شادی ناخالص داخلی: رابطه بین پول و شاد زیستن چیست؟ - ۲۶ اردیبهشت ۹۰
بخش دوم و پایانی
دیدگاه فلسفی
بااین همه، اکثر افراد در پاسخ بهاین سوال که «چه چیز باعث خوشحالی شما میشود؟» عموما پول را در رتبه بالایی قرار نمیدهند.
مترجم: احمد افخمی
بخش دوم و پایانی
دیدگاه فلسفی
بااین همه، اکثر افراد در پاسخ بهاین سوال که «چه چیز باعث خوشحالی شما میشود؟» عموما پول را در رتبه بالایی قرار نمیدهند. طبق گفتههای استوارت فریدمن از اساتید مدیریت دانشگاه وارتون، به طور کلی پاسخ دهندگان بهاین گونه نظرسنجیها در اکثر مواقع مواردی از قبیل داشتن روابط دوستانه در سطح بالا با دوستان و خانواده، اثر مثبتی بر جهان گذاشتن، تخصیص زمان به خود برای بازپروری و به خود رسیدن را بر میشمارند.
فریدمن که تحقیقاتش متمرکز روی نقاط مشترک رفتار سازمانی، کار و زندگی است، مدرس کلاسی در زمینه رهبری است که حاصل آن یک ماموریت دوساله در فورد شده است. دراین کلاس او تمریناتی را به شاگردانش میدهد که آنها را قادر به شناسایی ارزشهای اصلی خود و شناسایی چیزیهایی که در نظر آنها حائز بیشترین اهمیت میباشد، میکند و سپس به آنها کمک میکند تا راههایی را برای مدیریت شغل، خانواده و تعهدات اجتماعی خود در راستای تطابق هرچه بیشتر زندگی با ارزشهای فردی بیابند.
او اضافه میکند «نتایجی را که افراد دنبال میکنند ارتباط زیادی با رفاه و خوشنودی آنها دارد.» وی معتقد است: «افراد میخواهند مشارکت بیشتری در تبدیل دنیا به محیطی مناسبتر و امنتر برای زندگی داشته باشند، اینامر مستلزم درک صحیح آنها از این مفاهیم میباشد.» داینر از محققان ارشد در موسسه گالوپ دراین زمینه میافزاید که مساله، نحوه تعریف افراد از شادکامی است. نظر سنجی بینالمللی که از ۱۳۶۰۰۰ نفر از۱۳۲ کشور توسط موسسه گالوپ به عمل آمد شامل سوالاتی در زمینه شادکامی و درآمد میشد.
دراین نظرسنجی از شرکتکنندگان سوالاتی در زمینه درآمد و استاندارد زندگی، آیا نیازهای اولیه آنها در زمینه خوراک و مسکن برآورده شده، میزان آسایش آنها در حال حاضر و اینکه تا چه میزان نیازهای روانی آنها برآورد شده است، به عمل آمده است. دراین نظرسنجی یک ارزیابی جهانی از سطح زندگی گنجانده شده بود که در آن از شرکتکنندگان خواسته شده تا به سطح زندگی خودامتیاز دهند که بازه آن از صفر (بدترین زندگی قابل تصور) تا ده ( بهترین زندگی قابل تصور) تعیین شده بود. دراین نظر سنجی همچنین از شرکتکنندگان سوال شده بود که آیا احساس احترام میکنند، آیا آنها خانواده یا دوستانی دارند که بتوانند در سختیها روی آنها حساب کنند و اینکه تا چه میزان در انتخاب کارهای روزانه خود احساس آزادی میکنند.
