار با چالشهای مدیریتی
دست و پنجه نرم کردهاند، تجربهای حتی اندک از زندگی سازمانی دارند، در زندگی حرفه ای یا حتی شخصی خود احساس نیاز کرده و حال با اشتیاق و هدف آمدهاند تا نه تنها ادبیات آکادمیک مدیریت را آموزش ببینند، بلکه تجربیات بعضا با ارزش خود را با سایرین تقسیم کنند. خروجیهای یک برنامه MBA با این مدل دانشجو طبیعتا افرادی است که سعی کردهاند تلفیقی از تخصص و تجربیات قبلی خود با آموختههای جدید پیدا کنند. به عبارت دیگر، وقتی دانشجوی تازه فارغالتحصیل بیست و چند ساله بدون سابقه کار سازمانی/مدیریتی وارد فضایی پر از مطالب و تعاریف پیچیده و چند منظوره میشود حتی اگر علاقهمندی خود را تا پایان حفظ کند بیشتر مانند فردی است که یک سری تکنیک، ابزار و محفوظات مدیریتی را به صورت تئوریک و نه عملی آموخته و حال انتظار دارد سازمانهای دنیای واقعی هم مطابق این فرمولها رفتار کنند. اگر به این موضوع بحث مولداونو و مارتین استاد دانشگاه تورنتو را نیز اضافه کنیم که معتقدند MBA فعلی باید از حالت نسخهای، خطی، کمیتی و بازی با اعداد به سمت و سوی تحلیلهای کیفی، جامعه شناسی، فلسفی و روانشناسی حرکت کند میبینیم که در کل کار سادهای نیست به تازه فارغ التحصیلان اغلب مهندس کشور که جویای MBA هستند ثابت کنیم مدیریت بحثی مفهومی، غیرخطی، تجربی، چند بعدی و بیشتر از جنس علوم اجتماعی است تا علوم الگوریتمی.
وضعیت MBA در کشور برای پاسخ سریع شاید کافی باشد به تحلیل معروف SWOT که در همان تراکت تبلیغاتی هم بدان اشاره شده بود رجوع کنیم. با توجه به مباحث فوق باید گفت که MBA داخل در مراحل طفولیت خود است که این البته میتواند نقطه قوت باشد که هنوز تک بعدی نشده و جای پیشرفت زیاد دارد، منابع درسی آن کمی قدیمی و غالبا وارداتی هستند و با آن بیشتر مهندسی برخورد میشود تا مدیریتی که نقاط ضعف به حساب می آیند، کمبود منابع انسانی که از مدارس بازرگانی معتبر دنیا فارغالتحصیل شده باشند حس میشود که این علاوه بر نقطه ضعف شاید فرصتی باشد برای متقاضیان دوره دکترا و سرمایهگذاری درست در این زمینه و در آخر اینکه برای برخی موسسات آموزشی، MBA با کلاس تقویتی یا کلاس آیلتیس تفاوت چندانی ندارد که این شاید بزرگترین تهدید در مقابل آن است.
*استادیار دانشگاه صنعتی امیرکبیر
hooman@aut.ac.ir
ارسال نظر