پویا جبل‌عاملی
شاید به نظر آنچنان با اهمیت نباشد که بگوییم یکی از تفاوت‌های عمده کشور ما به عنوان یک کشور در حال توسعه با دیگر کشورهای توسعه‌یافته،

فقدان داده‌های قیمتی است.
با این وجود، این تفاوت، در کوتاه کردن دست بازار برای رسیدن به نقطه بهینه نقشی به مراتب بیش از آنچه در نگاه اول از آن برمی‌آید، ایفا می‌کنددر حقیقت داده‌های قیمتی و مبادله هر چه بیشتر آنها بین دو طرف درگیر در بازار باعث حذف عدم تقارن اطلاعات شده و با ایجاد بازاری شفاف، کارایی را به حداکثر میزان خود می‌رساند. کارایی که تضمین‌کننده منافع عرضه‌کننده و تقاضا‌کننده است. از همین رو است که در کشورهای توسعه یافته، پیش از آنکه وارد بنگاهی شوی با مقدار معتنابهی از بروشورها مواجهی که قبل از آنکه در مورد کالای خود و خصوصیاتش به بحث بپردازند قیمت‌ها را به رخ می‌کشند. اما این تمامی داستان نیست. در کشورهای در حال توسعه به‌دلیل فقدان اطلاعات قیمتی شفاف ما بین بنگاه‌ها، تقاضاکنندگان همواره در معرض این خطر قرار دارند که نکند بنگاه دیگر همین کالا را با قیمتی نازل تر عرضه کند و از آنجا که هزینه جست‌وجوی اطلاعات برای وی مثبت است، وی حداکثر بتواند چندین بنگاه دیگر را سر بزند ولی در عین حال قادر نیست تمامی بنگاه‌ها را بیابد و درنتیجه در جایی جست‌وجو را رها می‌کند. این خطر موجب آن می‌شود که قیمت در یک پروسه چانه‌زنی قرار گیرد و بنابراین اگر داده قیمتی نیز ازسوی عرضه‌کننده ارائه شود این قیمت تنها به معنای حداکثر قیمت تعبیر می‌شود و عملا ابزار ارائه قیمت ناکارآمد جلوه می‌کند. در حقیقت این خصلت بازار در کشورهای در حال توسعه باعث می‌شود که قیمت در تابع مطلوبیت تقاضاکننده به صورت یک توزیع احتمال عمل کند و خریدار در هنگام تصمیم‌گیری با نااطمینانی وارد بازار می‌شود. وی با اتکا به قدرت چانه‌زنی خود قیمتی انتظاری را مورد هدف قرار می‌دهد و با عرضه‌کننده وارد بازی می‌شود. اگر قیمت انتظاری حاصل نشود بازی انجام شده بی نتیجه خواهد بود و عملا مبادله صورت نمی‌پذیرد. عرضه‌کننده با آگاهی از این مساله و برای صورت پذیرفتن مبادله، مجبور می‌شود به طور نمایشی خود را بازنده بازی چانه‌زنی نشان دهد و قیمت انتظاری تقاضا‌کننده را برآورده می‌کند اما برای آنکه این قیمت انتظاری برای خود وی نیز مطلوب باشد قیمت پیش از چانه‌زنی را بالاتر گرفته و یک حاشیه چانه‌زنی را برای پیروزی نمایشی تقاضا‌کننده بر قیمت دلخواه خود لحاظ می‌کند.
این پروسه، پروسه‌ای عبث است که تنها باعث افزایش ریسک، هدر رفتن وقت، افزایش هزینه مبادلاتی و در یک کلام ناکارآمدی بازار می‌شود. از این گذشته نباید فراموش کرد که تقاضاکنندگان همه دارای قدرت چانه‌زنی و ورود به بازی نیستند و عبارت دیگر می‌توان گفت آنان بازندگان همیشگی این بازار هستند و در اینجا است که بازاری که از نظر ما تنها آلترناتیو حداکثر‌کننده مطلوبیت عاملان است از تحقق این امر باز می‌ماند. این یکی از نقص‌های کشورهای در حال توسعه است. البته این خصلت در برخی از بازارهای محلی کشورهای توسعه یافته نیز وجود دارد اما این بازارها آنقدر کوچک هستند که تقاضاکنندگان قادرند جست‌وجوی قیمتی را به تمامی انجام دهند و در نتیجه عرضه‌کنندگان را وادار به ارائه قیمت رقابتی می‌کنند.به هر رو عدم داده‌های قیمتی و سنت بازی چانه‌زنی از عوامل ناکارآمدی بازار محسوب می‌شوند. اما این عوامل می‌تواند با چانه‌زنی سندیکاهای دو طرف بازار و پیش از انتخاب قیمت نهایی و استفاده از ابزارهای شفاف سازی قیمت توسط بنگاه‌ها آرام‌آرام از بازار کشورهای در حال توسعه خارج شوند. با این وجود مشکل دیگر آنجا است که در اکثر این کشورها ایجاد و تحمل اتحادیه‌های صنفی پرقدرت برای دولت شاید بسیار سخت باشد.به هر حال، می‌توان پیش‌بینی کرد که در کشورهایی که دولت فرآیند شکل‌گیری این نوع اتحادیه‌ها را تسریع و تسهیل کند، شاید بتوان با امیدواری بیشتری به انتظار حذف عوامل ناکارآمدی بازار نشست.