گفتوگو با مصطفی رزاق کریمی و سام کلانتری، کارگردان و نویسنده مستند برگزیده سال
به روح جنگ نزدیک نشدیم
دنیا سهرابی «یکی از تجاوزهایی که روایتش خیلی انسانی است و به شدت هم قابل بیان است، همین بحث جانبازان شیمیایی جنگ است؛ درام سینمایی از این بزرگتر میخواهید؟ به یک انسان بگویند من الان به تو تیر میزنم، اما سالها بعد در بدنت منفجر میشود و سالیان سال تو و فرزندانت و همه را در این کینه نگه میدارم که ببینی چه بلایی بر سرت آوردم!» اینها حرفهایی هستند که ابراهیم حاتمیکیا پس از نخستین اکران «خاطراتی برای تمام فصول» به زبان آورد. فیلمی به کارگردانی مصطفی رزاق کریمی که سرگذشت مجروحان جنگ تحمیلی اعزامی به وین را روایت میکند.
دنیا سهرابی «یکی از تجاوزهایی که روایتش خیلی انسانی است و به شدت هم قابل بیان است، همین بحث جانبازان شیمیایی جنگ است؛ درام سینمایی از این بزرگتر میخواهید؟ به یک انسان بگویند من الان به تو تیر میزنم، اما سالها بعد در بدنت منفجر میشود و سالیان سال تو و فرزندانت و همه را در این کینه نگه میدارم که ببینی چه بلایی بر سرت آوردم!» اینها حرفهایی هستند که ابراهیم حاتمیکیا پس از نخستین اکران «خاطراتی برای تمام فصول» به زبان آورد. فیلمی به کارگردانی مصطفی رزاق کریمی که سرگذشت مجروحان جنگ تحمیلی اعزامی به وین را روایت میکند. این فیلم در جشنواره سینما حقیقت امسال درخشید و جایزه بهترین مستند انقلاب اسلامی و دفاع مقدس، جایزه بزرگ جشنواره و جایزه بخش مسابقه بینالملل را از آن خود کرد. به همین مناسبت با مصطفی رزاق کریمی و سام کلانتری نویسنده این مستند به گفتوگو نشستیم.
فیلم «خاطراتی برای تمام فصول» مرا یاد حرف کاوه گلستان انداخت که «میخواهم تصاویری به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد و امنیتت را خدشهدار کند». در واقع تصاویر نایابی در فیلم وجود دارد که با دوربین شخصی شما گرفته شده که منحصربه فردند. نخستین بار کی قصد کردید از این راشها در قالب یک فیلم استفاده کنید؟
رزاق کریمی: کاملا اتفاقی بود. من سی و هفت سال پیش وین بودم. برحسب اتفاق تلفنی شد و دوستی به من گفت که بیا و من دوربین برداشتم و رفتم. شاید دلیل همه اینها همان انتظار هفت ساعته برای رسیدن پرواز و انتظار یک ساعته برای وارد شدن به هواپیما بود که باعث آن همه دلشوره در گروه پیشواز کننده شد. آن لحظات برایم بسیار مهم بود اما هیچ وقت فکر نمیکردم که اینها قرار است روزی به فیلم تبدیل شود. برایم یک جور جراحی خودم بود.
وقتی که در وین با آقای حاتمیکیا آشنا شدم یکی از بحثهایمان همین بود که چرا این موضوع گازهای خردل پیگیری نشد. بعد از آن برادر من آقای مرتضی رزاق کریمی از سه سال قبل پیشنهاد دادند و دوستانی مثل سام کلانتری اصرار داشتند که باید فیلم ساخته شود اما برای من خیلی طول کشید تا بتوانم با خودم به نتیجه برسم که قرار است چه کار کنم، چه بسازم و چه حرفی برای گفتن دارم.
