اکبر عبدی امسال بار دیگر با دریافت سیمرغ بلورین بهترین نقش مکمل مرد خبرساز شد؛ هر چند که به گفته خود او دیگر دریافت سیمرغ او را به وجد نمی‌آورد. عبدی این روزها از تصمیم 20 ساله خود یعنی کارگردانی حرف می‌زند و آرزوهایی که پس از بازنشستگی به آنها فکر می‌کند. گفت‌وگوی او را با خبرآنلاین در ادامه بخوانید.

کودک درونم هنوز زنده است
من به هیچ وجه بیرون از صحنه (سن) تئاتر یا دوربین سینما بازی نمی‌کنم و همیشه - حتی اگر به ضررم بوده سعی کرده‌ام- به خودم نزدیک باشم؛ چون کودک درونم همیشه زنده است و اجازه نداده‌ام که بزرگ شود. این کودک درونم پشتوانه‌ای می‌شود که در برخی لحظات خیلی راحت حرف بزنم؛ اما حرفی که با دلیل زده شود. اگر یادتان باشد در اختتامیه جشنواره اگر از کسانی حرف زدم با نام و دلیل از آنها اسم بردم مثل اینکه گفتم ای کاش به استاد قریبیان برای فیلم آقای کیمیایی جایزه می‌دادند، نه «بندر مه‌آلود». اگر از ارزش مادی جایزه حرف زدم به این دلیل بود که برای بسیاری جای سوال بود که این جایزه چی هست؟ ارزش مادی و معنوی آن چیست؟ ارزش مادی آن که به قول بابای ما چیزی نیست البته این را هم بگویم که هنوز هم خودرو جشنواره را تحویل نگرفته‌ام و امیدوارم تحویل گرفتن آن به یکی - دو سال نرسد- ارزش معنوی سیمرغ همان‌طور که گفتم در یک مقطعی از سن و زمان کاری یک بازیگر صد در صد اثر گذار است و باعث پیشرفت او می‌شود، اما در سنی که من هستم چندان تاثیری ندارد.
حالمان بد نبود
اگر سال‌ها قبل جایزه جشنواره را دریافت می‌کردم، هیچ تغییری در روند کاری من اتفاق نمی‌افتاد، اما در آن مقطع حالمان بد نبود. «اجاره نشین‌ها» اولین فیلم حرفه‌ای سینمایی من بود آیا مستحق جایزه نبود؟ من بعد از «اجاره‌نشین‌ها»10 ماه کار نکردم تا فیلم به جشنواره بیاید و راه من تغییر کند. همه اینها با مشورت عبدالله اسکندری بود. خب در نهایت «اجاره‌نشین‌ها» هم خارج از مسابقه قرار گرفت. فیلم‌های «دلشدگان»، «ای ایران»، «آدم برفی» هم به همین ترتیب در خارج از مسابقه قرار گرفتند.
بازیگری یعنی فاتحه آینده را بخوانی
بازیگری در ایران یعنی اینکه باید فاتحه آینده را بخوانی. هر چقدر هم شروع درستی داشته باشی، در نهایت انتهای مسیر و آینده کاری یک بازیگر بسیار سیاه و تلخ است. بنابر این من از 20 سال پیش در فکر کارگردانی بودم و فکر کردم اگر قرار باشد روزی بازنشسته شوم، بهتر است بعد از آن کارگردانی را ادامه دهم. عبدالله اسکندری به من پیشنهاد داد یکی- دو تا فیلم بازی کنم و بعد کارگردانی را شروع کنم. اما در این مدت من آن‌قدر درگیر کار شدم که تا امروز فرصت این کار را پیدا نکردم. اگرکارگردانی تئاتر را انجام دادم، تنها به این دلیل بود که صبح کار تصویر انجام می‌دادم و شب به تئاتر می‌رسیدم و برایش فرصت کافی داشتم.


خودم هم بازی می‌کنم
درهر دو فیلمنامه‌ای که مد نظر من برای ساخت است، خودم بازی خواهم کرد. یکی ازاین فیلمنامه‌ها اقتباسی از اثر «خانم دابت فایر» رابین ویلیامز است و من در آن نقش سه پیرزن مستخدم را بازی خواهم کرد. قصه دیگر فیلمنامه‌ای است بر اساس یک کمدی سیاه یا کمدی شرایط. در این کمدی هم نقش پسری ۴۰ ساله را بازی می‌کنم که کمی عقب مانده هست، البته نه مثل فیلم «مادر». او سرایدار یک ویلا است و کم کم خاطر خواه دختر صاحب ویلا می‌شود.