یاسین نمکچیان زمان زیادی از استقرار دولت یازدهم در راس مهم‌ترین نهاد اجرایی کشور نگذشته و در همین بازه زمانی کوتاه فرکانس‌های امیدوارکننده‌ای در بخشی از حوزهای فرهنگ و هنر احساس می‌شود. بخش فرهنگی جامعه ایرانی در دولت‌های نهم و دهم آسیب‌های جدی و گاه غیرقابل جبرانی را پشت‌سر گذاشت. متولیان فرهنگی محمود احمدی‌نژاد میراثی برجای گذاشتند که تا رسیدن به نقطه‌ای مطلوب سال‌ها زمان می‌طلبد. با این همه کلیات کارنامه صدروزه تیم مدیریتی علی جنتی قابل تامل است، هرچند هنوز ابرهای سیاه از آسمان کنار نرفته‌اند و فرهنگ و هنر همچنان در کما به سر می‌برد.
حجت‌الله ایوبی رییس سازمان سینمایی در نخستین روزهای کاری‌اش کلاف پیچیده و سردرگم خانه سینما را در دست‌هایش گرفت و ناگهان در قفل در کلیدی چرخاند که خیلی‌ها را به حیرت واداشت. همان حرکت کافی بود تا سینماگران نفس راحتی بکشند. جذابیت‌های سینما در همه سال‌های گذشته باعث شد تا حداقل بخش وسیعی از موانع ایجاد شده رسانه‌ای شود و مردم در جریان اتفاقات قرار بگیرند. شاید به همین خاطر بود که تیم فرهنگی دولت در نخستین اقدام روی بازگشایی خانه سینما مانور داد تا بتواند اعتماد اهالی فرهنگ و هنر را جلب کند. در این میان اما نویسندگان را باید قربانیان مظلوم تصمیمات عجیب و غریبی دانست که سال‌ها سایه سنگین فشار را بر سر احساس کردند و سخت‌ترین شرایط را تاب آوردند و هنوز هم کسی فکری به حال وضعیت وخیم آنها نکرده است. آنچه در دوران هشت ساله ریاست‌جمهوری احمدی‌نژاد بر قشر نویسنده گذشت حکایت غم‌انگیزی است. معیشت مترجمان و نویسندگانی که غیر از حق‌التالیف انتشار کتاب‌هایشان درآمد دیگری نداشتند، با خطر جدی روبه‌رو شد. انبوه کتاب‌ها در اتاق‌های بهارستان خاک می‌خوردند و تعداد زیادی از آدم‌های شریف، متعهد و دوست‌داشتنی مجبور بودند صورت‌هایشان را با سیلی سرخ نگه دارند. زندگی خانوادگی بسیاری از آنها زیر فشار تورم و سیاست‌های نادرست مدیران اداره کتاب تا مرز متلاشی شدن پیش رفت و چه بسا که کانون خانواده خیلی‌ها هم به ویرانی رسید. این سطرها توهم خبرنگاری که پشت میز تحریریه نشسته و مرغ خیال را پرواز داده تا کلمات را کنارهم بچیند، نیست. واقعیت‌های ناگواری است که اتفاق افتاد. روایت زندگی نویسندگانی است که کتاب‌هایشان پشت سد ممیزی گیر‌کرد تا اجاره‌های عقب‌افتاده خانه‌های مستاجری روی سر هم آوار شوند و قسط وام بانک‌ها پشت سرهم عقب بیفتند و دخل و خرج با یکدیگر توازنی نداشته باشند و به همین آسانی زندگی قشری فرهیخته نابود شود. این سطرها روایت زندگی هنرمندانی است که هنوز هم در دولت جدید تکلیفشان روشن نشده است و از سیاست‌های جدید اداره کتاب چیزی نمی‌دانند. تا اینجای کار وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی تنها روی سینما سرمایه‌گذاری کرده و نویسندگان حداقل همچون هشت سال گذشته در چرخه بلاتکلیفی روزگار می‌گذرانند.
این‌گونه است که در هفته گذشته مجموعه شعری از علی باباچاهی که اتفاقا زندگی‌اش را با حق‌التالیف کتاب‌هایش می‌چرخاند بعد از گذشت تنها ۲ ماه و بدون حتی یک مورد اصلاحیه مجوز انتشار می‌گیرد و شاعر هفتاد و چند ساله که تا حالا ۶۰-۵۰ عنوان کتاب هم چاپ کرده ذوق‌زده می‌شود و در خبرگزاری‌ها اعلام می‌کند که دوستان ارشاد عینکشان را عوض کرده‌اند. همین خوشحالی آدمی مثل باباچاهی که عمرش را برای فرهنگ این مملکت گذاشته کافی نیست تا راه برای این آنها هموار شود؟ اینکه چرا قشر نویسنده در ته تصمیم‌گیری‌های مدیران فرهنگی قرار می‌گیرند سوالی بدون پاسخ است.
حالا که کارنامه صد روزه دولت در بخش‌های مختلف مورد ارزیابی قرار گرفته، چرا کسی درباره سرنوشت کتاب و نویسندگان در دولت اعتدال حرفی نمی‌زند؟