با وجود اینکه زمان زیادی از فیلم تصاویر مجروحین و زندگی روزمره آنها در اتریش سی سال پیش است، اما اتفاق مهم پیگیری حال امروز همان جانبازها در فیلم است. برای شناسایی، پیدا کردن و تصویربرداری از این شخصیتها چه کردید؟
رزاق کریمی: اولین راشهای فیلم را زمانی گرفتیم که هنوز مجوز نداشتیم، رفتیم کاپیتان عبداللهی را پیدا کردیم و فیلم گرفتیم. کار بعدی این بود که به اتریش زنگ بزنیم و پروفسورها را پیدا کنیم. پروفسور فرایلینگر (پزشک معالج مجروحین در وین) در نخستین تماسی که داشتیم طوری با من صحبت کرد انگار همین دیروز از هم جدا شده بودیم. در مرحله بعد باید مجروحین را پیدا میکردیم که این کار هم بسیار سخت بود. یکی از مسایلی که برای من اهمیت داشت در فیلم گنجانده شود وضعیت رسانههای اروپا در آن زمان و موضعگیری آنها نسبت به این جنگ بود که موفق شدیم برخی از فیلمها را نیز پیدا کنیم.
اکثر فیلمهای مستندی که در مورد دفاع مقدس ساخته میشوند، گرفتار یک فرم تکراریاند اما فیلم «خاطرات...» اینطور نبود. برای اینکه در دام شکل کلیشهای روایت دفاع مقدس نیفتید چه کردید؟
رزاق کریمی: این موضوع میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. نخست اینکه من آن زمان در کشوری زندگی میکردم که جنگ را به صورت خیلی بدی تجربه کرده بود و کارگردانهای آلمانی و اتریشی مستندهای بسیار قدرتمندی در مورد جنگ ساختهاند که بسیاری از آنها منبع الهام من بودهاند. دوم اینکه من جبهه را ندیده بودم، اما اثر جبهه را میدیدم و اسم وین را گذاشته بودم جبهه دوم. از آنجا نمیتوانستم بوی خاک جبهه را درک کنم، اما وقتی مجروحان به آنجا اعزام شدند، من میتوانستم اثرش را به خوبی ببینم.
دیگر اینکه من سعی کردم طبق گفته فرانسوا تروفو که گفت «باید ایده خاص، اما پرداخت برای عام باشد» فیلم بسازم. ایده فیلم بسیار خاص بود: نخستین مجروحان اعزامی به وین، اما پرداخت آن به زبان عام است. هنگام ساختن به دوستان هم میگفتم باید مراقب باشیم فیلم غلو نباشد، مدعی نباشد، تزریق ذهنی نباشد و تحمیل نکند. میخواستم بدون جناحگیری سیاسی، فقط از لحاظ انسانی این موضوعات را نگاه کنیم.
آقای کلانتری به عنوان نویسنده «خاطراتی برای تمام فصول»، شما چطور وارد این مقوله شدید و چطور توانستید روایت را کنترل کنید که به دام کلیشه و شعار نیفتید؟
کلانتری: ما نمیخواستیم فیلمی بسازیم که ایدئولوژی جنگ در آن حاکم باشد. جنگ بد است، این را همه ما میدانیم و ما هم جنگ را شروع نکردیم. پس یک باکسی درست کردیم با یک سری خطوطی که قرار نبود از آنها عبور کنیم. اینکه قرار نیست حرف عجیبی بزنیم چون خود ایده عجیب هست، قرار نیست به ورطه مباحث سیاسی بیفتیم، چون خود اتفاق به اندازه کافی سیاسی هست و شعار هم قرار نیست بدهیم چون دلیلی ندارد.
دیگر اینکه من و آقای رزاق کریمی هیچ کدام جبهه را تجربه نکرده بودیم، اما هر دو جنگ را به شکلی از سر گذرانده بودیم. شاید اگر کسی بودم که در جبهه عزیزی را جلوی چشمم از دست داده بودم خیلی احساساتی و دراماتیک به قضیه نگاه میکردم، اما این امکان را نداشتم، بنابراین شکل روایتم متفاوت بود.
