جواد رنجبردرخشی‌لر
مشاور صادرات

تغییر دولت و مدیران آن امیدی است بر دگرگونی‌های بنیادین و تحول به سمت بهبودی. هر چند که به علت سنگینی نظام اداری در ایران انتظار دگرگونی‌های اساسی کمتر به واقعیت تبدیل می‌شود. درباره مناطق آزاد هفت‌گانه مساله تحول نه یک بهبودی، بلکه یک ضرورت است. مناطق آزاد از هدف‌های اصلی خود دور افتاده‌اند و تداوم این روند در سال‌های آتی مرگ این مناطق از نظر کارکردی خواهد بود. به‌نظر می‌رسد، دبیر جدید مناطق آزاد و مدیران جدیدی که منصوب می‌شوند باید در چارچوب سیاست‌های دولت به چهار اقدام فوری دست زنند: 1- تحول در نظام اداری مناطق آزاد؛ 2- برچیدن شعار و جایگزین کردن عملکرد؛ 3- صادرات؛ 4- طرح اهداف دراز مدت.

این چهار اقدام نه تنها مناطق آزاد را در مسیر توسعه قرار می‌دهد، بلکه از مرگ دردناک آن جلوگیری می‌کند.

پیش از هر چیز مناطق آزاد به تحول اداری نیاز دارد. پیشرانه صادرات کشور باید از یک سامانه مدرن و پویا و کارآمد برخوردار باشد. مناطق آزاد پیشانی اقتصاد کشور هستند و هر سال بسیاری از سرمایه‌گذاران داخلی و خارجی به آن مراجعه می‌کنند. جذب انبوه کارمندان از شهرها و روستاهای اطراف، بدون اینکه درک درستی از سازمان منطقه آزاد در آنها ایجاد شود و وجود مدیرانی فاقد صلاحیت‌های لازم دانشی و راهبری برای اداره این مناطق یک خطای استراتژیک است.

مدیران مناطق آزاد باید کاردان و مدرن و به روز باشند. متاسفانه برخی از مدیران تلقی روشنی از اقتصاد جهان و نقش پیش‌برنده مناطق آزاد ندارند. انتظار به جایی است که جای این مدیران بازنشسته را مدیران جوان و خوش فکر و جهان دیده پر کنند. در مناطق آزاد مدیران عامل اختیارات گسترده‌ای دارند و نبض حیات منطقه در دستان آنهاست. بنابراین وجود مدیران باکفایت و عمیق (نه سطحی نگر و شعاری) لازم است تا مناطق آزاد را به جایگاه اصلی خود برسانند.

از سوی دیگر مدیریت مناطق آزاد باید یکدست شود. وجود نهادهای دولتی و سازمان منطقه آزاد به‌صورت همزمان در مناطق از یک طرف به موازی‌کاری و اتلاف منابع و از طرف دیگر به ابهام در عملکردها منجر می‌شود. وقتی متولی دو نفر یا دو نهاد است طبیعی است که در زمان پاسخگویی می‌توان ناکارآمدی را به طرف دیگر نسبت داد و شانه از زیر بار مسوولیت خالی کرد.

