یارانه به واردات را حذف کنیم
چند روز پیش، از شرکتی که با آن هیچ گونه آشنایی قبلی نداشتم. با من تماس گرفته شد و گفتند که مدیرعامل شرکت مایل است چند کلامی با من صحبت کند.
دکترفرخ قبادی
چند روز پیش، از شرکتی که با آن هیچ گونه آشنایی قبلی نداشتم. با من تماس گرفته شد و گفتند که مدیرعامل شرکت مایل است چند کلامی با من صحبت کند. گفتوگوی تلفنی ما به درازا کشید و از آن جا که موضوع به مسالهای مربوط میشد که به آن علاقهمند بودم، قرار ملاقاتی گذاشتیم و دو سه ساعتی به گفت و گو نشستیم. «مدیرعامل»، که فردی تحصیلکرده بود و شرکتی با ماشینآلات جدید و بیش از یکصد و بیست کارگر را اداره میکرد، در طول گفتوگو، گاه خشمگین میشد و به زمین و زمان بد میگفت و گاه به انسان مستاصل و ناامیدی میمانست که گویی تازه از رازی تکان دهنده آگاهی یافته است. من در رفتار و گفتار او، انسان شریف و صادقی را دیدم که به سمت افسردگی پیش میرود.
معلوم شد که مقالهای از نویسنده این سطور را که در مورد «واردات بیرویه» و نرخ ارز نوشته بودم و در روزنامه «دنیای اقتصاد» چاپ شده بود، خوانده و تصمیم گرفته بود که تجربه تازهاش را با من در میان بگذارد تا دیگران را هم از آن آگاه کنم. ظاهرا او نمیدانست که آنچه به تازگی به آن پی برده است، راز سر به مهری نیست و اکنون به جریانی فراگیر تبدیل شده که صنعت ما را تحتتاثیر قرار داده است.
ماجرا با نامهای (از طریق پست الکترونیکی) آغاز شده بودکه شرکت او ( که آن را شرکت X مینامیم) از یک شرکت بزرگ چینی دریافت کرده است. متن این نامه (با حذف نام شرکت X ونیز برخی حشو و زواید) در زیر میآید:
ما یکی از بزرگترین عرضهکنندگان و صادرکنندگان قطعات ماشینهای سنگین و.... در چین هستیم.
شرکت ما در اوایل سال ۱۹۹۰ تاسیس شده و اکنون، پس از طی مراحل رشد سریع، به صورت گروهی متشکل از شرکتهای وابسته به هم، در حوزه تولید، تحقیقات، طراحی، فروش و ارائه خدمات، مشغول فعالیت است.این شرکت همکاری گستردهای با بسیاری از شرکتهای خارجی، از جمله شرکتهای سایپا دیزل و آمیکو در ایران دارد و کالاهایی از قبیل اتوبوس، مینیبوس، کامیونهای سبک و سنگین و همچنین قطعات مورد نیاز برای تولیداین ماشین آلات را برای آنها تولید مینماید.
ما علاقهمندیم که تامینکننده قطعات مورد نیاز شما باشیم و خوشحال خواهیم شد که کلیه سوالات شما را پاسخ گوییم. ما قطعات (OEM) را با کیفیت بالا و قیمتهای رقابتی در اختیار شما قرار خواهیم داد.(۱)
در ظاهر این یک نامه کاملا معمولی، بازرگانی است، که روزانه دهها هزار مشابه آن از طرف فروشندگان برای خریداران بالقوه، ارسال میشود. «مدیرعامل» فقط تعجب کرده بود که شرکت چینی از کجا دریافته که شرکت (X) در کار تولید قطعات ماشینآلات سنگین است و چگونه آدرس پست الکترونیک او را پیدا کرده بودند.
علاوه براین، چرا این شرکت چینی، باید برای شرکت (X) که خود تولیدکننده قطعات ماشینآلات سنگین است، فروش همین قطعات را پیشنهاد کند؟ ظاهرا موضوع از این قرار بوده که شرکت چینی مذکور، چنانکه خود اعلام کرده است، برای دو شرکت بزرگ ایرانی که ماشینآلات سنگین میسازند، قطعه تولید میکند، از راههایی که کاملا روشن نیست، نام و نشانی قطعهسازان بزرگ و متوسط ایرانی را (که آنها نیز از جمله برای دو شرکت بزرگ ایرانی مذکور قطعه میسازند) پیدا کرده و مستقیما با آنها تماس گرفته است.