اینکه شما از نزدیک جنگ را تجربه نکردید چقدر در کار فیلمسازی شما از دفاع مقدس تاثیر دارد و به چه شکلی؟ آیا برای به تصویر کشیدن جنگ لازم نیست آن را از نزدیک دیده باشید؟
کلانتری: خیلی از فیلمهای خوب جنگی دنیا را کارگردانهایی ساختهاند که خودشان جنگ را از نزدیک ندیده بودند، ولی در کشورهای دیگر این اجازه به فیلمسازها داده میشود که در مقوله جنگ سعی و خطا بکنند و خطوطی را رد کنند و پشت سر بگذارند و برگردند تا بتوانند یک کار خوب بسازند. یکی از مباحثی که چندوقت پیش با یکی از خبرگزاریها در مصاحبهای مطرح کردیم که به حاشیه کشیده شد این بود که ما بهزودی با نسل چهارم فیلمسازها مواجه میشویم که اینها نه جنگ را دیدهاند و نه به آنها اجازه داده شده که یک فریم در مورد آن فیلم بسازند، چون جنگ را ندیدهاند.
آقای رزاق کریمی، شما یکی از منتقدان وضعیت سینمای دفاع مقدس در چند سال اخیر هستید. بهطور مشخص در برنامه «راز» آقای طالبزاده که در تابستان امسال به عنوان مهمان در آن حضور داشتید انتقادهای زیادی را نسبت به این مساله عنوان کردید. به عنوان یک کارشناس و منتقد برای رسیدن وضعیت سینمای دفاع مقدس به یک شرایط متعادل چه راهکارهایی را بهطور مشخص پیشنهاد میکنید؟
رزاق کریمی: باید واقعنگر بود. من یک دورهای میگفتم چرا یک شخصیت عراقی باید همیشه یک زخم روی صورتش داشته باشد؟ در همین فیلمها همه عراقیها با یک گلوله میمیرند. اینکه سینمای جنگ نیست. ایران آن زمان با چندین کشور اروپایی و آمریکا میجنگید پس دشمن بسیار قوی بود.
دیگر اینکه فیلمسازهای ما درگیر وجه میدانی و ساختمان فیزیکی جنگ هستند. تاکنون به غیر از معدود فیلمهایی که آقای حاتمیکیا، ملاقلیپور، حمیدنژاد و چند فیلمساز دیگر ساختهاند بقیه فیلمهای جنگی ما بیشتر به میدان جنگ پرداختهاند تا پشت صحنه جنگ و اثر جنگ. فیلمسازها دلشان میخواهد اف چهارده و تانک و توپ در فیلمهایشان داشته باشند. اگر قرار بر این باشد که به ساختار فیزیکی جنگ پرداخته شود، فیلمهایی که هالیوود میسازد بسیار از این لحاظ پیشرفتهترند و پرداخت بهتری هم دارند. سینمای ما هنوز به روح جنگ نزدیک نشده، چون درگیر ظواهر فیزیکی جنگ است و به همین خاطر در سینمای ما هنوز هیچ فیلمی درخور دفاع مقدس ما، که تمام دنیا را به چالش کشید ساخته نشده است. اینکه میگویند دولت نمیگذارد ما فیلم بسازیم را هم من اصلا قبول ندارم. ما تکنولوژی فیلمسازی جنگی را وارد کردهایم و تکنولوژی آنقدر با قدرت وارد شده که یادمان رفته چه میخواستیم بگوییم. در ساختن فیلم «خاطرات...» ما یک لحظه هم به این فکر نکردیم که چه امکاناتی داریم. حتی یک نور ساده هم نداشتیم.
فیلمساز باید اول بداند که حرفش چیست؟ آیا حرفی برای گفتن در مورد جنگ دارد؟ یا فقط میخواهد توانایی خود را به رخ بکشد؟ برای ساخت فیلم خوب جنگی نقش تهیهکننده هم بسیار تعیین کننده است. ما در ایران تهیهکننده کلاننگر نداریم. اکثرا فیلمها با عجله ساخته میشوند. یک تهیهکننده خوب باید حامی کارگردان باشد و نگرانیهای او را برطرف کند. در این صورت پنجاهدرصد قضیه هم حل است.
ارسال نظر