نسبت‌سنجی درآمد و مصرف فرهنگی در جهان

گروه فرهنگ و هنر- بهنام ناصح: پای صحبت خانواده‌ها که بنشینیم نخستین پاسخی که اغلب در مواجهه با سوال‌های «چه ‌قدر کتاب می‌خوانید؟»، «آخرین‌بار کی به تئاتر رفته‌اید؟» و... می‌شنوید خود پرسش دیگری است که «مگر با این گرانی و فشار اقتصادی می‌شود سراغ چنین چیزهایی هم رفت؟» هر چند به نظر می‌رسد بحران‌های اقتصادی چند دهه اخیر به‌ویژه تحریم‌ها، سفره مردم را بیش از پیش کوچک کرده و کمتر جایی برای کالاهای فرهنگی در سبد خانواده به‌جا گذاشته است، باید دید محدود کردن دلیل کم‌توجهی‌ عموم مردم به مقولات هنری و کتاب، صرفا به مسائل اقتصادی تا چه میزان واقعیت دارد و تا چه حد بهانه‌ای است برای آنان که غذای روح را خودخواسته در اولویت چندم زندگی قرار می‌دهند.

هرچند با تبدیل قیمت بلیت سینما، تئاتر، کنسرت و هزینه خرید کتاب در کشورهای مختلف به ریال، مشاهده می‌کنیم که قیمت استفاده از این محصولات و مکان‌های فرهنگی اغلب پایین‌تر از کشور ماست؛ ولی بی تردید بدون در نظر گرفتن نسبت درآمد به هزینه، این قیاس گمراه کننده خواهد بود. از این رو در این گزارش سعی داریم با مقایسه درآمد و قیمت‌ها سنجش واقع‌بینانه‌تری از توان مالی خانواده‌ها و رابطه آن با استقبال از مقولات فرهنگی داشته باشیم. با ذکر این توضیح که به دلایل مختلف این ارزیابی تنها جنبه مقایسه‌ای دارد و آن را نمی‌تواند چندان دقیق دانست؛ زیرا اولا استفاده از محصولات فرهنگی برخلاف کالاهای مصرفی روزانه مانند گوشت و مرغ و نان، برحسب اینکه اثر کدام هنرمند و در چه مکان و با چه امکاناتی عرضه می‌شود هزینه‌های متفاوتی دارد. از این رو قیمت‌گذاری و حتی برآورد متوسط آن بسیار دشوار است. ثانیا وقتی از استقبال از مقولات فرهنگی صحبت به میان می‌آید درست‌تر آن است که واحد خانواده را به عنوان مخاطب این آثار در نظر بگیریم نه فرد را.

به‌دلیل همین عوامل متغیر، مقایسه سخت‌تر انجام می‌شود؛ زیرا درآمد خانواده‌ها، با توجه به اینکه جمعیت خانوارهای ایرانی و دیگر کشورها متفاوت است (مثلا اغلب خانواده‌های ایرانی از خانواده‌های کانادایی پرجمعیت‌ترند) ارزیابی گوناگونی به دست می‌دهد؛ به‌ویژه اگر ندانیم نان‌آور خانواده چند نفر است. از این رو در این گزارش به ناچار واحد ارزیابی را فرد و حداقل دستمزد مصوب دولت‌ها برای یک ساعت کار در نظر گرفته‌ایم تا به این طریق دریابیم و مقایسه کنیم هر شهروند با چند ساعت کار روزانه می‌تواند از مکان‌ها و محصولات فرهنگی بهره ببرد. اطلاعات درج شده در جدول منتشر شده در این گزارش از جست‌وجو در منابع اینترنتی فروش بلیت و پرس‌وجو از شهروندان ساکن در کشورهای کانادا، بلژیک، ایتالیا، استرالیا، آمریکا و مالزی جمع‌آوری شده و تاکید دوباره این موضوع ضروری است که با توجه به تفاوت بازه قیمت‌ها و شهرهای مختلف این محاسبات تقریبی و به‌طور متوسط در نظر گرفته شده است.

سینما

قیمت بلیت در تمام کشورها مانند ایران، برحسب درجه‌بندی سالن سینما، امکانات ویژه صوتی و تصویری مانند سه‌بعدی بودن یا دالبی و نوع درجه‌بندی فیلم‌ها متفاوت است. در برخی کشورها مثلا آمریکا علاوه‌بر قیمت مصوبه، نزدیک به ۱۰ درصد مالیات بر ارزش افزوده دریافت می‌شود و طبعا قیمت نهایی بر حسب امکانات گاه به بیش از ۱۴ دلار آمریکا می‌رسد. با این حال با در نظر گرفتن حداقل قیمت بلیت در کشورهای مختلف می‌توان نتیجه گرفت در اغلب کشورهای بررسی شده در این گزارش، افراد با یک ساعت تا یک‌ساعت و نیم کار (با حداقل حقوق) قادر خواهند بود از فیلم مورد علاقه‌شان لذت ببرند. در این میان شاید مالزی به‌دلیل وجود کارگران خارجی ارزان‌قیمت و اختلاف طبقاتی شایان توجه، استثنا باشد. با توجه به جدول فوق می‌توان دریافت ایران در جایگاه چندان بدی قرار ندارد. لازم به یادآوری است که در اغلب کشورها مانند ایران، برخی روزها بلیت نیم‌بها ارائه می‌شود.