نظرسنجی حاکی از این بود؛ رضایت از زندگی معمولا با درآمد افزایش پیدا میکند، اما الزاما منتج به احساس رضایت روزانه نمیشود. داینر دراین زمینه میگوید «در نگاه به رضایت از زندگی- وقتی عقبایستاده و در مورد زندگی خود قضاوت میکنید- احتمالا میگویید، در کل زندگی خوبی دارید: من ازدواج کردهام، دارای شغل هستم و در سلامت جسمانی بهسر میبرم. بر اساس نتایج همین نظرسنجی شما میتوانید رابطه محکمی را بین درآمد فردی و ملی و شادکامی در مقیاس بینالمللی مشاهده کنید.» داینر اضافه میکند: «از سوی دیگر، وقتی به لذت از زندگی یا شادیهای گاه به گاه نگاه میکنید - آیا شما واقعا از شغل خود لذت میبرید؟ آیا چیزهای جدیدی یاد میگیرید؟ آیا وقتتان را با دوستان خود سپری میکنید؟ در واقع رابطه بسیار کوچکی را با ثروت مشاهده میکنید. در عوض موارد فوق الذکر ارتباط محکمیبا سایر فاکتورها دارند، بعنوان نمونه احساس احترام، دارای استقلال بودن و حمایت اجتماعی و اشتغال در مشاغل رضایتبخش را میتوان در زمرهاین فاکتورها قرار داد.»
طبق گفته داینر «مشکل آرمانگرایی جاهطلبانه» را میتوان یکی از موانع شادکامی برشمرد، که البته به عنوان مادهگرایی قدیمینیز شناخته میشود. «زیاده خواهی آنقدر سریع رشد میکند که افراد نسبت به میزان درآمدی که بهدست میآورند احساس سرخوردگی میکنند زیرا همیشه میل به بیشتر به دست آوردن وجود دارد.» داینر میافزاید: «ما هر روز در فیلمها و سریالهای تلویزیونی شاهد افرادی هستیم که درآمد بسیار بالایی دارند و قایق تفریحی ۲۰ میلیون دلاری میخرند.این مساله در سرتاسر جهان فراگیرمیباشد، همین نظرسنجی به ما میگوید که در کشورهای در حال توسعه افراد بیشتر دارای تلویزیون در خانههای خود هستند تا اینکه دارای آب لولهکشی باشند. به بیان دیگر، رسانهها موجب رشد سریع زیادهخواهی در انسانها شدهاند.»
او همچنیناین مطلب را بیان میکند که مساله دیگراین است که افراد چگونه کسب ثروت مینمایند، آنها چگونه آن را خرج میکنند و چگونه وقت خود را سپری مینمایند. «اگر شما درآمد خود را به واسطه اشتغال به عنوان وکیل در یک شرکت بزرگ به دست میآورید که برای آن مجبور به ۸۰ ساعت کار در هفته میباشید، پس احتمالا شما اغلب خسته هستید. شما مجبورید ساعات طولانی کار کنید و همچنین مجبورید زمانی را صرف رفت و آمد بین محل کار و منزل خود کنید، پس دیگر وقت چندانی در زندگی شما برای انجام کارهای دیگر به جز کار کردن نمیماند و شما احتمالا درآمد خود را صرف پرستار بچه، نظافتچی و تمام چیزهایی که موجب میشود تا زندگی شما سرپا باقی بماند میکنید، نه چیزهایی که واقعا موجب خوشحالی شما میشود.
زمان در ذهن شما
کیسی موگیلنر یکی از اساتید بازاریابی در دانشگاه وارتون روی این موضوع به دقت کار میکند. تحقیقات وی روی رابطه بین زمان و شادی متمرکز میباشد و این امر را بررسی میکند که چگونه تصمیم فرد در فکر کردن بر مبنای زمان- و نه بر مبنای پول- میتواند بر نحوه سپری کردن زمان وی به نحوی مفرحتر تاثیرگذار باشد.
موگیلنر در یک سری آزمایشها به تحلیل اینکه چه اتفاقی رخ میدهد هنگامی که شرکتکنندگان حتی به صورت آنی یا ناخودآگاه به زمان فکر میکنند و اینکه آیا این تاثیری بر رفتار و شادمانی آنها داشته است یا خیر، میپردازد. اولین آزمایش به صورت آنلاین صورت پذیرفت. در این آزمایش به شرکتکنندگان کلمات بههم ریخته داده میشد که ترکیبی از کلمات مرتبط با زمان، ثروت یا کلمات خنثی وجود داشت و از آنها خواسته شد تا در عرض سه دقیقه به هر تعداد که میتوانند با این کلمات جمله بسازند. (آن دسته از افرادی که به کلمات مرتبط با زمان علاقه نشان دادند عباراتی داده شد که در آنها کلماتی از قبیل «ساعت»، «روز»، «زمانسنج» به کار رفته بود، در حالی که به آن دسته افرادی که علاقهمند به لغات مرتبط با ثروت بودند کلماتی از قبیل «ثروت»، «قیمت»، «پول نقد» داده شده بود.)
