مروارید ایرانی «خلیج فارس»

محمدجعفر محمدزاده، معاون امور مطبوعات و اطلاع‌رسانی وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی با اشاره به سفر اخیر رییس‌جمهوری اسلامی ایران به جزیره ایرانی بوموسی با استناد به برخی شواهد تاریخی و زبان‌شناسی درباره ایرانی بودن این جزیره، یادداشتی نوشته است که متن کامل آن چنین است: سفر ابتکارآمیز رییس‌جمهور کشورمان به جزیره تاریخی «بوموسی» نمادی از اهتمام دولت به صیانت از تمامیت ارضی و هویت ملی ماست. پیام این سفر آن است که طنین هزار ساله «همه جای ایران سرای من است» نه تنها اوراق شاهنامه و کتاب‌های درسی را زیور داده است، بلکه میثاقی جاودانه با ایران اسلامی و آموزه «حب‌الوطن من‌الایمان» است که پایبندی به آن را در عرصه عمل باید سنجید.

با آنکه قواعد حقوق بین‌الملل و به ویژه کنفرانس مونته گووی در سال ۱۹۸۴، به روشنی حکایت از حاکمیت ایران بر جزیره بوموسی دارد، اما ضعف حاکمان وقت ایران به ویژه شاهان قاجار و رهاشدگی این جزیره در طول صد ساله اخیر و سهوی که در کاربرد نام اصلی آن «بوموسی» رفته، منشأ توهم عده‌ای درباره مالکیت غیرایرانی این جزایر شده بود.

صرف‌نظر از گزاره‌های تاریخی و حقوقی که حاکمیت ایران بر جزیره بوموسی را به روشنی به اثبات می‌رساند نام فارسی این جزیره و قرائن زبان‌شناسی نیز موید آن است؛ به‌خصوص که به گواهی اسناد تاریخی، مالکیت ایران بر جزیره بوموسی، ریشه در امپراتوری عیلامی ماد، هخامنشی، اشکانی و ساسانی دارد و بی‌شک درباره جزیره‌ای با چنین قدمت نباید و نمی‌توان پنداشت که نام فارسی به خود ندیده باشد.

جزیره بوموسی در اسناد تاریخی و نقشه‌های کهن با نام بوموو (Boumouw) یعنی آب و نیز با نام‌های گب سبز (به معنای جای سبز) و بوم‌سوز یا بومسو (Boumso) به ثبت رسیده است. بوم به معنی مکان است و سو چندین معنا دارد. یکی از آن معانی در فارسی کهن، ‌سبز است و در مجموع می‌توان بوموسو را سرزمین سبز نامید.

از این سابقه چنین برمی‌آید که «نام ابوموسی» نامی جدید با سابقه‌ای در حدود یک صد ساله است که یکی از ساکنان جزیره به همین نام، آن را به جای نام اصلی رواج داده است.

نگارنده چندی پیش در مطالعاتی در حوزه «هستی و زبان» درباره جایگاه سخن در مراتب وجود، به این نکته رسید که جهان هستی، جهان نام‌ها است و آنچه نام ندارد، در واقع موجود نیست. گواه این سخن، گفته بوعلی‌سینا است که معتقد است هر موجودی در این جهان، تنها وقتی موجود شناخته می‌شود که مسبوق به نوعی آگاهی عقلی یا دست‌کم خیالی بوده باشد.

به بیان دیگر، لفظ و معنی از یکدیگر جدایی‌ناپذیرند و به همین دلیل است که دلالت ذهن بر عالم عین، نه براساس وضع و قرارداد که برحسب ذات و طبیعت صورت می‌گیرد.

از این رو به رغم آنکه عده‌ای در صد ساله اخیر و به انگیزه‌های تعدی جویانه با استفاده از فرصت همجواری جزیره مذکور با شیخ‌نشین‌های خلیج فارس نام «بوموسی» را به «ابوموسی» جعل کرده‌اند، اما باید گفت تغییرات و تطورات زبان که تغییر در اندیشه و درک مفاهیم را نیز در پی دارد، تنها به وضع و جعل وابسته نیست؛ زیرا اگر چیزی که منشأ و ملاک این وضع و قرارداد شناخته می‌شود وجود نداشته باشد، هر وضع و قراردادی بیهوده بوده، بلکه اساسا منعقد نخواهد شد.

از سوی دیگر اینکه در بسیاری از اسناد، از این جزیره با عنوان «بوموسی» یاد شده است، نشان می‌دهد که تاریخ‌نگاران ایرانی با تصرف در نام عربی «ابوموسی» سعی در بازگرداندن این نام به اصل اولیه آن داشته‌اند، چه یکی از تصرفات دیرباز فارسیان در کلمات عربی این بوده است که همزه عباراتی چون «ابو» یا «امیر» را از ابتدای کنیه‌های عربی حذف کنند و ابوالحسن و ابوسعید را برای مثال بوالحسن و بوسعید و میر بگویند و بنویسند.

از پیشینه و دیرینه این نامگذاری چنین برمی‌آید که زبان به عنوان منشأ تفکر و خانه هستی که در پیدایش جریان‌های فکری و اعتقادی، نقشی بی‌بدیل دارد، می‌تواند در حفظ هویت ملی تمامیت ارضی کشور موثر باشد.

اهالی رسانه مقارن با سفر رییس‌جمهور به بوموسی، فارغ از گرایش‌ها و سلایق سیاسی خود، رفتاری اصیل، همگرا و خردمندانه در قبال این سفر از خود نشان دادند، غالب مطبوعات و رسانه‌های داخلی و باوقار و وزانتی درخور از تنش‌ها و جنجال‌های بیگانگان پیرامون این سفر که دامنه آن به حوزه ورزش نیز تسری یافته بود، انتقاد کردند. ضمن پاسداشت اهتمام و غیرت ملی اصحاب رسانه‌، یادآوری این نکته را نیز مغتنم می‌شماریم که زبان آنان در دیگر ساحت‌ها خواه در مقام نقد و ملامت و خواه در جایگاه تایید و محبت تا چه حد نافذ و اثر بخش است و تا چه اندازه می‌تواند با سیاست‌های کلان ملی و هویت ایران اسلامی پیوند جوید.