مزیت رقابتی نرم افزارها در دنیای کسب‌وکار

نویسندگان:Hugosarrazin-Johansonsikes مترجم:روناک طه زاده منبع: Mckinsey امروزه نرم‌افزار تقریبا به عضو حیاتی عملکرد هر شرکتی تبدیل شده است. مدیران مدام باید از خود سوال کنند که چه چیزی را می‌توانند از مدل‌های کسب‌و‌کاری که توسط ارائه‌دهندگان نرم‌افزار به کار گرفته شده است، فرا گیرند. حدود ۲۰ سال پیش، استفاده از نرم‌افزار در داخل سازمان‌ها تا حدود زیادی محدود به سیستم‌های تراکنشی بزرگ در مرکز داده‌ها بود، اما در حال حاضر، نرم‌افزارها تقریبا از هر تابع و عملکردی در هر صنعتی پشتیبانی کرده و پایه و اساس آنها هستند. بر این اساس، هزینه‌های نرم‌افزارها نیز رشد کرده است و از ۳۲ درصد (سرمایه‌گذاری در بخش IT شرکت‌های بزرگ) در سال ۱۹۹۰، به حدود ۶۰ درصد در سال ۲۰۱۱ رسیده است. محصولات و خدماتی که استفاده از نرم‌افزار را تسهیل می‌بخشند، در کل می‌توانند به پیشنهادهای جدید منجر شوند؛ به عنوان مثال، کار گذاشتن وسیله‌ای در کفش‌های شما که می‌تواند مسافت پیموده‌شده توسط شما را ردیابی کند. همان‌طور که نوسانات فناوری‌های اجتماعی نشان می‌دهد، نرم‌افزار به بسیاری از کانال‌های جدید بازاریابی و ارتباطات (که مصرف‌کنندگان به سرعت و با آغوش باز پذیرای آن هستند)، اجازه فعالیت بیشتری را می‌دهد. اتوماتیک‌سازی، یکپارچه‌سازی و استانداردسازی با کیفیت بالاتر، می‌تواند هزینه‌ها را به شدت کاهش و عملکرد را به صورت قابل‌توجهی افزایش دهد، همچنین شبکه های اجتماعی موسسات می‌توانند، همکاری را تسهیل کننده و سرعت عمل و چابکی را تقویت بخشند. مدیران سازمان‌ها باید نگران رقبای خود که با چرخه‌های زمانی سریع‌تر، تکنیک‌های نرم‌افزاری (همانند نمونه‌سازی سریع) و آزمون‌های واقعی در حال پیشی گرفتن از آنها هستند، باشند. اما از آنجا که ممکن است مشتریان به کار کردن با یک سیستم عامل خاص عادت کنند، آنها باید نسبت به اثرات سیستم آگاه باشند؛ زیرا تغییر دادن این عادات کاری سخت است و نیاز به زمان دارد و اکثرا به کندی صورت می‌پذیرد. موضوع و چالش دیگر این است که یک سازمان ممکن است دارای حجم زیادی از اطلاعات باشد؛ اما تنها بهره‌برداری از بخش کوچکی از اطلاعات، برایش میسر باشد. وظیفه و نقش اصلی IT شرکت‌ها باید در پاسخ موثر به این تغییرات جدید، در مورد راه‌هایی برای گسترش اکوسیستم و جریان درآمدی خود، شروع به تفکر کنند و به سمتی پیش بروند که پاسخگوتر و چالاک‌تر شوند. این مسائل مواردی هستند که تهیه‌کنندگان نرم‌افزار طی سالیان سال به آن توجه کرده‌اند و همواره آن را مدنظر قرار داده‌اند. با توجه به اهمیت فزاینده نرم‌افزار بر عملکرد شرکت‌ها، مدیران تمام صنایع باید این نکته را در نظر بگیرند که چگونه نرم‌افزارها ممکن است کسب‌و‌کار را به صورت اساسی تغییر بدهند. سوال: مدیران باید پیشروان صنعت نرم افزار را به خوبی شناسایی کنند و در مورد مجموعه‌ای از سوالات به بحث و تفکر بپردازند تا بهتر درک کنند که چگونه می‌توانند مدل‌های کسب‌و‌کار و عملیاتی این شرکت‌ها را یاد بگیرند و از آنها استفاده کنند؟ پاسخ این سوالات برای صنایع و شرکت‌های مختلف بسیار متفاوت است و در ادامه با آنها آشنا می‌شویم؛ اما به طور کلی ما اعتقاد داریم که تمرین، یک گام مفید و اساسی در جهت سرمایه‌گذاری بر روی نرم‌افزارها است. ۱. حرکت از محصولات به سیستم عامل موفقیت در صنعت نرم‌افزار از مدت‌ها پیش تحت تاثیر اکوسیستم توسعه دهندگان، پلاگین‌ها، کیت‌های توسعه نرم‌افزار و رابط نرم‌افزار برنامه‌نویسی (API) و سایر مواردی بوده است که برای محصولات ارزش افزوده ایجاد می‌کنند و چسبندگی محصولات را افزایش می‌دهند. به طور مشابه، شرکت‌های صنایع دیگر نیاز دارند در حوزه تامین‌کنندگان و همچنین فروشندگان یا مصرف‌کنندگان به صورت گسترده بیندیشند و بر روی هر بخشی از زنجیره ارزش که به محصول جدید تبدیل خواهد شد، تمرکز کنند. بسیاری از شرکت‌ها هنوز بر روی مدل‌های کسب‌و‌کار گذشته، که در آنها توسعه محصول تقریبا به طور انحصاری و تحت کنترل شدید بود، اصرار می‌کنند. اما برخی از آنها، همانند کالاهای مصرفی متنوع P & G، درهای خود را به روی طیف گسترده‌ای از همکاران برای توسعه محصول و تبدیل به محصول جدید دیگر باز نگه داشته‌اند. سازمان‌ها با منعکس کردن فرآیندهای نوآوری به بیرون از سازمان، نه تنها طیف وسیع‌تری از دیدگاه‌ها را به مخزن نوآوری خود اضافه می‌کنند، بلکه منابع ارزشمند بیشتری را نیز به دست می‌آورند- به عنوان مثال می‌توانند منابع بیشتری را با قیمت کمتری کسب کنند. بدیهی است هنگامی‌که می‌خواهیم مدیریت موجودی، بودجه‌بندی و پیش‌بینی را انجام دهیم یا دسترسی بهتر و به موقع‌تری از داده‌ها را به سازمان بدهیم، یا امکان پالایش فرآیندهای زنجیره عرضه تولید را برای سازمان فراهم کنیم، ارتباط بیشتر با تامین‌کنندگان و خریداران، می‌تواند یک وضعیت برنده - برنده را به وجود بیاورد. باب مک دونالد مدیر عامل شرکت P & G در مصاحبه با فصلنامه مک‌کینزی گفت: سازمان ما به دنبال ادغام با شرکای خرده فروشی خود است. وی دلیل این کار را این‌گونه بیان کرده است: «جمع‌آوری اطلاعات و داده‌ها، به بخشی از جریان هر رابطه‌ای در کسب‌وکار ما تبدیل شده است.» سوال: اگر ما از سمت محصولات به سوی سیستم عامل روی بیاوریم، چه فرصت‌های جدیدی برای ما پیش می‌آید؟ • معادل API (رابط‌های برنامه نویسی نرم‌افزار) صنعت ما که مشارکت و تعامل را در سراسر اکوسیستم (شامل تامین‌کنندگان، شرکا، فروشندگان و کاربران) افزایش می‌دهد، چیست؟ • چگونه می‌توانیم بخش‌های مختلف اکوسیستم خود را با یکدیگر تطبیق دهیم تا بتوانیم از ادغام صورت گرفته، امتیازات بیشتری را کسب کنیم؟ • منافع حاصل از ارزش جدیدی که در نتیجه ادغام به دست آمده است، چگونه میان اعضای اکوسیستم تقسیم می‌شود؟ نقاط کنترل بحرانی که ما باید موقعیت خود را در مقابل آنها حفظ کنیم و اجاره‌ها را افزایش می‌دهند، کدام‌ها هستند؟ • چگونه می‌توانیم کادری مرکب از مبلغان داخلی و خارجی را جهت تشویق استفاده و نصب سیستم عامل ایجاد کنیم؟ ۲. افزایش سریع درآمد از طریق ایجاد مدل‌های کسب‌و‌کار جدید شرکت‌های نرم‌افزاری و اینترنتی، راه‌های متعددی برای تولید درآمد در نظر گرفته‌اند و از یک مدل ساده صدور مجوز فراتر رفته‌اند. شرکت‌هایی مانند LinkedIn و اسکایپ با استفاده از مدل «freemium» به کسب‌وکار خود رونق بخشیده‌اند. هر دوی این شرکت‌ها، پایگاه بزرگی از کاربران را هدف خود قرار داده و سیستم عامل اصلی خود را بدون دریافت هیچ گونه هزینه‌ای در اختیار آنان قرار داده‌اند و پس از مدتی، امکانات و گزینه‌های دیگر را اعم از