معرفی ابزاری ساده برای مدیریت ابتکار

مترجم: مریم رضایی

منبع: HBR

هر سیستم مدیریتی می‌داند که قابلیت سوددهی هر ساله یک شرکت به توانایی آن شرکت برای ایجاد نوآوری و ابتکار در کار خود بستگی دارد. با این حال، بسیاری از شرکت‌ها هنوز نمی‌دانند ابتکارات را چگونه به صورت استراتژیک مدیریت کنند.

شرکت‌هایی که قوی‌ترین سابقه را در زمینه مدیریت نوآوری دارند، عملکردشان متفاوت است. این شرکت‌ها به جای این که امیدوار باشند مجموعه‌ای از تلاش‌های خلق‌الساعه و مستقل (که با یکدیگر بر سر زمان، پول، دقت و شهرت و اعتبار رقابت می‌کنند،) آینده آنها را شکل می‌دهد، مدیریت خود را بر ایجاد یک نوآوری کلی متمرکز می‌نمایند.

یکی از ابزارهایی که به شرکت‌ها کمک می‌کند مجموعه ابتکارات خود را مدیریت کنند، ماتریس ابتکار (Innovation Ambition Matrix) است. این ماتریس به شرکت‌ها در تخصیص بودجه برای نوآوری‌ها کمک می‌کند.

در گوشه سمت چپ پایین ماتریس، نوآوری‌های هسته‌ای قرار می‌گیرند یعنی تلاش‌هایی که برای ایجاد تغییرات در جهت افزایش سوددهی صورت می‌گیرند و هم محصولات موجود و هم هجوم به بازارهای جدید را هدف قرار می دهند. این نوآوری ها، چه در شکل بسته‌بندی محصولات باشند، چه فرمول بندی های کوچک یا افزایش تسهیلات خدمات‌دهی، از سرمایه‌هایی استفاده می‌کنند که شرکت صرفا برای همین هدف در نظر گرفته است.

در گوشه مقابل، نوآوری‌های انقلابی واقع شده‌اند که برای خلق پیشنهادات جدید طراحی شده تا در اختیار بازارهای جدید و نیازهای مشتریان باشند. این نوع نوآوری‌ها وقتی با موفقیت روبه‌رو شوند، بازار را به شدت تحت تاثیر قرار می‌دهند، مانند تجربه محصولات

iTunes اپل.

این نوع نوآوری‌ها نیازمند این هستند که شرکت از سرمایه‌های ناشناخته استفاده کند؛ به طور مثال، قابلیت‌هایی ایجاد کند که امکان دستیابی به اطلاعات دقیق‌تری از مشتریان را فراهم آورد، در مورد محصولاتی که دقیقا مورد مشابهی نداشته‌اند بازاریابی کند و بازارهایی را که هنوز اشباع نشده‌اند، توسعه دهد.

در مرکز ماتریس، نوآوری‌های بینابینی قرار می‌گیرند که می‌توانند ویژگی‌های مشترکی با نوآوری‌های قبلی داشته باشند.

نوآوری بینابینی یعنی حوزه عملکرد مثبت یک شرکت به فضای جدیدی انتقال داده شود.

این نوع نوآوری‌ها به یک شرکت اجازه می‌دهند از قابلیت‌های موجود کمک بگیرد، اما این الزام را به وجود می‌آورد که این قابلیت‌ها کاربردهای تازه‌ای داشته باشند. برای این کار، داشتن بینش تازه و اختصاصی به نیازهای مشتری، روند تقاضا، ساختار بازار، دینامیک‌های رقابتی، گرایش‌های تکنولوژی و دیگر متغیرهای بازار ضروری است.

ماتریس ابتکار نسخه اصلی و ماندگاری ارائه نمی‌دهد، بلکه قدرت آن در تسهیل دو فعالیت خاص است: اول این که به مدیران چارچوبی ارائه می‌کند تا کلیه نوآوری‌های مطرح شده در کسب‌و‌کارشان را بررسی کنند، یعنی این که در هر حوزه چه تعداد نوآوری تحت پیگیری هستند و چه میزان سرمایه‌گذاری برای هر نوع ابتکار اختصاص می یابد.

دوم اینکه به مدیران روشی را ارائه می دهد که بر اساس آن، برای ساختار نوآوری شرکت، هدف کلی را مورد بحث قرار دهند.

برای یک شرکت - به عنوان مثال یک تولید کننده کالاهای مصرفی - کامیابی در ایجاد یک خلاقیت بزرگ ممکن است به معنی سرمایه‌گذاری در نوآوری‌های هسته‌ای باشد. به طور مثال، توسعه کوچکی در خط تولید فعلی شرکت جزو این دسته قرار می‌گیرد.

اما یک شرکت تولید‌کننده تکنولوژی پیشرفته ممکن است به نوآوری های انقلابی تمایل داشته باشد و در این راه ریسک‌های بزرگ‌تری را در ابتکارات جسورانه خود متحمل شود تا شانس سوددهی بیشتری برای خود ایجاد کند.

این روش اگر چه واضح به نظر می‌رسد، اما تعداد کمی از نهادها تفکر در مورد بهترین سطح نوآوری را هدف مدیریت خود قرار می‌دهند و حتی تعداد کمتری برای تحقق آن تلاش می‌کنند.