دیدگاه
ورشکستگی صنعت شکر فقط دولت مقصر نیست
۱ -چندی قبل در مطبوعات به نقل از یکی از مسوولان انجمن صنفی سندیکای کارخانجات قند کل کشور در رابطه با تعطیلی قند و شکر نقل قول شده بود و برخی کاندیداهای محترم انتخابات ریاستجمهوری به آن اشاره کردهاند.
علیاصغر بیگدلی
۱ -چندی قبل در مطبوعات به نقل از یکی از مسوولان انجمن صنفی سندیکای کارخانجات قند کل کشور در رابطه با تعطیلی قند و شکر نقل قول شده بود و برخی کاندیداهای محترم انتخابات ریاستجمهوری به آن اشاره کردهاند. در این راستا به عنوان فردی که حداقل مدتی در این صنعت مشغول به کار بودم، ذکر برخی نکات را لازم میدانم. اینجانب در سال ۸۲ به عنوان مدیر عامل وقت یکی از کارخانجات مصاحبهای با مطبوعات کرده و در آن نسبت به عواقبی که فراروی این صنعت در آینده قرار میگیرد، هشدار دادم، لیکن در آن موقع کسی این موضوع را جدی نگرفت و حتی برخی از صاحبان این صنعت به بنده خرده و ایراد گرفتند که چنین نیست و ... اما اکنون با عنایت به اینکه در تصدی پست دولتی یا امثالهم نیستم؛ بنابراین میتوان به راحتی ناگفتههای این صنعت را همراه با حفظ مصالح کشور بر زبان راند.
این صنعت در ردیف قدیمیترین صنایع ایران است که تاثیر مستقیم بر روی مشاغل کشاورزی دارد و یکی از صنایع پایه کشور است، علت اینکه این صنعت به ورشکستگی رسیده است، تنها دولت نیست، بلکه بخشی از این موضوع به وجود آمده به مدیران این صنعت برمیگردد، در زمانی که این صنعت در حال گذر از دوران دولتی به نیمه دولتی یا خصوصی بود، شماری از مدیران باید از دانش روز و تکنیکهای مدیریتی استفاده میکردهاند که نکردهاند. متاسفانه بخشی از این مدیران دائما از روش افزایش قیمت دولتی این محصول نهایت بهرهبرداری را انجام دادهاند. در قراردادها، دولت مبلغی از میانگین سه ساله محصول را با قیمت سال جدید به عنوان پیش پرداخت به کارخانجات پرداخت میکرد که در واقع، این خرید محصول و پول دولت، نوعی رانت به حساب میآید.
در آن شرایط این رانت دولتی را به پای مدیریت خویش میگذاشتند، منظور از این افزایش قیمت چنین بود که تا ابتدای سال ۸۰، همه ساله دولت با هماهنگی سندیکای کارخانجات قند، قیمتی را به عنوان قیمت پایه چغندر و محصول شکر آن با توجه به هزینههای عوامل تولید تعیین میکردهاند که به طور معمول نسبت به سال قبل افزایش داشت و طبیعی هم بود که با این روش، برخی از مدیران با خطرپذیری به توسعه فناوری بنگاهها نمیپرداختند به هر شکل این گروه مدیران، مسوول عقبماندگی شرکتهای خویش از تحولات بازار و تکنولوژیکی بوده و باید تن به اصلاحات میدادند و ... در مجموع میتوان گفت: ۱ - روحیه کاسبمداری شرکتهای دولتی مرتبط با کارخانجات شکر، ۲-مدیران سنتگرای صنعت قند و شکر ۳-تغییر و تحولات جهانی و قیمت در کشورهای بزرگ تولیدکننده شکر و عدم توان رقابتپذیری کشور به دلیل ظرفیت پایین و هزینههای بالا و ۴-کمبود نقدینگی کارخانجات در مقابل توان بالای مالی تجار این صنعت، که کارخانجات مجبور بودند در اوج تولید به دلیل کمبود نقدینگی، محصول خود را به این دسته از افراد با شرایط نابرابر به فروش رسانند، از جمله عوامل تضعیف صنعت قند و شکر بوده است. اما به هر حال همه کشورها، صنایع استراتژیک خود را حفظ میکنند و نباید پنداشت که صنایع مادر و اصلی خویش را برای حفظ بازار و به بهانه ارزانی آن کالا از دست بدهیم. با توجه به شناختی که از شرکتهای بزرگ وجود دارد، شکلگیری انحصار در بازار این محصول راهبردی بعید به نظر نمیرسد.
آنها به انحصار روی میآورند و در بازارها با افزایش قیمت موردنظرشان ارزانفروشی خود را در زمان دامپینگ جبران میکنند. فراموش نکنیم شکر به همراه گندم دو کالای کاملا استراتژیک چه در صنایع و چه در سبد خانوارها و سفرههای ایرانی است.
ارسال نظر