امتیازات شبکه و حتی تماس تلفن ثابت را که مستلزم پرداخت پول است به آنها معرفی کرده‌اند. آنها دارای این توانایی بودند که به مشتریان وفادار خود، امتیازی بدهند و از این طریق درآمد خود را افزایش دهند. مدل‌های درآمدی دیگر عبارتند از مصرف مبتنی بر قیمت‌گذاری و ایجاد خدمات جدید یکپارچه. شرکت‌های نوآورانه در صنایع دیگر برای ترکیب محصولات، خدمات و اطلاعات جهت ایجاد کسب‌و‌کار کاملا جدید از راه‌های دیگری استفاده می‌کنند و نرم‌افزار اغلب نقش حیاتی را در این ترکیب یا استفاده از این مدل‌ها بازی می‌کند. صنایع امروز کالاهای از تولید به مصرف و اطلاعات دارایی‌ها خود را با عرضه محصولات سنتی آمیخته و توان رقابت با رقبا را بالا می‌برند. نایک این رویکرد را بر روی یکی از خطوط کفش خود پیاده‌سازی کرد. نایک سنسوری ایجاد کرد که با دستگاه‌های iOS اپل (همانند آی‌پاد یا آی‌فون) سازگار است و برای کفش‌های پیاده‌روی قابل استفاده است و نام آن را +Nike گذاشت. این سنسور به استفاده‌کننده کفش این امکان را می‌دهد که مسافت پیموده شده را ردیابی کرده و عادت‌های پیاده‌روی را شناسایی کند و داده‌ها را بر روی یک وب‌سایت جهت مدیریت تمرینات آپلود کند. این خط تولید کفش نایک، نه تنها یک جریان جدید درآمد را به همراه دارد، بلکه افزایش سهم بازار نایک و مخاطب قرار دادن جامعه بزرگ‌تری از کاربران رانیز به ارمغان می‌آورد. علاوه بر ایجاد جریان درآمد جدید با استفاده از بالا بردن کیفیت و تقویت محصولات و خدمات سنتی، سازمان‌ها «داده‌ها و اطلاعات جانبی» را جهت استفاده در توسعه محصولات جدید شناسایی می‌کنند. به عنوان مثال، چنین محصولاتی به شرکت‌های کارت‌های اعتباری این امکان را می‌دهد که برای کسب درآمد از داده‌های تراکنشی دارندگان کارت از طریق تجزیه و تحلیل و فروش این اطلاعات به تجارت بپردازند. سوال: ما می‌توانیم از کدام مدل کسب‌و‌کار صنعت نرم‌افزار برای سرعت بخشیدن به تصویب و پذیرش در بازار استفاده کنیم؟ • ارزش واقعی طول عمر مشتریان ما چقدر است و این مساله چگونه رویکرد ما را در تنظیم قیمت‌ها تغییر می‌دهد؟ • آیا سیستم‌های داخلی ما قادر به کنترل این تغییرات هستند؟ آیا انگیزه کافی برای تجارت کردن (به خصوص در قسمت فروش) در سازمان ما وجود دارد؟ • دارایی‌های فرعی شرکت ما کدام‌ها هستند و ما چگونه می‌توانیم آنها را بدون آسیب رساندن به کسب‌و‌کار اصلی‌مان گسترش دهیم؟ ۳. تسریع بخشیدن به چرخه زمان و همکاری کردن با مشتریان با قدرتمند شدن اتصالات ثابت، ظهور شبکه‌های اجتماعی و افزایش و تنوع محصولات نرم‌افزاری، سازمان‌ها در جست‌وجوی گزینه‌های جدیدی برای ارتباط برقرار کردن با مشتریان و توسعه و عرضه محصولاتشان هستند. آنها با استفاده از مدل‌ها، محصولات مجازی (که به کمک کامپیوتر تولید می‌شوند) و شبیه‌سازی، محصولات و ایده‌های جدید را از طریق مصرف‌کنندگان تست و آزمایش می‌کنند و بدین‌گونه در حال سرعت بخشیدن به چرخه زمان و کوتاه کردن منحنی‌های‌‌ یادگیری هستند. جهان نرم‌افزار یکی از اولین بخش‌هایی است که محصولات جدید قبل از اینکه ویژگی‌ها و خصوصیات اصلی آن برای ساخت و پیاده‌سازی، برنامه‌ریزی شود، به نوعی ساخته می‌شود. محصول مورد نظر با یک مدل اولیه و حداقل ویژگی‌های قابل دوام که مشتریان می‌توانند در طول عمر محصول، آن را