ابعاد اقتصادی مشارکت در انتخابات در یک میزگرد بررسی شد
صرفه اقتصادی مشارکت
یکی از نکاتی که در این گفتوگو مطرح شده است، اهمیت بحرانهای اقتصادی در مشارکت در انتخابات است. به گفته علی چشمی، گرایش ایرانیان به دموکراسی در طی زمان افزایش پیدا کرده و جالب است که در عین حال مشارکت در انتخابات که نمود دموکراسی است در سالهای اخیر کاهشی بوده است. اینجا به نظرم باید به یک واقعیت سوم اشاره داشته باشیم که نشان میدهد بعد از بحرانهای اقتصادی، مشارکت در انتخابات کاهش پیدا میکند. برای مثال بعد از بحران مالی ۲۰۰۸ و ۲۰۰۹ مشارکت در کشورهای اروپایی کاهش پیدا کرد. همچنین سهمی از پیروزی ترامپ در سال ۲۰۱۶ را هم به مشارکت پایین نسبت میدهند. حالا در کشور ما که علاوه بر بحران اقتصادی، بحرانهای اجتماعی، سیاسی، محیطزیستی و... هم کمابیش وجود دارد، تا حدودی طبیعی است که نرخ مشارکت کاهش پیدا کند.
تامین مالی شبهدولتی و غیرشفاف
یکی دیگر از نکات مهمی که در این گفتوگو به آن اشاره شد، تامین مالی انتخابات بود. به گفته چشمی، تامین مالی در سالهای اخیر از سمت دولت به سمت شبهدولت رفته و غیرشفافتر شده است. نتیجه اینکه در همین مجلس دهم ما با مصوبهها و طرحهای بسیار مناقشهبرانگیزی مواجه هستیم، مانند طرح صیانت که فیلترینگ اینترنت و شبکههای اجتماعی را دنبال میکرد یا قانون حجاب که هنوز مساله آن در جامعه حل نشده است. برداشت من از این شرایط این است که بخش شبهدولتی در انتخابات و بعد از انتخابات بیکار نمینشیند و تلاش میکند مسیرهایی برای نظام سیاسی و اقتصادی ما تعیین کند.
ضرورت توجه به بزنگاه تاریخی
مساله بنبست اقتصادی یکی دیگر از محورهای این گفتوگو بود. علی چشمی با تاکید بر اینکه در اقتصاد بنبست وجود دارد، خاطر نشان کرد: معمولا در ایران در این بزنگاههای تاریخی خاص، یک فرد اجماعساز حضور داشته و توانسته بنبستها را حل کند. به نظر میرسد ما چنین شخصی در دنیای سیاست نداریم که قدرت تعامل داشته باشد، پای مذاکره بنشیند و مسائل را حلوفصل کند. مثلا تصمیم بگیرد ما را از جنگ عراق و آمریکا دور نگه دارد. برعکس آن میبینید ما به نوعی درگیر ماجراهای جنگی شدهایم که در واقع درگیرش نبودیم. اینها شواهد بنبستهایی است که خودش را در انتخابات هم نشان داده است. گذار از این بنبستها هم به انسانهای خاص و هم به فرآیندهای اجتماعی نیاز دارد. اگر آدمهای خاصی باشند که بتوانند به این فرآیندهای اجتماعی مسیر بدهند، جامعه میتواند از این بنبستها رها شود.
همچنین رئیسی تاکید میکند چهار دهه گذشته ما تلاش زیادی داشتیم که در حوزههای مختلف اصلاحات ساختاری انجام دهیم. زمانی تمرکز روی اصلاحات اقتصادی بوده و بعد اصلاح سیاست داخلی در دستور کار قرار گرفته و در دورهای هم سیاست خارجی قرار بوده اصلاح شود. اما از نگاه نهادی اتفاقی که افتاده، درهمتنیده شدن نهادهای سیاسی و اقتصادی بوده است، به گونهای که ناکارآمدی چه در بخش سیاسی و چه در بخش اقتصادی یکی شده است؛ یعنی نهادهای بد و ناکارآمد سیاسی و اقتصادی یک تعادل بسیار بد شکل دادهاند که به نظر نمیرسد بتوان با یک انتخابات و اضافه کردن چند نامزد آن را حل کرد.
مشارکت در انتخابات چه زمانی بهصرفه است؟
رئیسی معتقد است اگر تصمیم به مشارکت در انتخابات را یک تصمیم اقتصادی ببینیم که هزینه و فایده دارد، فرد برای اینکه رای بدهد باید یکسری اقدامات مانند حضور در مکان رایگیری، در صف ایستادن و رای دادن را انجام دهد، به این امید که سیاستمداری در انتخابات پیروز شود که ترجیحاتش به رایدهنده نزدیکتر است.
فرض کنید در یک انتخابات دو نامزد حضور دارند که مواضعشان بسیار به همدیگر نزدیک باشد، در این صورت احتمال مشارکت فرد پایین میآید، چون تفاوتی ندارد کدام نامزد رای بیاورد. مورد دوم این است که مواضع نامزدها از هم متمایز اما هر دو از خواست رایدهنده دور است و در نتیجه باز هم برای رایدهنده فرقی نمیکند که کدامیک رای بیاورد و او در هر صورت احساس میکند بازنده است. در نتیجه انگیزه رایدهنده برای مشارکت کاهش مییابد. این دو واقعیت به ما نشان میدهد برای افزایش مشارکت اولا باید میزانی از تمایز بین نامزدهایی که رقابت میکنند وجود داشته باشد که اساسا رقابت معنادار باشد؛ دوم اینکه ترجیحات این دو نفر یا دو گروه متمایز از ترجیحات و خواستههای رایدهندگان آنقدر دور نباشد که به آنها احساس بازنده بودن در هر صورت بدهد.