علیرضا مجمع

احساسی که قبلا هم مشابهش را تجربه کرده بودیم. بگذارید یادتان بیاورم؛ هشتم آذر ۷۶ یا قبل‌تر، سوم خرداد ۶۱. جایزه بهترین فیلم خارجی سال ۲۰۱۲ گلدن گلاب، مثل برد ایران مقابل استرالیا و رفتن به جام جهانی ۹۸ فرانسه، یا فتح خرمشهر جهان را به تعظیم واداشت برابر ایران، فرهنگ و سینمایش. و اصغر فرهادی مثل همان تیمی که تک تک سلول‌هایش نام ایران را فریاد زدند در ورزشگاه ملبورن،یا همان بچه‌هایی که با سپر کردن جانشان نگذاشتند یک وجب از خاک این سرزمین ضمیمه عراق متجاوز شود، شد سفیر غرور ما در جهان. در سالنی که همه بزرگان سینمای جهان نشسته بودند، از مارتین اسکورسیزی گرفته تا مریل استریپ و جورج کلونی و براد پیت و آنجلینا جولی و لئوناردو دیکاپریو و دیگران، ما توانستیم سرمان را بالا بگیریم و برای یک بار هم که شده، سینمایمان را به رخ دنیا بکشیم. کاری که پیش از این با فیلم‌های دیگرمان نتوانستیم. با کیارستمی و مجیدی و جلیلی و خیلی‌های دیگر نتوانستیم،اما با فرهادی و «یک جدایی»اش- به قول آن طرفی‌ها- جهان را مجاب کردیم که می‌توانیم.

این تازه آغاز راه است. یک خوان دیگر باقی است: اسکار ۲۰۱۲، روی سن کداک تیاتر.تا اطلاع ثانوی، که البته یک ماه و ده روز تا آن تاریخ باقی است، این افتخار مهم‌ترین افتخار تاریخ سینمای ایران است. مهم‌ترین افتخاری که سفیرش اصغر فرهادی است که در مراسم صبح دیروز به وقت ما وقتی روی سن رفت، به جای گفتن از هر کس دیگری -دوستان و آشنایان و پدر و مادر و خانواده- از مردم ایران گفت. در سرزمینی که دولتهایشان ریخته‌اند سر ایران و انواع و اقسام فشارها و تحریم‌ها را بر مردم ایران وارد کرده‌اند و وجهه همین مردم برایشان به پایین‌ترین حد خود رسیده است، فرهادی و فیلمش با «رفتاری غیردیپلماتیک»، توانستند روی صورت عبوس مخاطبان خود - که تعدادی از آنها در سالن هتل بورلی هیلز نشسته بودند- لبخندی از سر احترام بنشانند.این کاری بود که فرهادی با سخنانش - که دردی عمیق از آن می‌شد حس کرد- انجام داد و با همراهی «نادر»ش-پیمان معادی- از روی سن پایین آمد. تا مراسم اسکار راهی نیست، آنجا هم می‌توان نقطه عطف دیگری از سینما و فرهنگ ایران جست‌وجو کرد. نقطه عطفی که سینمای ایران را به قبل و بعد از «جدایی نادر از سیمین» تقسیم می‌کند. این اتفاق می‌تواند به حماسه ملی تبدیل شود، همان‌طور که اتفاق دیروز پتانسیل یک حماسه پرشور ملی را داشت.