چرا ایران جوابگوی نیاز منطقه به سیمان نباشد؟

علی غفوری

سیمان از نظر بسیاری از کارشناسان خمیر مایه اصلی توسعه و تمدن است. این کالای واسطه‌ای به‌رغم ظاهر آلوده و غیر جذاب، ماده حیاتی طرح‌های عمرانی است و تقریبا هیچ پروژه‌ای بدون وجود آن به سرانجام نمی‌رسد. از عجایب اینکه چنین ماده با ارزشی نه فقط برای ایران بلکه برای اکثر کشورهای دنیا حکم ماده‌ای با ارزش و متاسفانه کمیاب را دارد، چرا می‌گوییم عجیب؟ چونکه در دنیای سرمایه‌داری کنونی قاعدتا هیچ کمبودی به مدت طولانی برقرار نخواهد بود. چون سرمایه‌گذاران باید به سرعت خلاء «کمبود» را با «دستور خرید» یا سرمایه‌گذاری صنعتی پر کنند. اما در مورد سیمان چنین نیست. احداث یک کارخانه سیمان به شدت زمان بر و پرهزینه است و رساندن مواد اولیه به آن و انتقال محصولات آن به مناطق نیازمند نیز کاری دشوار و پر از گرفتاری است. در چنین شرایطی هر کشوری که تامین‌کننده نیاز سیمانی یک منطقه شود به راحتی قادر است تا کشورهای آن منطقه را به خود وابسته کند. از جمله مناطق بسیار نیازمند به سیمان، منطقه بزرگ آسیای میانه، افغانستان، ایران، خلیج‌فارس و عراق است. دلیل این نکته نیز از یک طرف طرح‌های عظیم توسعه‌ای ایران و اعراب منطقه است و از طرف دیگر لزوم بازسازی عراق و افغانستان می‌باشد. اما این تمام قضیه نیست. ۵ کشور تاجیکستان، قرقیزستان، ترکمنستان، قزاقستان و ازبکستان در حالی نیازمند سیمان هستند که به دلیل عدم دسترسی به آب‌های آزاد مجبورند یا تن به خرید سیمان به قیمت‌ گران از سایر کشورهای منطقه با هزینه حمل و نقل سرسام‌آور بدهند و یا اینکه به دنبال دعوت از شرکت‌های چندملیتی تولیدکننده سیمان بروند. دعوت هفته گذشته قزاقستان از شرکت چند میلتی‌هایدلبرگ آلمان حرکتی در همین راستا است. اگرچه هایدلبرگ در مرحله اول سرمایه‌گذاری محدود یک واحد ۲میلیون تنی سیمان را در دستور کار خود قرار داده اما هدف اصلی‌اش ورود به بازار بسیار تشنه منطقه است.

اکنون سوال اساسی اینجا است که چرا ایران نباید تامین‌کننده سیمان آسیای میانه، افغانستان، عراق و خلیج‌فارس باشد؟ اگر ایران قصد این کار را داشته باشد به دلیل «مجاورت جغرافیایی» و قیمت تمام شده بسیار ارزان سیمان در ایران و خاک پهناور ما قدرت بدون رقیب منطقه است. «قیمت‌های ایران» آنقدر پایین و غیرقابل رقابت است که حتی غول‌های سیمان اروپا و چین نیز در مقابل ما حرفی برای گفتن ندارند. همین مساله نیز سبب شد تا در ابتدای دهه ۸۰ مسوولان کشور به فکر بیافتند که این صنعت را با جهش مواجه کنند. این جهش در برنامه چهارم نیز دیده شد. مطابق برنامه مذکور تولید سیمان ایران باید از ۳۳میلیون تن در سال ۸۳ به ۲/۳۵میلیون تن در سال ۸۴، ۵/۴۲میلیون تن در سال ۸۵ و در نهایت ۷۳میلیون تن در سال ۸۸ می‌رسید، چراکه در غیر اینصورت تولید داخلی تنها جوابگوی (آن هم به زحمت) مصرف داخلی بود و هرگز نمی‌توانست بازار تشنه منطقه‌های آسیای میانه و شرق خاورمیانه را سیراب کند. اما متاسفانه جهش تولید سیمان اکنون جای خود را به یک حرکت کند و نرخ رشد یک‌رقمی داده که این کافی نیست.

دلیل این امر نیز روشن است. بحث کاهش صادرات سیمان و انتقال آن به سبد حمایتی سبب شد تا بسیاری از سرمایه‌گذاران بخش‌خصوصی از ادامه کار صرف‌نظر کنند.

اگرچه هدف دولت محترم از این مصوبات در سال ۸۴ جلوگیری از رشد سریع قیمت سیمان در داخل بود و شاید این تصمیم به عنوان یک حرکت موقت در زمان خود مناسب بود اما به درازا کشیدن این سیاست‌گذاری، خلاف نیت مسوولان محترم را تحقق می‌بخشد چرا که «جهش تولید» به عقب افتاده و در آینده نزدیک ایران نیز با توجه به حجم بالای طرح‌های عمرانی و ساخت‌وساز شهری نیازمند واردات سیمان می‌شود. به هر شکل توان تکنولوژیک، وضعیت جغرافیایی، وجود مواد اولیه فراوان و قدرت مدیریتی (ایران ۷۲سال سابقه در بخش سیمان دارد) همگی با هم موقعیتی را در اختیار ایران قرار داده تا به سادگی بتواند رقبای خود را حتی در دنیا کنار زده و ظرف ۲ یا ۳سال (به‌دلیل آماده بودن زیرساخت‌ها) به کلیه اهداف عالیه خود در بخش سیمان دست یابد تا بتواند نه تنها مصرف داخلی را پوشش دهد بلکه به سرعت مبدل به منبع اصلی تامین سیمان موردنیاز ۱۰۰۰میلیارد دلار طرح عمرانی خلیج‌فارس و صدها میلیارد دلار طرح عمرانی عراق، افغانستان و آسیای میانه شود.