سیپاره
میخواهند زنده بمانند!
روز آخر جشنواره مثل هر سال است، حکایت عصر جمعه دلگیر است که حس عجیبی دارد که نمیتوانی وصفش کنی. حس این یکی اما با بقیه جشنوارهها کمی تفاوت دارد. تفاوتش در این است که امسال تقریبا هیچ فیلمی نیست که بتوانی محکم بایستی و از آن دفاع کنی. تک لحظههای خوبی در فیلمها هست که نشان از ذوق سازندگانش دارد، اما اثری که به حد کمال رسیده باشد و نشانی از فضای مثبت در سینمای بیخاصیت ما داشته باشد وجود ندارد.
علیرضا مجمع
روز آخر جشنواره مثل هر سال است، حکایت عصر جمعه دلگیر است که حس عجیبی دارد که نمیتوانی وصفش کنی. حس این یکی اما با بقیه جشنوارهها کمی تفاوت دارد. تفاوتش در این است که امسال تقریبا هیچ فیلمی نیست که بتوانی محکم بایستی و از آن دفاع کنی. تک لحظههای خوبی در فیلمها هست که نشان از ذوق سازندگانش دارد، اما اثری که به حد کمال رسیده باشد و نشانی از فضای مثبت در سینمای بیخاصیت ما داشته باشد وجود ندارد. ۱
تنها فیلمساز نسل دوم سینمای ایران، داریوش مهرجویی در این دوره حضور داشت و فیلمی ساخته بود که اگر نام مهرجویی رویش نبود، بدتر از فیلم بیداری فرزاد موتمن هو میشد. فیلم سفارشی - تبلیغاتی مهرجویی چنان در قصه و عناصر آن لنگ میزد که نمیتوانستی باور کنی کارگردان این فیلم هامون و اجارهنشینها و درخت گلابی را ساخته است. نارنجیپوش، اینبار با اداهای همیشگی حامد بهداد و تحول فیلمفارسی گونه او آغاز میشود و جمعآوری آشغال از سطح شهر و محل زندگی آدمها را شعار میدهد. از تحول حامد بدتر، متحول شدن همسرش است که نابغه ریاضی است و نمیخواهد در ایران بماند، اما به ناگاه لباس نارنجی میپوشد و مشغول جمع کردن آشغال از ساحل دریا میشود. ظاهرا این روزها هیچ کس حال و حوصله فیلمسازی با تمام قواعدش را ندارد. مهرجویی هم دقیقا دارد این مراسم را یلخی برگزار میکند تا فقط زنده بماند.
۲
جناب دبیر جشنواره تا این ساعت در محوطه برج میلاد آفتابی نشده است. بهتر نبود محمد خزاعی این سمت را به کسی واگذار میکرد که لااقل پاسخگوی سوالات ما میبود؟ جناب خزاعی پاسخگویی فقط حضور در برنامه محافظه کار هفت و نشستن مقابل مجری خوش تیپ(!) آن برنامه نیست. این را اگر سال بعد بودید لحاظ کنید!
۳
اگر فرصتی بود فردا این سی پاره را جمع میکنم. فعلا.
ارسال نظر