ضرورت حیاتی دوم برچیدن شعارها و جایگزین کردن عملکرد واقعی است. متاسفانه در یک دهه اخیر شعار در کشور بسیار زیاد شده و شعار دادن نشانه موفقیت قلمداد می‌شود. این نقص بزرگ مدیریتی وقتی به مناطق آزاد می‌رسد آثار و نتایج زیان بارتری پیدا می‌کند. ممکن است یک سازمان یا نهاد دولتی شعار 10 واحد خدمت بدهد، اما در عمل سه واحد خدمت ارائه کند. اما در مناطق آزاد که پیشرانه صادرات و اقتصاد کشور است شعارهای فریبنده به گمراهی در کل اقتصاد منجر می‌شود. در سال‌های گذشته شعارهای بسیاری درباره آینده بسیار خوب املاک در مناطق آزاد داده شد. عده زیادی از مردم عادی در کنار سرمایه‌داران به مناطق آزاد روی آوردند. اما نتیجه در بیشتر مواقع گرفتار شدن سرمایه بود. نه تنها سود چندانی به‌دست سرمایه‌گذاران نرسید، بلکه اصل سرمایه نیز در محاق افتاد. این معضل در سرمایه‌گذاری‌های کلان نمود بیشتری دارد. پیشنهاد می‌شود دبیرجدید شورای‌عالی مناطق آزاد نشست‌های صمیمانه‌ای با سرمایه‌گذاران مناطق آزاد داشته باشد تا عمق این مسائل بدون تشریفات اداری به اطلاع ایشان رسانده تا معلوم شود تاثیر شعارهای فریبنده در اقتصاد کشور چه قدر مخرب بوده است. سومین مساله حیاتی در مناطق آزاد توجه به صادرات و کاستن از حجم واردات قانونی و قاچاق است. مناطق آزاد در یک دگردیسی تراژیک به‌جای سکوی صادراتی بودن به بارانداز واردات تبدیل شده‌اند. صدها فروشگاه و مجتمع تجاری بزرگ در این مناطق وجود دارد که کالاهای وارداتی می‌فروشند. مدیران مناطق آزاد نه تنها بابت این کار مورد سوال قرار نمی‌گیرند، بلکه تعداد این پاساژها را در گزارش‌های موفقیت خود می‌آوردند و به آنها افتخار می‌کنند. این بخش تراژیک مناطق آزاد باید به سرعت ترمیم شود. دبیر جدید شورای‌عالی مناطق آزاد اگر این روند را اصلاح کند تکان مثبت شدیدی به اقتصاد کشور خواهد داد.

محاسبه سود و زیان جابه‌جایی این حجم گسترده واردات با صادرات بسیار ساده است. هزاران میلیارد سرمایه و هزاران ساعت انرژی فعالان تجاری اگر به جای برنامه‌ریزی برای واردات و ساختن مجتمع‌های تجاری صرف برنامه ریزی صادرات و توسعه شرکت‌های دانش بنیان صادراتی شود آثار اقتصادی عظیمی به بار خواهد آورد. قطعا یکی از راه‌های رهایی از رکود صنایع توسعه صادرات در مناطق آزاد است. چهارمین شریان حیاتی مناطق آزاد برنامه‌ریزی‌های دراز مدت مبتنی بر اهداف واقعی بنیان‌گذاری این مناطق است. مناطق آزاد به برنامه‌های دراز مدت و اسناد توسعه نیاز دارند. متاسفانه تاکنون این اسناد با تمایل شخصی و سلیقه مدیران و شعارها آمیخته شده است. به‌عنوان مثال توصیف یک منطقه آزاد با صفت صنعتی فاقد معنی است. منطقه آزاد باید تجاری (صادراتی) باشد. آنچه بین مناطق آزاد تمایز ایجاد می‌کند در مرحله نخست بازار صادراتی آن در کشورهای همسایه یا نزدیک و در مرحله دوم وجود ظرفیت‌های صنعتی و اقتصادی متفاوت در شهرها و استان‌های مجاور است. بنابراین، نام‌گذاری دلبخواهی مناطق آزاد بیشتر به شوخی و بازی با کلمات شبیه است. در نهایت مناطق آزاد پیشرانه‌های صنعت و صادرات و اقتصاد کشور هستند. به نظر می‌رسد اگر به این چهار عامل و عوامل مشابه دیگر توجه کارشناسی شود می‌توان امیدوار بود که در آینده مناطق آزاد به جایگاه واقعی خود برگردند. در غیر این صورت، روند کنونی ادامه خواهد داشت و نتیجه آن جز تخریب این مناطق و در نتیجه تخریب اقتصاد و صنعت کشور نیست.