نکات مدیریتی
کارآفرینی اجتماعی و ضرورت تغییر در نگرشهای اجتماعی
از دیرباز در جوامع مختلف به واسطه ارزشهای اجتماعی مستولی بر فرد، کمک به همنوع و دستگیری از محرومین به عنوان یک امر پسندیده، مورد استقبال بوده است.
امیررضا برجسته
از دیرباز در جوامع مختلف به واسطه ارزشهای اجتماعی مستولی بر فرد، کمک به همنوع و دستگیری از محرومین به عنوان یک امر پسندیده، مورد استقبال بوده است. این نوع نگاه، به عنوان یکی از عناصر گسترش دهنده عدالت اجتماعی همواره از جانب نخبگان جامعه، خواه نخبگان فرهنگی -اجتماعی و خواه نخبگان سیاسی- اقتصادی تکریم شده است. بدین واسطه امور خیریه توسط آن دسته از توانمندان که دارای دغدغه اجتماعی بودهاند، انجام میگرفته است. هرچند بررسی نیت انجام این عمل، این مساله را روشن میکند که در پارهای از موارد نیت انجام این اعمال به واسطه وجود منفعتی شخصی بوده است، اما آنچه که مورد بررسی نوشته حاضر است، بدون در نظر گرفتن نیت عمل، بررسی روشهای نوین انجام این گونه امور و ضرورت بازنگری در دیدگاه سنتی غالب در جامعه است.
در گذشته، نحوه انجام این گونه امور بسته به قالبهای فرهنگی جامعه، در جوامع مختلف متنوع بوده است. پیشینه جوامع توسعه یافته بازگو میکند که امور خیریه عموما به شکل نهادهای مردمی داوطلبانه یا کمپینهای مناسبتی گروهی از طریق ورود به چرخه تولید، فراهمکننده درآمدی بوده است که صرف امور خیریه میشده است. در این حالت مهمترین گروه اجتماعی کمککننده، طبقه متوسط بوده است. انجمنهای زنان خانهدار که با تشکیل بازارچههای محلی، بخشی از درآمد تولیدات عرضه شده در این بازارها را صرف امور خیریه میکردهاند، نمونه بارز اینگونه فعالیتها است. در این حالت یک فرآیند اقتصادی مطلوب و ساختارمند شکل میگرفته است.
حال آنکه در جامعه ما، عموما طرز تلقی افراد از امور خیریه، در قالب کمکهای بلاعوض فردی به صورت فرآیندهایی که منابع مادی را از چرخه تولید و کسبوکار خارج میکند، بوده است. هرچند حتی اینگونه از حمایتهای اجتماعی نیز تلاشی است برای دستیابی به آرمانهای والای انسانی، اما از نظر مبانی اقتصادی، وجود بستر مناسب برای اقدام به اینگونه فعالیتها در صورتی که باعث رشد چرخه کسبوکار شود، قطعا در درازمدت نتایج مطلوبتری را به ارمغان خواهد آورد . بنابراین همواره لزوم ایجاد تعادل بین دو مقوله توسعه اقتصادی و عدالت اجتماعی احساس میشود. در چنین حالتی، کارآفرینی اجتماعی به عنوان علمی بین رشتهای، دستاورد علوم معاصر برای ایجاد پیوند بین این دو مقوله است. کارآفرینی اجتماعی به عنوان علمی که به دنبال روشهایی سودمند برای ارتقای عدالت اجتماعی به شکلی که از نظر اقتصادی نیز در درازمدت مفید باشد، تعریف میشود. در واقع کارآفرینی اجتماعی، نوعی از کارآفرینی است که از طریق روشهای سودمند اقتصادی، برآوردن ماموریتی اجتماعی را در نظر دارد. چنانکه، OECD کارآفرینی اجتماعی را در سال ۱۹۹۹ به این شکل تعریف میکند: (۱)
«هر فعالیت خصوصی هدایت شده در جهت علاقهای عمومی که توسط یک استراتژی کارآفرینانه برنامهریزی شده است و هدف اصلی آن نه حداکثر کردن سود اقتصادی، بلکه دستیابی به اهداف اجتماعی و اقتصادی مطمئن است.»
در این حالت بدیهی مینماید که برای رشد متوازن و توسعه همه جانبه که همواره دغدغه اصلی سیاستگذاران به ویژه در کشورهای در حال توسعه است، نسخههای سنتی و احساسی کمکهای بلاعوض تنها در کوتاهمدت جوابگوی نیازهای طبقه محروم جامعه خواهد بود حال آنکه تاثیر درازمدت آن، بهواسطه خروج بخش قابل توجهی از سرمایهها از چرخه تولید، ضرری است که بیش از همه طبقه محروم و پایین دست جامعه را تهدید میکند، در حالی که کارآفرینی اجتماعی تلاشی است برای قراردادن سرمایههای اقتصادی در مسیر درست و اصولی برای برآوردن نیازهای اجتماعی جامعه.
اما همانند هرگونه پدیده انسانی دیگر، کارآفرینی اجتماعی نیز نیازمند فراهم شدن بستر مناسب فکری و فرهنگی است تا بتواند جایگاه خود را بیابد. شکستن این تفکر که اگر افرادی روشهای اقتصادی را برای اهداف اجتماعی دنبال میکنند به دنبال سودجویی هستند، از بین رفتن نگرشی که چه پرداخت و چه دریافت کمکهای بلاعوض را تشویق میکند و همچنین متلاشی شدن ذهنیتی که ادعا میکند که فقط طبقه بالادست جامعه است که باید بار کمکهای خیریه را بر دوش کشد، از مهمترین تغییرات فرهنگی لازم برای زمینهسازی کارآفرینی اجتماعی در جامعه است. با انجام شدن این تغییرات فکری است که طبقه متوسط اعتماد به نفس لازم و پشتوانه فکری کافی را برای وارد شدن به روند کارآفرینی اجتماعی از طریق پیوستن به سازمانهای غیردولتی و غیر انتفاعی مییابد و با دست زدن به نوآوریها و کارآفرینیهای اجتماعی، تولیدگر ارزشی میگردد که طبقات محروم و ضعیف جامعه از آن بهره مند میگردند. در این حالت است که طبقه متوسط با تشکیل گروهها، انجمنها و سازمانهای غیردولتی از یک طرف به تقویت بخش سوم (بخش غیردولتی) در جامعه میپردازد و از طرف دیگر، گروه هدف یعنی طبقه محروم را غنی کرده و با کاهش فقر و محرومیت و ارتقای سطح زندگی مردم این طبقه، سبب فربهتر شدن طبقه متوسط به عنوان طبقهای اجتماعی که مهمترین نقش را در مناسبات اجتماعی دنیای معاصر ایفا میکند، میگردد.
اینگونه است که کارآفرینی اجتماعی در صورت فراهم بودن پیش زمینههای فکری و فرهنگی، میتواند سرمنشا تحولات اجتماعی مثبت و رو به رشدی گردد، هم آنچه که جوامع در حال توسعهای همچون جامعه ایران نیازمند آن است.
(۱)International encyclopedia of social policy ,vol۳,page۱۲۴۸
ارسال نظر