محمدصادق جنان‌صفت

پیش‌بینی جزیی و دقیق درباره تحولات و روندهای بازار جهانی انرژی کاری دشوار و تا اندازه‌ای ناممکن است. اما با دقت در تمایلات و رفتارهای بازیگران اصلی بازار می‌توان خطوط استراتژیک در تحولات آتی را دید. استراتژی آمریکا به عنوان یک بازیگر بلامنازع در بازار انرژی این است که گریبان خود را از وابستگی به نفت خاورمیانه رها کند. به همین دلیل است که از یک طرف به آمریکای لاتین توجه کرده است و می‌خواهد با تولید انبوه ذرت و نیشکر در این سرزمین‌ها و تبدیل آن به بنزین بخشی از نیازهای خود را مرتفع کند. آمریکا از طرف دیگر می‌خواهد نفت و گاز کشورهای حاشیه دریای خزر را خریداری کند.

اتحادیه اروپا به عنوان بازیگر عمده در سمت تقاضا نیز تمایل شدیدی دارد که به نوعی با روسیه به توافق برسد و گاز موجود در این کشور را جانشین نفت خاورمیانه کند. چین به عنوان مصرف‌کننده روبه‌ رشد نیز ضمن اینکه نیم‌نگاهی به خاورمیانه و روسیه دارد به سمت آفریقا اسباب‌کشی کرده و می‌خواهد نفت و گاز این قاره را در تملک داشته باشد. هند نیز به دنبال جایگزین کردن گاز به جای نفت است و تمایل دارد با قطر، ترکمنستان و ایران دادوستد کند.

خط استراتژیک دیگری هم که می‌توان در تحولات مربوط به انرژی دید این است که گاز طبیعی به مرور جایگزین نفت خواهد شد. ایران به معنای یک بازیگر متوسط در بازار نفت، اما هنوز کاری به معنای واقعی گسترده، مگر در منطقه پارس جنوبی برای استفاده از ذخایر گاز خود انجام نداده است.

اگر این خبر که روز گذشته ایسنا منتشر کرده و از زبان محمود خاقانی، مدیر امور خزر وزارت نفت ایران نقل کرده است که «ایران قصد دارد با واردات گاز بیشتر از آسیای مرکزی، طرح‌های تحت حمایت آمریکا را برای احداث خط لوله از این مناطق به اروپا، با شکست مواجه کند»، درست باشد، باید در این عرصه اندیشه بیشتری کرد. برای ایران که دومین ذخایر گاز طبیعی را دارد یک اقدام کارآمد و منطقی و بلندمدت این است که راهی برای استخراج، فرآوری و صادرات آن پیدا کند.

این اقدامی ضروری، منطقی و اقتصادی است و نباید به بیراهه کشیده شویم و دنبال خطوط انحرافی باشیم. اکنون که اتحادیه اروپا در شرایط سخت با روسیه قرار دارد و از اینکه پوتین و همراهانش آنها را در زمینه تامین انرژی یاری نکنند، بیمناک است، زمان مناسبی برای ایران است که پیوندهای عمیق‌تری با این بازیگر عمده برقرار کند. تداوم سیاست‌های فعلی به دور شدن هر چه بیشتر ایران از نقش یک بازیگر اصلی در بازار گار جهان منجر خواهد شد و این یک اشتباه استراتژیک و تاریخی است که جبران زیان‌های آن ناممکن خواهد شد.