جنگ ارزها و سیاست ارزی ایران

دکتر موسی غنی‌نژاد

در پی بحران مالی سال‌های ۲۰۰۸ -۲۰۰۷ در کشور‌های صنعتی و رکود اقتصادی متعاقب آن که کل روابط تجاری بین‌المللی را به شدت تحت تاثیر قرارداد، موضوع نرخ ارز به عنوان ابزاری برای مقابله با رکود در مرکز توجه سیاست‌گذاران و تحلیل‌گران مالی قرار گرفت. در واقع، سیاست تضعیف پول ملی و تقویت ارزش پول‌های خارجی، از مدت‌ها قبل از سوی اقتصاد‌های نوظهور خاور دور به عنوان یکی از پایه‌های مهم استراتژی توسعه مبتنی بر صادرات مورد استفاده بود و البته گاه و بی‌گاه اعتراض‌هایی را نیز از سوی طرف‌های تجاری این کشور‌ها برمی‌انگیخت. آنچه که امروزه به عنوان جنگ ارزها معروف شده است در حقیقت مطرح شدن این‌گونه سیاست‌ها از سوی کشور‌های صنعتی از جمله ایالات متحده آمریکا است که همیشه حداقل در حرف، مدافع تجارت آزاد و عدم دخالت دولت‌ها در بازار بوده است.

واقعیت این است که پس از کنار نهادن سیستم‌های پولی پایه طلا و به ویژه پس از فروپاشی نظام بروتن وودز در اوایل دهه ۱۹۷۰ میلادی وشکل گرفتن سیستم‌های ارزی شناور، دولت‌ها (بانک‌های مرکزی) در عمل به فعالان مایشاء بازار‌های پولی و ارزی تبدیل شدند. در شرایطی که انحصار عرضه پول در اختیار دولت‌ها (بانک‌های مرکزی) است، سخن گفتن از بازار آزاد پول و ارز مسامحه در کلام است. به عبارت دقیق‌تر، گرچه بازار پول متاثر از عملکرد بخش‌خصوصی است و تقاضا برای آن مستقل از خواست دولت تعیین می‌شود، اما قیمت در این بازار به علت دخالت مستقیم بانک مرکزی در طرف عرضه، همیشه مخدوش است. اگر واقعا بازار آزاد ارز وجود داشت دیگر سخن گفتن از جنگ ارزها بی‌معنا می‌شد.

مساله در حقیقت جنگ ارز‌ها نیست، بلکه جنگ سیاست‌های ارزی است که آن هم البته مستقل از سیاست‌های پولی نیست. حال پرسش این است که در چنین وضعیتی نرخ واقعی ارز چه معنایی دارد؟ اگر منظور از قیمت واقعی قیمتی باشد که در بازار آزاد برحسب کمیابی واقعی منابع نسبت به تقاضا تعیین می‌شود، یقینا می‌توان گفت که چنین چیزی حداقل در کوتاه مدت در بازار ارز وجود ندارد. آنچه درباره آن به درستی می‌توان سخن گفت نرخ ارز مطلوب یا مناسب در چارچوب سیاست‌های پولی و ارزی برای دولت‌ها یا اقتصاد کشور‌های متبوعشان است. برای کشوری که در شرایط رکود اقتصادی به‌سر می‌برد واضح است که سیاست ارزی مناسب کاهش ارزش پول ملی به منظور تشویق تولید ملی از طریق توسعه صادرات و ممانعت از واردات است. علت در گرفتن جنگ ارزی در وضعیت رکود فعلی اقتصاد جهانی همین واقعیت است.

واضح است که اگر اقتصاد جهانی در وضعیت رونق کسب و کار قرار داشت مساله به‌گونه‌ای دیگر می‌شد. بنابراین به لحاظ علمی مفهوم نرخ ارز واقعی را باید به کلی کنار گذاشت و با شناخت شرایط کنونی اقتصاد ملی به موضوع تعیین نرخ ارز مناسب یا مطلوب پرداخت.

حال باید دید اقتصاد ایران در زمان حاضر چه وضعیتی دارد، رونق رو به اشتغال کامل یا رکود توام با بیکاری؟ قرائن و شواهد و آمارهای رسمی نشان می‌دهد که به جز بورس اوراق بهادار (بازار دارایی‌های مالی) تقریبا همه بازارها در وضعیت رکود یا نزدیک به رکود به سر می‌برند. با توجه به پایین آمدن شدید نرخ رشد تولید ناخالص داخلی از سال ۱۳۸۷ به این سو و افزایش تقریبا همزمان نرخ بیکاری می‌توان گفت که اقتصاد ایران در این سال‌ها گرفتار رکود جدی شده است. علت رونق بورس در چنین شرایطی حرکت گسترده نقدینگی عظیم ایجاد شده در چند سال اخیر به بازار دارایی‌های مالی به علت رکود در سایر بازارها از جمله بازار مسکن است. کنده شدن نقدینگی از اقتصاد واقعی و حرکت آن به سوی اقتصاد مالی موجب پایین آمدن نرخ تورم در این سال‌های رکود شده است.

بنابراین رونق بورس نه تنها دلیلی بر نقض ادعای ما درخصوص رکود اقتصادی نیست، بلکه توضیح دهنده این واقعیت است که چرا به رغم رشد شدید نقدینگی در سال‌های اخیر تورم در اقتصاد واقعی پایین آمده است. حال پرسش این است که اگر تصویر فوق از اقتصاد ایران را بپذیریم، بانک مرکزی سیاست‌های ارزی خود را چگونه باید تنظیم کند و با کدام استراتژی به سراغ جنگ ارزی برود؟ سیاست‌هایی مانند چند نرخی کردن یا دادن جوایز صادراتی و غیره ناکارآمدی خود را در همه کشور‌ها از جمله در ایران نشان داده و در عمل نتیجه‌ای جز اتلاف منابع و فساد نداشته است. کنار گذاشتن نرخ ارز یکسان بدترین استراتژی به لحاظ علمی و عملی است. از سوی دیگر، شکی نیست که سیاست کاهش نرخ ارز در وضعیت فعلی به معنای پایین انداختن سپر درجنگ ارزی است، اما در عین حال نباید تصور کرد که به صرف بالا بردن نرخ ارز همه مشکلات اقتصاد ایران حل خواهد شد. همزمان با اصلاح سیاست‌های ارزی باید در سایر عرصه‌های نظام اقتصادی نیز اصلاحات هماهنگ در جهت آزادسازی بازارها صورت گیرد تا بتوان موتور رونق اقتصادی پایدار را به طور مطمئنی به حرکت درآورد. سیاست‌گذاران اقتصادی آزمون سختی در پیش دارند، امید که با تکیه بر علم و دوراندیشی از این آزمون سربلند بیرون آیند.