سرشار از ایده‌های هدر رفته

علیرضا مجمع

هوا هم امسال با ما سر یاری ندارد. هوای سرد برج میلاد استخوان سوز است و فیلم‌های سرد امسال به سردی هوا اضافه می‌کند. نه گرمایی از فیلم‌ها می‌آید، نه از هوا. این هم از شانس ما. ۱

دیروز اندکی از فیلم تلفن همراه رییس‌جمهور گفتم که ایده‌ای خوب داشت، ولی در پرداخت و کارگردانی اثر هدر رفته بود و نتوانسته بود اتمسفر و فضای ایده را خوب طراحی کند. این مساله را در فیلم‌های دیگر هم به وفور دیدیم. انگار فیلمسازان ما تنها با شنیدن ایده‌ای جذاب به سراغ ساخت یک فیلم سینمایی می‌روند، بی‌آنکه فکر کنند چطور باید این ایده را پرداخت و فضا ساخت.

۲

امسال نمی‌دانم چه حکایتی است که «رییس‌جمهور» و مسائل حول و حوش این شخصیت برای فیلمسازان ما جذاب شده است. تلفن همراه رییس‌جمهور این مساله را عمده کرده بود و فیلم دیگری هم که در این باره روی پرده رفت نامش بود گیرنده ساخته مهرداد غفارزاده و بازی سعید راد. محور قصه فیلم به سفرهای استانی رییس‌جمهور می‌پردازد و نامه‌هایی که در این سفرها به رییس‌جمهور می‌رسد. سعید راد نقشی را بازی می‌کند که به ناگاه در مسیری می‌افتد که مجبور می‌شود نامه‌های مردم را به رییس‌جمهور برساند. ایده جذابی است ظاهرا، اما به جز بازی خوب و یکه سعید راد به نقش صمد نقطه بارز دیگری ندارد. ضمن اینکه به عمد سعی شده است تیپ سعید راد تماشاگر را یاد تنگنا بیندازد. چرا؟ نمی‌دانم.

ایده هدر رفته بعدی که فیلم فارسی بدی شده است، گشت ارشاد ساخته سعید سهیلی است. قصه سه جوان بسیجی که به بهانه گشت ارشاد از مردم اخاذی می‌کنند. فیلمی شعاری و بلاتکلیف در روایت که تمسخر بیننده را تنها به همراه دارد. فکر کنید با سوژه گشت ارشاد چه فیلم با قدرت اجتماعی‌ای می‌شد که ساخته شود، اگر کار گردانی پخته‌تر پشت دوربین قرار می‌گرفت. اینجا تنها یک حمید فرخ‌نژاد موجود است که همان نمک همیشگی آشنا را برای بیننده دارد. همین و بس.

۳

امسال سال امید، اخلاق و آگاهی است. تا اینجا که فیلم‌ها نشانی از امید و آگاهی نداشتند. اخلاق هم که از نظر هر کسی معنایی دارد، پس همه کلیت سینمای ایران تا اطلاع ثانوی اخلاقی است، مگر اینکه خلافش ثابت شود. یک سطر واقعیت که با ناامیدی کامل پایان می‌یابد، شخصیت اصلی گیرنده در پایان مستاصل است، تلفن همراه رییس‌جمهور با روان پریشی نقش اولش خاتمه می‌گیرد، گشت ارشاد که اساسا فیلم فارسی است و همه شخصیت‌های میگرن (مانلی شجاعی فرد) پادر هوا هستند. به این فکر می‌کنم حالا که بر پیشانی جشنواره این سه کلمه حک شده است، اگر این شعار برای این جشنواره انتخاب نشده بود چه اتفاقی می‌افتاد؟

۴

خرس بعید بود برای خسرو معصومی باشد، اما بود. اثری پر لکنت که روابط علی و معلولی‌اش بد توی ذوق می‌زد. بی‌خداحافظی احمد امینی هم اگر برای رضا صادقی آبی نداشت، احتمال زیاد برای کارگردانش نان خواهد داشت. یک ملودرام از زندگی رضا صادقی که برای مخاطب عام سینما جذابیت خواهد داشت، برای ما که نداشت!

۵

امسال تله فیلم‌ها را از ساختار جشنواره حذف کرده‌اند، اما این وظیفه را به فیلم‌های سینمایی داده‌اند. آقا چه کاریه؟! همان بخش را می‌گذاشتید و این‌ها را می‌فرستادید در همان سالن کوچک پخش شود. ای بابا! فیلم‌های ویدئویی توی این سالن چه می‌کند، در حالی که هیچ‌کدام از فیلم‌های خارجی خوب از همه بخش‌ها (نه فقط بخش مسابقه بین‌الملل) در برنامه نیست. عجب بساطی داریم امسال!