«مدیرعامل»، از سر کنجکاوی به نامه شرکت چینی پاسخ میدهد و خواستار اطلاعات بیشتر و پیشنهاد دقیقتر آن شرکت میشود. طی رد و بدل شدن چند «ایمیل» و دو مکالمه تلفنی، روشن میشود که شرکت چینی، نه تنها از انواع پر تیراژ قطعاتی که شرکت (X) تولید میکند اطلاع دارد، بلکه از نام و نشان خریداران عمده این قطعات و نیز مشخصاتی که شرکتهای خریدار طلب میکنند نیز مطلع است.
قیمتی هم که شرکت چینی برای تحویل این قطعات پیشنهاد داده بود، با احتساب هزینههای حمل و نقل و عوارض گمرکی و غیره، نهایتا در حدود ۸ تا ۱۰درصد کمتر از قیمت تمام شده توسط شرکت (X) به محل این شرکت میرسید.در این نامه پراکنیها و مذاکرات تلفنی، این نکته نیز معلوم شده بود که شرکت چینی مورد بحث، با بسیاری از قطعهسازان و فروشندگان لوازم ماشینهای سنگین ایرانی ارتباط دارد و بخش قابل توجهی از قطعاتی که این شرکتها میسازند و به تولیدکنندگان ماشینآلات سنگین ایرانی تحویل میدهند، در حقیقت ساخت همان شرکت (OEM) چینی است که به ایران صادر شده است. «مدیرعامل» در آخرین مکالمه تلفنی دریافته بود که حرف آخر و جان کلام شرکت چینی این است که شرکت (X) میتواند کارخانه خود را تعطیل کند یا ظرفیت تولید خود را به شدت کاهش دهد تا به اصطلاح «صورت ظاهر» حفظ شود و قطعات ساخت کارخانه چینی را وارد نماید و به خریداران خود تحویل دهد و سود بیدردسری به دست آورد.
«مدیرعامل»، با حرارت و عصبانیت میگفت که این پیشنهاد را نپذیرفته و نخواهد پذیرفت و در حقیقت این پیشنهاد را نوعی توهین به خود و شرکتش (که چند نوع گواهی «ایزو» داشت و بارها از سوی مسوولان امر، لوح تقدیر دریافت کرده بود) تلقی میکرد. به نظرم آمد که ایشان نیز یکی از همان خیل «عاشقان تولید» یا «سادهانگارانی» است که بهرغم فضای کسب و کار نامساعد و چالشهای پیشروی تولید و دشواری در دخل و خرج کردن کارخانه، همچنان به تولید ادامه میدهند و به امید فرداهای بهتر نشستهاند. مدیرانی که فشارها را تحمل میکنند، در مقابل بانکها و طلبکاران دیگر عرق شرم میریزند، از کارگران خود میخواهند که تاخیر در حقوقشان را تحمل کنند و حتی سرکوفت دوستان و بستگان را نیز که بی تدبیری آنها را به رخشان میکشند، نادیده میگیرند.
به ایشان گفتم که به هیچوجه نباید چنین پیشنهادی را توهینآمیز تلقی کند، و این روش معمول کار شرکتهای OEM است. گفتم که ارائه این قبیل پیشنهادها به شرکتهای ایرانی چند سال است که به امری رایج مبدل گشته، بسیاری از این پیشنهادها، هم اکنون اجرایی شده است و ضمنا محدود به رشته کاری ایشان هم نیست. این را هم گفتم که برخی از شرکتهای ایرانی حتی کالاهای «ساخت» خودشان، با نام و نشانی، آدرس کارخانه، «برند» و حتی «بارکد» خودشان را به چینیها سفارش میدهند و بهرغم ممنوعیتی که در رسانهها اعلام شده، قانونا یا از طرق غیرقانونی وارد کشور کرده و به عنوان کالای تولید داخل در بازار توزیع میکنند. وقتی بهایشان گفتم که چندی پیش رسانهها حتی از واردات مواد غذایی «ایرانی» تولید شده در چین، گزارشهای متعددی منتشر کردهاند، با ناباوری به من خیره شد و به فکر فرو رفت و هنگامی که از دفترش بیرون میآمدم، احساس کردم که توهین به خود و افتخارات شرکتش را فراموش کرده و هالهای از افسردگی بر چهرهاش نشسته است. این ماجرای واقعی باید برای دلسوزان صنعت و متولیان اشتغال و البته سیاستگذاران اقتصادی ما، هشدار دیگری باشد که چه حوادثی با چه پیامدهایی تولید و اشتغال کشور را تهدید میکند. اینکه بهرهوری در کشور ما پایین است، گرچه حقیقت دارد، اما توجیهکننده این قبیل دادوستدها نیست. شرکت (X) هم از فنآوری نوین استفاده میکند و هم مدیریتی قابل و کارآزموده دارد و بهرهوری آن نیز - در قیاس با تولیدکنندگان دیگر - بالا است. اما صرفنظر از فضای کسب و کار نامساعد که از عوامل تعیینکننده بهرهوری است، بسیاری از هزینههای ریالی تولید نیز که در نتیجه تورم داخلی سال به سال افزایش مییابد، در کنترل مدیریت بنگاهها نیست. تفاضل تورم ۱۶ درصد در سال اقتصاد ما با تورم صفر تا ۴ درصدی خارجیان طی ده سال گذشته، در کنار ثبات نسبی نرخ ارز، چنان عدم تناسبی پدید آورده که افزایش معجزه آسای بهرهوری نیز نمیتواند آن را جبران کند.
