حرف اول
قربانی اختلاف مدیران سینمایی
اوضاع نابسامان غریبی است. از سویی کارگردانی در مراسمی رسمی که چهارده سال سابقه دارد، حرفهایی از روی احساسش زده است و احساس کرده است که برای همکارانش باید کاری بکند.از سوی دیگر از حرفهایش سوءتعبیر شده است و پروانه فیلمش لغو شده است.
علیرضا مجمع
اوضاع نابسامان غریبی است. از سویی کارگردانی در مراسمی رسمی که چهارده سال سابقه دارد، حرفهایی از روی احساسش زده است و احساس کرده است که برای همکارانش باید کاری بکند.از سوی دیگر از حرفهایش سوءتعبیر شده است و پروانه فیلمش لغو شده است. بااینکه کاملا توضیح داده است که آن حرفها را در چه شرایط و احساساتی زده است، اما باز هم ظاهرا مجوز ساخت فیلمش را پس ندادهاند. دراین اوضاع و احوال ناگهان معاونت سینمایی میآید بیانیهای میدهد و از همه ملت ایران عذرخواهی میکند، بابت سخنان آقای کارگردان. لحن عجیب بیانیه البته تعجب آور است و از همه عجیب تر جمله؛«در مراسمیبه نام جشن سینما»ست که کد یک جدال با شمشیر از رو را میدهد. یعنی مساله ما آقای کارگردان نیست که نتوانسته بر احساسش غلبه کند - همانطور که وزیر هم در نشستی همین حرف را زده - مساله اصلی خود «خانه سینما» است و مدیران فعلیاش.از سوی دیگر رییس اداره نظارت هم میگوید: «در واقع دیگران باید بابت اتفاقات رخ داده در شب جشن سینما عذرخواهی میکردند، اما جواد شمقدری برای حفظ آبروی سینمای ایران از مردم و نظام عذر خواست. در پی اتفاقاتی که در جشن سینمای ایران افتاده بود، اواخر هفته گذشته وقتی آقای شمقدری در بازگشت از سفر نیویورک، فیلم مراسم چهاردهمین جشن سینما را دیدند، تازه متوجه اصل قضیه شدند و با دیدن صحنههای جشن کاملا منقلب شدند. صحبتهای فرهادی بعد از آن اتفاق، بیشتر شبیه یک توجیه بود تا عذرخواهی! عذرخواهی واقعی را شمقدری کردند، در حالی که اصلا وی مقصر ماجرا نبود.» اینجا میماند این نکته که اصغر فرهادی قربانی اختلاف خانه سینما و معاونت سینمایی شده است. مساله خانه سینما و مدیرانش - همانطور که معاون سینمایی بارها بر این اختلاف تاکید کرده است - فکر نمیکنم معضل آنچنان بزرگی باشد که این عکسالعملهای نامهربانانه را باعث شود. میشود دستوری از« بالا» گرفت برای برکناری و تمام. فیلمساز را چه بهاین اختلاف مدیریتی. او حرفی زده است که از احساسش میآمده، همانطور که ترانه علیدوستی، بازیگر فیلمهای فرهادی هم در یادداشتی درباره خاطراتش از اصغر فرهادی سر صحنه فیلم شهر زیبا در وبلاگش گفته است:« یادم نمیرود جملهاش را که «خوب نگاه کنی میبینی که چند بار دراین فیلمنامه کلمه «حق» شنیده میشود، بارها شنیده میشود. از زبان خیلیها، هر کسی به قد خودش، در حد خودش، به زبان ناقص یا کامل خودش... هر کس به شکلی این واژه را میگوید. پیش ازاین که آنها مهم باشند، واژه «حق» است که باید شنیده شود. ده بار. صدبار. آن قدر که یاد همه بماند.» این یکی از نخستین چیزهایی بود که از اصغر فرهادی آموختم که حق را باید آن قدر گفت که یاد همه بماند. نگفتن حق سخت است. درد دارد. به دل آدم میماند. حرف حق... قضاوت این که حرفی حق هست یا نه شاید کار هر کسی نباشد، اما این که انسانها حق دارند حرف بزنند را به قول خودش، یک بچه پنج ساله هم میفهمد.»
اصغر فرهادی را مثل خیلی از فیلمسازهای مستعد دیگر که ثمره این درخت بارور بودند و از سر ناآگاهی سوزاندیمشان، قربانی اختلاف مدیریتی بیمحتوا نکنید. او فیلمساز است، بگذارید فیلمش را بسازد.
ارسال نظر