فقط با چند کلیک ارتقا و بهبود ببخشند، شروع می‌شود. ویژگی‌های جدید بعد از عرضه محصول به بازار معرفی می‌شوند و این کار به شرکت‌ها این امکان را می‌دهد که سریع‌تر به بازار عرضه شوند، ویژگی‌های جدید را فعال کنند (یا خطاهای موجود را برطرف کنند)، و توانایی خود را برای پاسخ به تغییرات رقبا بهبود ببخشند. به عنوان مثال، اپل اولین آی‌فون خود را بدون داشتن فروشگاه app یا توانایی برای اضافه کردن برنامه‌های جدید به بازار عرضه کرد و سپس این ویژگی‌ها را یک سال بعد در نسخه بروز رسانی شده نرم‌افزار خود اضافه کرد. سایر صنایع نیز در حال یادگیری از این نمونه هستند. به عنوان مثال بسیاری از دوربین‌های دیجیتالی نیز قابلیت ارتقا جهت رفع اشکالات موجود و ارتقا را ایجاد کرده‌اند. Crowdsourcing «جمع سپاری» نمونه‌ای از برقراری تعامل و ارتباط است: شرکت‌ها از طریق آن از ابزارهای اجتماعی برای تعامل با مشتریان و همکاران جهت حل مشکلات استفاده می‌کنند که این کار باعث تقویت تعامل و حس اجتماعی می‌شود. به عنوان مثال، کوکا کولا از Crowdsourcing برای توسعه طرح‌های جدید برای بطری‌ها در آلمان و ایده‌های بازاریابی برای Coke Zero در سنگاپور استفاده می‌کند. سوال: راه مناسب برای تماس و تعامل با مشتریان و یادگیری از آنها، کدام است؟ • چگونه می‌توان اصول «آزمون و یادگیری» و «تکرار سریع» را در فرآیند توسعه محصولات به کار گرفت؟ و این اصول در چه جاهای دیگری از شرکت قابل استفاده هستند؟ • آیا باید یک برنامه بتا را برای مصرف‌کنندگان پیاده‌سازی کنیم؟ با چه روش‌های دیگری می‌توانیم با مشتریان تعامل و همکاری داشته باشیم؟ • تحمل مشتریان ما در قبال محصولات ناقص و دارای خطا تا چه اندازه است؟ • سازمان ما تا چه اندازه به تغییرات فرهنگی برای تشویق کارکنان نیاز دارد؟ (به گونه‌ای که کارکنان نه‌تنها به مشکلات مشتریان گوش دهند، بلکه آنها را در حل مشکلات نیز راهنمایی کنند) • تمایل ما به رها کردن کنترل محصول تا چه اندازه است؟ ۴. ایجاد یک سازمان چابک سه درس فوق حاوی نکاتی در مورد شتاب دادن به سرعت سازمانی و تفکر متفاوتی در مورد ساختار سراسر سازمان و کسب‌و‌کار و همچنین مرزهای سازمان با مشتریان و کاربران است. اتخاذ این رفتارها به سازمانی به مراتب چابک‌تر و انعطاف پذیرتر نیاز دارد. توسعه و ایجاد نرم‌افزار، اصولا مبتنی بر کار تیمی است؛ به عنوان یک نتیجه‌گیری باید گفت که اکثریت قریب به اتفاق شرکت‌های نرم‌افزاری، کار تیمی را در داخل سازمان خود فرهنگ‌سازی کرده‌اند. در سازمان‌هایی با ساختارمسطح، تیم‌ها بر اساس پروژه‌های خاص تشکیل و سپس منحل می‌شوند. برای آنهایی که تازه شروع به کار کرده‌اند و به تازگی وارد صنعت شده‌اند (و حتی گاهی اوقات برای آنهایی که در داخل صنعت مشغول به فعالیت هستند)، این مدل کار کردن همانند کنترل آشفتگی‌ها و هرج و مرج است. شرکت‌ها برای داشتن عوامل سازمانی خوب و مناسب از جمله شفافیت بیشتر، تمرکز بر روی فرهنگ سازمانی و داشتن اهداف مشترک و به طور واضح تعریف شده، می‌توانند این کار را به خوبی انجام دهند. در دهه گذشته، بسیاری از سازمان‌های نرم‌افزاری بر پایه این عناصر و عوامل تاسیس شدند و قسمت اعظم بهره‌وری خود را با استفاده از تکنیک‌های برنامه‌نویسی چالاک- که در آن تیم‌ها به منظور توسعه یک نمونه عملی