تئاتر

با توجه به اجرای زنده تئاتر و به‌دلیل ماهیت ویژه‌ای که دارد معمولا در اغلب کشورها قیمت بالایی برای آن در نظر گرفته می‌شود که این میزان بر حسب معروفیت گروه‌ها، بومی بودن و خارجی بودن، نوع سالن و شهری که در آن نمایش اجرا می‌شود، متفاوت است. از مقایسه هزینه‌ها در جدول فوق به نظر می‌رسد قیمت بلیت تئاتر در کشورما با توجه به اینکه تنها سه‌برابر حداقل حقوق یک ساعت کار است، از میزان قابل قبولی برخوردار باشد.

کنسرت

اجراهای موسیقی نیز با در نظر گرفتن اینکه گروه محلی یا خارجی باشد و همچنین معروفیت گروه، نوع سالن و به‌ویژه جایگاه تماشاگر متفاوت است؛ مثلا در آمریکا گاه حضور ستاره‌های موسیقی پاپ قیمت بلیت را به چندصد دلار می‌رساند. با توجه به اینکه کم و بیش چنین متغیرهایی در برآورد هزینه بلیت کنسرت در ایران نیز موثرند، می‌توان در نگاهی کلی متوجه شد هزینه تماشای کنسرت در کشورما به‌طور نسبی چندان با عرف جهان تفاوتی ندارد .

کتاب

هرچند کتاب در کشورمان نسبت به اقلام مصرفی غیرفرهنگی آن‌چنان گران نیست، با توجه به اینکه بهای پشت جلد رمانی ۳۰۰ صفحه‌ای(به عنوان نمونه) به‌طور متوسط در کشور ما بیشتر از سه برابر حداقل دستمزد دریافتی در یک ساعت است و از این نظر می‌توان گفت در مقایسه با دیگر کشورها قیمت بالایی دارد. البته نه آن قدر که بتوان کم مطالعه بودن مردم را به گردن آن انداخت.

دلایل کم‌علاقگی ایرانی‌ها

با توجه به جدول ارائه شده و مقایسه نسبت دستمزد و قیمت بلیت سینما، تئاتر، کنسرت در کشورهای مختلف می‌توان نتیجه گرفت از این نظر کشورمان با کشورهای توسعه‌یافته که در آنها مردم به خرج کردن در مکان‌های فرهنگی و خرید کتاب رغبت بیشتری نشان می‌دهند اختلاف فاحشی ندارد؛ با این حال اختلاف معنی داری از نظر استقبال خانواده‌های ایرانی برای مصرف محصولات فرهنگی به‌ویژه در زمینه تماشاگران نمایش و رونق بازار کتاب دیده می‌شود. شاید بتوان برای این موضوع دو دلیل عمده اقتصادی و فرهنگی برشمرد.

الف- دلایل اقتصادی: هرچند همان‌طور که گفته شد نسبت دستمزد به قیمت بلیت مراکز فرهنگی و کتاب چندان تفاوتی با کشورهای بررسی شده ندارد، این نکته را نباید از یاد برد که در اغلب جوامع توسعه‌یافته هزینه‌های فرهنگی به‌دلیل اهمیتی که برای خالقان آثار و هنرمندان قائل می‌شوند بالا است؛ درحالی‌که مبالغی که مردم برای برطرف کردن نیازهای اولیه خود می‌پردازند مانند خورد و خوراک، پوشاک، هزینه مسکن و درمان نسبت بسیار کمتری از حقوقشان را به خود اختصاص می‌دهد به‌طور مثال در کشور استرالیا، هزینه مسکن کمتر از نیمی از درآمد کارگر ساده و هزینه غذا یک چهارم درآمد او را شامل می‌شود. از این رو مبالغی برای صرف کردن در مراکز فرهنگی باقی می‌ماند در صورتی که در کشورما بیش از دوسوم حقوق کارگران باید صرف اجاره سرپناه شود و با شغل دوم و سوم دیگر نیازها برطرف شود. از این گذشته مفهوم عائله‌مندی در کشورهای دیگر به‌ویژه اروپایی متفاوت است و بدیهی است خانواده‌ای که دو نفر در آن مشغول کارند و دارای دو فرزند هستند با خانواده‌ای در کشوری که با بحران اشتغال مواجه است زندگی می‌کنند و چند فرزند دارند قابل مقایسه نیست.

ب- دلایل فرهنگی: با وجود دلایل برشمرده، عوامل اقتصادی نمی‌تواند تنها دلیل کم‌توجهی خانواده‌های ایرانی به محصولات فرهنگی باشد؛ زیرا بسیاری از آنها گاه چند برابر هزینه کتاب را خرج تفریحاتی مانند گشت و گذار در شهربازی‌ها و صرف فست فودها می‌کنند؛ درحالی‌که سال‌هاست پای خود را به سالن نمایش نگذاشته یا کتابی نخریده‌اند. به نظر می‌رسد بی‌علاقگی خانواده‌ها بیش از مسائل اقتصادی به کم‌اهمیت بودن مسائل فرهنگی نزد آنها مربوط شود، آن‌چنان‌که به نظر می‌رسد رفتن به کنسرت یا تئاتر برای اغلب خانواده‌ها بیشتر جنبه‌ای لوکس و تجملاتی دارد و به آن به چشم نیازی روحی نگاه نمی‌کنند. این معضل درباره کتاب بیشتر از همه مصداق می‌یابد؛ چرا که با وجود کتابخانه‌های مختلف که آنها را از خرید کتاب بی‌نیاز می‌کند چندان اقبالی برای پرکردن اوقات فراغت با یارمهربان دیده نمی‌شود.

نسبت‌سنجی درآمد و مصرف فرهنگی در جهان