علی سرزعیم

برای توده مردم ایران اهمیت سیاست مالی روشن است. مردم دقیقا پیگیری می‌کنند که بودجه دولت در چه ردیف‌هایی افزایش یافته است. آیا حقوق بازنشستگان افزایش یافته، آیا بودجه استان‌ها تغییر کرده، آیا دولت با کسری بودجه روبه‌رو است؟ دلیل آن هم این است که تاثیر سیاست مالی را به طور عینی و مشخص بر وضع زندگی خود درک می‌کنند، اما اهمیت سیاست پولی برای مردم چندان روشن نیست و مردم عادی عموما نمی‌دانند که سیاست پولی چه نقش تعیین‌کننده‌ای دارد.

اگر سوال شود قدرتمندترین فرد در یک کشور کیست؟ شاید شخصیت‌های سیاسی به ذهن متبادر شوند؛ اما واقعیت این است که شخصیت‌های سیاسی آنقدر که تصور می‌شود، نمی‌توانند بر تک تک رفتارهای اقتصادی انسان‌ها تاثیر بگذارند. مثلا سیاستمداران نمی‌توانند تک‌تک مردم را مجبور کنند که از درآمد خود پس‌اندازی فراهم کرده و با این پس‌انداز خانه بخرند یا نخرند؛ ولی سیاستگذار پولی که در هیات مدیره فدرال رزرو (مدل آمریکا)، هیات مدیره بانک مرکزی (مدل اروپا) و شورای پول و اعتبار (مدل ایران) ظاهر شده و توسط روسای بانک مرکزی نمایندگی می‌شود، به چنین کاری قادر است. سیاست پولی روی سطح عمومی‌ قیمت‌ها، یعنی قیمت اکثر کالاهای مورد استفاده مردم تاثیر می‌گذارد و اگر دیدگاه آن نحله از اقتصاددانان را بپذیریم که سیاست پولی بر بخش واقعی تاثیرگذار است، آن وقت می‌توان گفت که سیاست پولی بر اشتغال و تولید نیز موثر می‌گردد.

مدیرعامل بانک مرکزی و شورای پول و اعتبار با تصمیمات به ظاهر کوچک خود، بر نبض اعتباری جامعه تاثیر می‌گذارند و از این طریق بخش‌های مالی همه شرکت‌ها و خانوارها را تحت تاثیر قرار می‌دهند و از این طریق بر تصمیمات آحاد مردم تاثیر می‌گذارند. نمونه روشن نقش سیاست پولی در اوضاع اخیر اقتصاد ایران متجلی است. وقتی که تب روند صعودی بازار مسکن و به تبع آن خرید خانه برای استفاده از این روند، همه را بر داشته بود، تصمیم رییس کل وقت بانک مرکزی، یعنی آقای مظاهری، مبنی بر کنترل نقدینگی موجب شد تا تب مذکور بخوابد. واقعا چنین تغییری نشان قدرتمندی نیست؟ کدام سیاستمداری است که بتواند این‌گونه بر رفتارهای اقتصادی آدمیان تاثیر بگذارد؟این قدرت فوق‌العاده بانک مرکزی در جهان مدرن ابزار بسیار خطرناکی است. غربی‌ها پیشتر فهمیدند که این ابزار خطرناک می‌تواند توسط سیاستمدارانی که افق نگاه کوتاه مدتی دارند، مورد سوء‌استفاده قرار گیرد. به همین دلیل مقوله استقلال بانک مرکزی مطرح شد و تلاش می‌شود این ابزار مهم و تاثیرگذار، اولا در دست خبره‌ترین افراد قرار گیرد. ثانیا این فرد بتواند فارغ از ملاحظات سیاسی و منافع کوتاه مدت سیاستگذاران تصمیم‌گیری کند. تدابیری چون طولانی بودن دوره کاری روسای بانک مرکزی بیشتر از دوران ریاست جمهوری، انتخاب فردی شناخته شده و معروف و جاافتاده و وجود تدابیر سختی برای عزل روسای بانک مرکزی، تدابیری هستند که برای تقویت و استقلال بانک‌های مرکزی از دولت اندیشیده شده است. چند روز است که خبر ابقای بن برنانکه توسط اوباما مطرح شده است. بن‌برنانکه اقتصاددان فوق‌العاده برجسته‌ای است که سال‌ها در مورد سیاست پولی مقالات متعددی نوشته بود و جزو مدعیان به شمار می‌رفت؛ به‌طوری‌که وقتی به این سمت انتخاب شد، جای هیچ حرف‌و حدیثی وجود نداشت. عملکرد و صلاحیت تخصصی وی موجب گردیده که با وجود گرایشات جمهوری‌خواهانه، توسط اوبامای دموکرات در مقامش ابقا شود. در ایران نیز راهی غیر از این نداریم. اگر تاکید مجمع تشخیص مصلحت بر سند چشم‌انداز به قصد وجود سکانی در برابر تلاطمات سیاسی است، وجود بانک مرکزی مستقل نیز می‌تواند تلاطمات اقتصادی را کاهش دهد.