دیدگاه
به یاد معلم «آرانی» توسعه
فردا مصادف است با هفتمین سال درگذشت استاد اقتصاد توسعه ایران.
مریم چهاربالش
فردا مصادف است با هفتمین سال درگذشت استاد اقتصاد توسعه ایران. سال ۱۳۷۶ بود؛ خانه مدیران سازمان مدیران صنعتی، حال و هوایی متفاوت داشت. شور جوانی و دانشجویی؛ عشق قلم و شنیدن. حداقل سالی یک بار دکتر «حسین عظیمی» در سازمان مدیریت صنعتی سخنرانی یا سمینار داشت؛ هنوز گپ و گفت کابینه جدید در جریان بود. اسامی مختلفی برای تقبل مسوولیت سازمان مدیریت که آن زمان هنوز سازمان برنامه نام داشت، بر سر زبانها بود. طبیعی بود که یکی از نامزدان هم نام دکتر «عظیمی» باشد.
حال و هوای خانه مدیران، بسیار صمیمی بود و البته بسیار شلوغ و مشتاق. موضوعات را هنوز درست به خاطر دارم. موضوع بررسی شاخصهای اقتصاد ایران و راهکارهای توسعه بود؛ حدود ۵/۱ساعت استاد سخن گفت و حضار همه گوش سپردند. حدود ۵/۱ ساعت هم گپ و گفت، چالشهای نظری و سخنانی از جنس تعامل. شاید باور نکنید، از یک ساعت و نیم سخنرانی که دکتر ارائه کرد، غالبا همه موارد و مولفهها با رقم و آمار بود. نفسها در سینه مدیران حاضر در جلسه حبس شده بود. بعد از بررسی چشمانداز توسعه و بررسی وضعیت شاخصهای ایران با سایر کشورها که غالبا امیدوارکننده نبود، نوبت به طرح مباحث پایانی رسید.
خود استاد متوجه بود که مسیر بحث را به کدامین سو میبرد. به ناگاه در ربع ساعت باقیمانده شروع کرد به بیان نکات امیدوارکننده؛ دو نکته را نیک به خاطر دارم. آن روزها هنوز فرش ایرانی به عنوان یکی از مظاهر هنر اصیل ایرانی به این میزان از محرومیت نرسیده بود. او از ریشهدار بودن و اصالت فرهنگ سخن گفت و به عنوان یکی از مصادیق هنر، صنعت فرش را یاد کرد. او تلاش کرد تا با معیارها و الزامهای غیرمادی، توسعه را به عنوان موتور پیشبرنده جامعه ترسیم کند و تاکید کند که در بسیاری از هنرها ایران صاحب سبک است، استاد معتقد بود: «این مزیت را نمیتوان با هیچ معیاری مادی تبیین کرد، ولی این معیار و عامل پیشبرنده توسعه است.»
نکته دیگری که استاد به جد به آن اشاره داشت، نقش زنان تحصیلکرده و فرهیخته در فرآیند توسعه بود. از عمق وجود «عظیمی» گفت که دختران تحصیلکرده امروز مادران باسواد فردایند و مادران توسعهیافته و تحصیلکرده، نسلی توسعهیافتهتر تربیت خواهند کرد؛ او با اشارههای مختلف بر این نکته اشاره داشت که زنان در دهه آینده در مسیر توسعه ایران، نقش جدی ایفا خواهند کرد و او تصریح کرد که اینها معیارهایی نیستند که به سادگی بتوان آنها را به معیارهای مادی بدل کرد.
من آن روز، شاگرد جلسه بودم؛ مینوشتم تا گزارش را چاپ کنم، ولی سراپا گوش بودم و در پایان خیلی کوتاه هنگامی که از پیشنهاد پذیرش ریاست سازمان برنامه از او پرسیدم، او با همان سادگی کویریاش پاسخ داد: «من در خدمت سرزمینمم؛ فقط همین!»
روحش شاد!
ارسال نظر