سپس از شرکتکنندگان خواسته شد تا یک پرسشنامه با سوالات به ظاهر بیارتباط در مورد اینکه برنامه آنها برای سپری کردن ۲۴ ساعت آینده چیست و اینکه میزان مفرح بودن هریک از این فعالیتها را درجه بندی نمایند، تکمیل نمایند. آن دسته از افرادی که به کلمات مرتبط با زمان علاقه نشان داده بودند اظهار داشتند که بیشتر وقت خود را صرف فعالیتهای اجتماعی با خانواده و دوستان خواهند کرد و همچنین درگیر روابط و فعالیتهای دوستانهای میشوند که شادی بیشتری را برایشان به همراه داشته باشد. حال آنکه افراد علاقهمند به کلمات مرتبط با ثروت اظهار داشتند زمان خود را صرف کار کردن یا تردد کردن یا فعالیتهایی که با کمترین میزان شادی همراه میباشد خواهند کرد.
آزمایش دوم در یک کافه محبوب در میان دانشجویان برگزار شد. در این آزمایش به دانشجویان در هنگام ورود به کافه همان کلمات بههم ریخته داده شد که ترکیبی از کلمات مرتبط با زمان، ثروت و کلمات خنثی بود. سپس از آنها خواسته شد به فعالیتهای عادی خود ادامه دهند. یک محقق بطور ناشناس در میان آنها در کافه حضور داشت که رفتار آنها را مورد مشاهده قرار میداد و به دنبال این مطلب بود که ببیند که آیا آنها مکالمه تلفنی میکنند، پیامک میفرستند و با افراد درون کافه صحبت میکنند یا با رایانه خود کار میکنند یا به مطالعه درسی میپردازند.
موگیلنر اظهار میکند که همانند آزمایش اول آن دسته از افرادی که به کلمات مرتبط با زمان علاقه نشان داده بودند بیشتر به فعالیتهای اجتماعی پرداختند، حال آنکه افراد علاقهمند به کلمات مرتبط با ثروت بیشتر به کار کردن میپردازند. زمانی که دانشجویان کافه را ترک میکردند از آنها خواسته شد میزان شادی خود را در آن لحظه مورد ارزیابی قرار دهند، آن دسته که بیشتر وقت خود را صرف فعالیتهای اجتماعی کرده بودند شادتر از دستهای بودند که بیشتر زمان خود را صرف کار کردن کرده بودند. نتایج این تحقیق در قالب یک مقاله در ژورنال علوم روانشناسی با عنوان «در جستوجوی شادکامی: زمان، ثروت و ارتباطات اجتماعی» به چاپ رسیده است.
نتیجه منطقی این است که همه ما نیازمند آن هستیم که بیشتر به فعالیتهای اجتماعی با دوستان و آنهایی که دوستشان داریم بپردازیم تا شادتر باشیم، درست است؟ نه الزاما، به گفته موگیلنر: «من نمیگویم که افراد باید دست از کار کردن بر دارند. کار منشا عظیمیاز رضایت شخصی برای بسیاری از افراد میباشد.» وی ادامه میدهد: «اما تحقیقات من نشان میدهند روابط خانوادگی و اجتماعی ارزش توجه و ترویج را علاوه بر شغل یک فرد دارند. در حاشیه یک روز وقتی شما به این فکر میکنید که یک ساعت اضافه ماندن در محل کار را در مقابل به خانه رفتن و سپری کردن آن زمان با خانواده یا جمع شدن دور هم با دوستان خود در بیرون قرار دهید احتمالا شما گزینه دوم را انتخاب میکنید که شادی بیشتری را برایتان به ارمغان میآورد.»
ارسال نظر