چینیها نه تنها پولشان مصنوعا ارزان نگهداشته شده است (بین ۲۰ تا ۴۰ درصد به روایات مختلف)، بلکه بر اساس گزارشهای متعدد سازمانهای بینالمللی، نه قانون کارشان جدی گرفته میشود، نه مرخصی و سنوات کارگرانشان حساب و کتاب متعارفی دارد و نه ارگانهای دولتی متولی بهداشت، محیط زیست و انواع نهادهای نظارتکننده دیگر، در کار تولیدکنندگانشان سختگیری میکنند. این قوانین و نظارتها البته لازم هستند؛ اما هزینهای نیز در بر دارند که به قیمت تمام شده کالا میافزایند.
ما نه قادریم تولیدکنندگان چینی را به رعایت قوانین و مقررات کار و تن دادن به ضوابط بهداشتی و زیستمحیطی وادار کنیم و نه میتوانیم مجبورشان سازیم که به صادرکنندگان خود یارانههای پنهان و آشکار ندهند یا ارزش پولشان را مصنوعا پایین نگه ندارند. در حقیقت، ارزان نگهداشتن مصنوعی نرخ برابری «یوآن»، مدتها است که موضوع کشمکش این کشور با بسیاری از کشورهای قدرتمند جهان بوده و تاکنون نتیجهای هم در پی نداشته است.
اما این کار از ما بر میآید که به دست خود، جاده را برای صادرکنندگان چینی (و غیرچینی) نکوبیم و هموارتر نسازیم و در حقیقت به آنها یارانه نپردازیم که بازارهایمان را قبضه کنند و تولیدکنندگان داخلی را به حاشیه برانند یا به برونسپاری وسوسه کنند. ما میتوانیم سیاستی را اتخاذ کنیم که هم منطق اقتصادی داشته باشد و هم از «واردات بیرویه» و «برون سپاری» در حد و اندازههای کنونی که صنعت و کشاورزی ما را تهدید میکند، جلوگیری کند. کافی است که همه ساله تفاضل نرخ تورم داخلی با تورم در کشورهای طرف معامله ما، در تغییرات نرخ برابری ارز انعکاس یابد تا چنین پیشنهادهای وسوسهانگیز؛ اما مخربی، امکانپذیر نباشد یا دست کم جذابیت آن کاهش یابد. این همان تدبیری است که در قانون برنامه چهارم نیز اجرای آن تجویز شده اما متاسفانه، به دلیل استفاده از اهرم واردات برای مهار تورم، به عمل در نیامده است. هزینه سیاستهای مصلحتاندیشانه، و غفلت از رقابت نابرابری که با خودداری از اصلاح نرخ ارز، به تولیدکنندگان داخلی تحمیل میشود، چیزی کمتر از غلتیدن صنعت و کشاورزی داخلی در سراشیبی نیست.
توضیح:
۱ - OEM مخفف (Original Equipment Manufacturers) میباشد. این اصطلاح به شرکتهایی اتلاق میشود که کالاهایی را برای شرکتهای دیگر تولید میکنند (معمولا به صورت «فله»، و بدون نام و نشان خودشان) تا شرکتهای خریدار، آنها را با برند (Brand) و بستهبندی خود، به دیگران بفروشند. ن.ک. به سایت www.wisegeek.com یا چندین سایت دیگر، زیر عنوان: OEM
ارسال نظر