انتقادهای علیزاده در بزرگداشت شکارچی
عصر چهارشنبه گذشته مجله بخارا دویست و پنجاهمین شب از مجموعه شبهای بخارا را به استاد علی اکبر شکارچی، نوازنده برجسته کمانچه اختصاص داد. این شب با سخنرانی حسین علیزاده و پیام محمود دولتآبادی آغاز و با اجرای قطعاتی از موسیقی لری و شاهنامهخوانی توسط علیاکبر شکارچی و آساره شکارچی پایان یافت. به گزارش «ایسنا»، علی دهباشی که اجرای جلسه را نیز بر عهده داشت، پیام محمود دولتآبادی را که بهدلیل کسالت نتوانسته بود در مراسم شرکت کند برای حاضران قرائت کرد. در متن این پیام آمده بود: «علیاکبر شکارچی، دوست عزیزم بیگمان دانستهای که تا چه پایه برایم گرامی و محترم هستی.
عصر چهارشنبه گذشته مجله بخارا دویست و پنجاهمین شب از مجموعه شبهای بخارا را به استاد علی اکبر شکارچی، نوازنده برجسته کمانچه اختصاص داد. این شب با سخنرانی حسین علیزاده و پیام محمود دولتآبادی آغاز و با اجرای قطعاتی از موسیقی لری و شاهنامهخوانی توسط علیاکبر شکارچی و آساره شکارچی پایان یافت. به گزارش «ایسنا»، علی دهباشی که اجرای جلسه را نیز بر عهده داشت، پیام محمود دولتآبادی را که بهدلیل کسالت نتوانسته بود در مراسم شرکت کند برای حاضران قرائت کرد. در متن این پیام آمده بود: «علیاکبر شکارچی، دوست عزیزم بیگمان دانستهای که تا چه پایه برایم گرامی و محترم هستی. من بیش از هنرمندیات به انسانیت، صداقت و شرافتمندیات احترام گذاردهام و احترام میگذارم و این مغایرت ندارد با احترام من به هنر و هنرمندی تو که با خصالِ عمیقا انسانیات به خلاقیتی صمیمانه میانجامد.»
در ادامه حسین علیزاده، درباره لزوم ماندگار بودن هنرمندان در کشور گفت: نباید تصورکنیم حالا که دیگر اینجا نمیشود کار کرد پس باید مهاجرت کنیم و برویم به کشورهایی که به موسیقی توجه میکنند. وقتی که هنرمندان از سرچشمه اصلی جدا شوند دیگر نمیتوانند آن نتیجهای که باید در هنر داشته باشند، بعضا حتی چنان دچار سرخوردگی شدند و دست به خودکشی زدند.من این بخش از روشنفکری را اصلا قبول ندارم، حتی اگر از صادق هدایت یا غلامحسین ساعدی صحبت بکنیم. در پایان علیاکبر شکارچی در سخنانی اظهار کرد: در هیچ جای دنیا مثل ایران نیست که انسانها به بهانههای مختلف دور همدیگر جمع بشوند و تبادل ذوق، اندیشه، مهر و عاطفه داشته باشند، بهخصوص مواقعی که بزرگداشت برای فردی در قید حیات باشد. اینها موقعی اتفاق میافتد که انسانها دیگر بعد تاریک آن شخص را نمیبینند و تنها ویژگیهای مثبت آن را میبینند و واقعا مثبت نگاه کردن یکی از گوهرهای گرانبهای انسان است. این نوازنده اظهار کرد: من از کودکی با ایلات و عشایر زندگی کردهام، شوق و امید را از آنها آموختهام. کسانی که در زمان کوچ تمام زندگیشان به اندازه بار دو تا الاغ و قاطر نمیشود، ولی وقتی با آنها زندگی میکنید متوجه میشوید که سرشار از طنز، هجو، فکاهی، شعر و ترانه هستند و مثل اینکه در آسمانها میرقصند، اینها با امید و شوق زندگی میکنند و بدون هیچ گفتوگویی این دلیری، جسارت، شهامت، غیرت، مردانگی و بخشندگی و پایداری را به شما منتقل میکنند.
ارسال نظر