محمود صدری

وضع کنونی برنامه هسته‌ای ایران بحرانی و یا حتی در شرایط اضطراری هم نیست. اما وضعیتی که ایران در آن قرار دارد، قابلیت تبدیل شدن به اضطرار و بحران را دارد. مبنای وضع کنونی چیست و چگونه می‌توان از آن خارج شد؟ ۱ - صورت مساله: ایران با استناد به حقوق مطروحه در پیمان منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای (ان.پی.تی) در پی آن است که به چرخه سوخت هسته‌ای دست یابد و بخشی از انرژی مورد نیاز خود و همچنین نیازهای صنعتی، پزشکی و کشاورزی خود را مرتفع کند. در مقابل ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپا و هم‌پیمانان آنها در دیگر نقاط جهان به برنامه هسته‌ای ایران به دیده تردید می‌نگرند و مدعی‌اند احتمال دارد این برنامه به سوی مصارف نظامی منحرف شود.

در پی این برداشت از رفتار و هدف ایران، از تهران خواسته شده است برنامه هسته‌ای خود را متوقف کند تا غرب اطمینان حاصل کند که جهت‌گیری این برنامه صلح‌آمیز است.

ایران با استناد به قوانین بین‌المللی این درخواست غرب را نامشروع می‌داند و به آن بی‌توجهی می‌کند.

۲ - داوری جهانی: به جز آمریکا و متحدانش همه کشورهای جهان به تصریح یا تلویح گفته‌اند که ایران حق دارد از حقوق مندرج در ان.پی.تی بهره‌مند شود و هیچ کشوری حق ندارد ایرانیان را از دستیابی به تکنولوژی هسته‌ای محروم کند.اما آمریکا و اروپا با ارائه تفاسیری سختگیرانه از ان.پی.تی نوعی از حق هسته‌ای را برای ایران مجاز می‌شمارند که موجب تهدید صلح جهانی نشود. طبق تعریف غرب و به ویژه ایالات متحده، ‌ایران برای آنکه صلح جهانی را به خطر بیندازد،‌ لازم نیست که حتما به سلاح هسته‌ای دست یابد، بلکه صرف افزایش توانایی علمی در ایران نیز می‌تواند خطری بالقوه باشد. این تفسیر غرب، محمل حقوقی ندارد، اما از آنجا که در روابط بین‌المللی نوعا حقوق بین‌الملل تابع سیاست بین‌الملل و قدرت واقعی کشورهاست، ‌تفسیر غرب اکنون به نگاه غالب در جهان تبدیل شده و از درون آن قطعنامه ۱۷۳۷ شواری امینت سازمان ملل بیرون آمده است. این قطعنامه تا دوم اسفند به ایران فرصت داده بود که فعالیت‌های غنی‌سازی اورانیوم را متوقف کند. اما ایران با غیرحقوقی خواندن قطعنامه اجرای آن را نپذیرفت و به فعالیت‌های هسته‌ای خود ادامه داد. غرب در واکنش به رفتار ایران، تهدید کرده است که قطعنامه دیگری تدارک خواهد دید و آمریکا و اسرائیل گامی پیشتر نهاده و ایران را تهدید نظامی کرده‌اند. دیک‌چنی، معاون رییس جمهور آمریکا گفته است: استفاده از « همه گزینه‌ها» در برابر ایران محتمل است. اشاره وی در عبارت تاکیدی «همه گزینه‌ها» روش نظامی است. اسرائیل نیز از زبان یکی از مقام‌های وزارت جنگ خود به تلویح اعلام کرده است که برای برخورد نظامی احتمالی با ایران آماده می‌شود.

۳ - راه‌های پیش‌رو: هر یک از طرف‌های منازعه هسته‌ای راه‌حل‌هایی دارند که در نهایت یکی از آنها و یا ترکیبی از آنها اعمال خواهد شد. ایران تا کنون بر این نکته تاکید ورزیده است که همواره آماده مذاکره است، اما هیچ نوع پیش شرطی را که متضمن توقف برنامه‌هسته‌ای پیش از آغاز مذاکره باشد نمی‌پذیرد. برخی مقام‌های ایرانی گفته‌اند حتی تعلیق غنی‌سازی هم نمی‌تواند موضوع مذاکره باشد اما برخی دیگر گفته‌اند درباره این موضوع می‌شود مذاکره کرد. در مقابل آمریکایی‌ها به گونه‌ای سخن می‌گویند که گویی نتیجه محتوم مذاکره باید توقف برنامه هسته‌ای ایران باشد. اروپایی‌ها و تا حدودی چین و روسیه هم همین موضع را دارند. تفاوت اروپا، روسیه و چین با آمریکا در این است که سه بازیگر دیگر معتقدند باید ایران را از طریق مذاکره و تحریم وادار به توقف برنامه هسته‌ای کرد و در عین حال کاری کرد که این کشور از تکنولوژی هسته‌ای صلح‌آمیز محروم نشود، اما آمریکا با ناشکیبایی تمام خواستار کوتاه شدن مسیر مذاکره و تحریم و عندالزوم برخورد نظامی با ایران است. این تفاوت دیدگاه بازیگران بین‌المللی و نحوه برداشت تهران از آن همان نقطه طلایی است که ایران را به تعیین کننده نهایی مسیر منازعه تبدیل می‌کند. اکنون چین و روسیه و تا حدودی آلمان، متفاوت با آمریکا و اروپا سخن می‌گویند اما در عمل کمابیش مانند آنها عمل می‌کنند. زبان متفاوت این کشورها در تهران این گمان را ایجاد کرده که یک قطب‌بندی واقعی جهانی بر سر برنامه‌ هسته‌ای ایران شکل گرفته است. حال آنکه مبانی این قطب‌بندی چیزهای دیگری است و تنها بخش مطلوب برای ایران، خارج کردن بازی از این منازعه دو سویه است. اقتصاد ایران اگر عناصری برای اغوای روسیه، چین و آلمان دارد این عناصر برای دیگر بازیگران جهانی هم می‌تواند اغواکننده باشد.

بر هم زدن موازنه کنونی و ایجاد موازنه مثبت بین بازیگران جهانی موثرترین و احتمالا تنها راه خروج از توازن منفی کنونی است. انگیزه آمریکا، انگلیس و فرانسه برای مشارکت در اقتصاد ایران کمتر از روسیه، چین و آلمان نیست. بعلاوه اینکه در مجموع امکانات سه کشور اول برای ورود به بازار ایران قطعا از گروه دوم بیشتر است. بن‌بست‌های سیاسی جهان امروز را با اقتصاد و تجارت بهتر می‌توان شکست تا روش‌های سیاسی. پیشگامان این حرکت نیز لاجرم بخش‌های خصوصی این کشورها خواهند بود. با این کار هم انحصار گروهی از کشورها در ایران شکسته می‌شود و هم اینکه علایق مشترک بازرگانان و تولیدکنندگان کشورها، سیاستمداران را به تفکر درباره صلح ترغیب خواهد کرد.