و قابلیت‌های جدید به سرعت تشکیل می‌شوند- افزایش دادند. این کار با برنامه‌ریزی سنتی و مدل بودجه‌بندی استفاده شده توسط بسیاری از سازمان‌ها تفاوت بسیاری دارد. شرکت‌های فناوری اطلاعات در حال استفاده از متدولوژی‌های چالاک هستند، اما اغلب همتایان آنها در سراسر کسب‌و‌کار، هنوز هم در حال دست و پنجه نرم کردن با مدل‌های سنتی هستند. این قضیه باعث اصطکاک شده و این روند را آهسته‌تر کرده است. هرچند در آینده، واضح و مبرهن است که چرخه‌های پر شتاب، افزایش شفافیت، و تعامل و همکاری با سایرین در خارج از مرزهای سازمانی (هم در داخل و هم در خارج از شرکت)، تاثیر زیادی بر نحوه مدیریت مدیران (چه در مورد ساختار سازمانی و چه در مورد مدیریت تیم‌ها) خواهد داشت. در حال حاضر ابزارهای آماده بسیاری برای این چالش وجود دارد. به عنوان مثال، رایپل، یک سیستم عامل نرم‌افزاری است که به شرکت‌ها این امکان را می‌دهد تا یک رویکرد جدید مدیریت منابع انسانی و ارزیابی عملکرد را با استفاده از بازخورد مداوم، شناخت عمومی‌تر و اهداف اجتماعی از جمله تیم پویا و اهداف فردی پیاده‌سازی کنند و این کار به مراتب از ارزیابی سالانه که به صورت بالا به پایین اجرا می‌شود، بهتر است. در حال حاضر در بسیاری از سازمان‌ها، فناوری اطلاعات و کسب‌و‌کار به این سمت و سو پیش رفته‌اند که به عنوان تابع‌های جداگانه عمل می‌کنند و این موضوع، کار را برای کسانی که مدام در حال جابه‌جایی و رفت و آمد بین این دو تابع هستند، سخت‌تر می‌کند. تغییرات نرم‌افزاری شرح داده شده در این مقاله، دارای پتانسیل بالایی برای ترکیب با قابلیت‌ها و توانایی‌های اجرایی است. در بسیاری از شرکت‌های سنتی، کارکنان IT باید به مدیران کسب‌و‌کار تبدیل شوند و مدیران واحد توسعه محصول و کسب‌و‌کار، باید به نرم‌افزارها مسلط شوند. تسلط به سطح پایه‌ای از ‌نرم‌افزار برای تمام سطوح کارکنان و حتی مدیریت، نه تنها برای درک فن‌آوری‌های اصلی ضروری است، بلکه جهت درک پویایی کار (در جاهایی که یک تغییر و چرخش سریع لازم است) و ایجاد بازار دیجیتالی یکپارچه (که در آن ارزش اقتصادی به طور فزاینده‌ای از طریق خدمات مبتنی بر اطلاعات هدایت می‌شود) لازم است. سوال: ما از چه مدل‌های نرم‌افزاری جدید سازمانی می‌توانیم کمک بگیریم تا بتوانیم از کسب‌و‌کاری چالاک‌تر و انعطاف پذیرتر حمایت و پشتیبانی کنیم؟ • چگونه ‌می‌توانیم سازمانی با ساختاری مسطح‌تر ایجاد کنیم؟ • چگونه باید فرآیندهای سازمانی را تغییر دهیم تا بتوانیم همکاری، شفافیت و عادت‌ها و رفتارهای جدید را در تیم‌ها افزایش دهیم؟ • از لحاظ سازمانی، چگونه باید شرکت را به گونه‌ای آماده کنیم تا پذیرای تغییرات جدید باشد و همکاری افزایش پیدا کند و منابع در سراسر زنجیره ارزش از تحقیق و توسعه گرفته تا مرحله تحویل به طور مناسب تخصیص پیدا کند؟ • بهترین راه برای گنجاندن رفتارهای جدید (مانند افزایش تحمل را برای شکست) در فرهنگ سازمانی ما چیست؟ تقریبا هر شرکتی در حال تبدیل شدن به یک شرکت نرم‌افزاری است. با توجه به مدل‌های عملیاتی و کسب‌و‌کاری پیشگامان صنعت نرم‌افزار (و مدل‌هایی که آنها برای خود متناسب‌سازی کرده‌اند)، سازمان‌ها می‌توانند هزینه‌های خود را کاهش دهند، عملکرد را بهبود بخشیده و افزایش دهند و نرم‌افزار را به یک مزیت رقابتی تبدیل کنند.