پایان عصر ستاره

برخلاف ادعای سازندگان شیش‌وبش مبنی بر عبور از فروش سه میلیاردی و جابه‌جایی رکورد فروش، این فیلم به‌رغم فروش خوب هفته اول اکران در هفته گذشته بسیار کمتر از انتظار فروخت تا برای اولین بار فیلمی که تمام داشته‌هایش (از بازیگری گرفته تا فیلمنامه) در گلزار خلاصه می‌شد، نتواند اتفاق تازه‌ای را در سینمای ایران رقم بزند. این فیلمی بود متکی بر حضور ستاره‌اش در حوزه آشنای تاثیرش، که توفیق مورد نظر را نیافت. آیا دوران یک ستاره به پایان رسیده است؟ آمار و ارقام با ما سخن خواهند گفت. به گزارش کافه سینما جایگاه شیش و بش در میان دیگر فیلم‌های کارنامه محمدرضا گلزار و همچنین چند فیلم پرفروش سینمای ایران در سال ۱۳۹۰ پایین‌تر از آن چیزی است که پیش از آن انتظار می‌رفت.

مقایسه تطبیقی فروش شیش‌وبش با سه فیلم پر فروش امسال آنچه در جدول فروش روزانه سه فیلم پرفروش امسال مشترک است، فروش صعودی آنها از هفته اول به بعد است که در هفته‌های پنجم، ششم و هفتم اکران خود به ماکزیمم فروش خود رسیدند و بعد از آن با کمی افت (که یکی از دلایلش کاهش تعداد سینماهای نمایش‌دهنده آنهاست) فروش خود را ادامه دادند، برای مثال ورود آقایان ممنوع با ۱۱۶ میلیون در هفته اول اکران خود به فروش بالای ۲۷۰ میلیون در هفته‌های دوم و سوم رسید و در هفته‌های چهارم تا هفتم فروش بالای ۳۳۰ میلیون را تجربه کرد و بعد از هفته هفتم که به خاطر قانون اکران تعدادی از سینماهای خود را از دست داد، فروش‌اش تقریبا مانند هفته‌های اول اکرانش ادامه یافت.

شیش‌وبش در هفته اول اکران خود به نسبت ورود آقایان ممنوع شروع بهتری داشت، که این آغاز خوب قطعا به حضور گلزار و غیبت دو ساله او در سینما (صرف‌نظر از حضور چند دقیقه‌ای در دموکراسی...) مربوط می‌شد، اما هرچه جلوتر آمدیم برخلاف سه فیلم موفق امسال، فروش شیش‌وبش نه اینکه افزایش نیافت بلکه بالعکس روندی نزولی را طی کرد (کاهش ۶۰ میلیونی فیلم در هفته چهارم به نسبت هفته سوم) و در شرایطی که هفته چهارم اکران فیلم سپری شد، هنوز موفق نشده به فروش بالای ۲۶۰ میلیون در هفته دست یابد.

در جست‌وجوی فرصت‌های از دست رفته

وقتی فیلم‌های گلزار از سام و نرگس تا شیش‌وبش را دوره می‌کنیم، به وضوح می‌بینیم که وی هرجا با فیلمساز خوب یا فیلمنامه خوبی مواجه شده نتیجه بهتری گرفته است، او کارش را با ایرج قادری آغاز کرد و دو سال بعد در شام آخر جیرانی حاضر شد و کما و بوتیک (فیلمی که هنوز هم هر وقت دنبال لحظه‌های خوب بازی گلزار می‌گردیم، از آن مثال می‌زنیم) دو فیلمی بودند که گلزار را در بهترین موقعیت یک سوپراستار قرار دادند، موفقیت این دو فیلم می‌توانست فرمولی را در اختیار گلزار قرار دهد که وی چگونه می‌تواند هم در فیلمی چون کما بازی کند و استقبال عامه مردم را به دست آورد و هم در کنارش در فیلمی بازی کند که در بسیاری از نظرسنجی‌های جزو ده فیلم برتر دهه ۸۰ سینمای ایران است. او با برقراری تعادل در انتخاب‌های خود میان این دو گونه فیلم می‌توانست جایگاه خود را به عنوان یک ستاره تثبیت کند که متاسفانه به جز بازی در آتش‌بس هیچ‌کدام از فیلم‌هایی که وی بعد از بوتیک و کما بازی کرد، چیزی به کارنامه بازیگری وی نیفزود، او مسیرش را گم کرد و سراب‌هایی چون توفیق اجباری و دو خواهر نگذاشت او متوجه مسیرش شود و امروز درست به نقطه‌ای رسیده که دیگر حتی خبری از سراب هم نیست، بازی در توفیق اجباری و دو خواهر با این شرط که گلزار مسیر اصلی حیات حرفه‌ای خود را در چنین فیلم‌هایی دنبال نمی‌کرد، اشکالی نداشت، اما متاسفانه او در این مسیر فرو رفت و متوجه نشد ماندن در این نوع سینما، او را از مقام بازیگر تجاری صرف نیز پایین‌تر می‌آورد و فروش بالای این نوع فیلم‌ها نه تنها ارمغانی برای او ندارد که حاصل حراج اعتبار اوست و وقتی در کنار چنین فیلم‌هایی فیلمی که به بازیگری‌ات اعتبار دهد، نداشته باشی، اعتبارت به سرعت ته می‌کشد.