محمد صادق جنان صفت

رویداد اندوهبار مرگ ۱۶۸ سرنشین هواپیمای روسی مشهور به «توپولف» که در مسیر تهران - ایروان درحال پرواز بود، بار دیگر جامعه ایرانی را در بهت و حیرت فرو برد و پرسش‌های قدیمی را در ذهن‌ها زنده کرد.

شهروندان می‌پرسند چه مشکلی وجود دارد که آنها را ناچار می‌کند هواپیمایی سوار شوند که به امنیت آن اطمینان ندارند؟ ایرانیان می‌پرسند آیا جز روسیه، هیچ کشور دیگری هواپیما تولید نمی‌کند که متولیان و مسوولان از آن کشورها و بنگاه‌ها هواپیما خریداری کنند؟ جامعه ایرانی می‌پرسد آیا هیچ راه‌حلی برای حل معضل و تنگنای نوسازی ناوگان هواپیمایی ایران وجود ندارد و چشم‌اندازی در افق آینده دیده نمی‌شود؟ برخی از شهروندان شاید این پرسش برایشان پیش آید که آیا دست‌هایی وجود دارد که شرکت‌های ایرانی را همچنان در مسیر خرید هواپیماهایی که ضریب امنیت آنها نسبت به سایر هواپیماها کمتر است، قرار می‌دهد؟ به نظر می‌رسد که باید این پرسش‌ها از سوی مسوولان با شفافیت کامل و روشنی بررسی و پاسخ‌های دقیق به آنها داده شود.

یکی از راه‌های بسیار ساده و آزموده شده برای رهایی از این وضعیت تاسف‌بار و تحقیرکننده، آیا جز این است که زور و اجبار قیمت‌گذاری دستوری دولت برای بلیت هواپیما را کنار بگذاریم؟ این چه زوری است که قیمت پرواز باید تثبیت شود و ارزانی اجباری به همراه ترس و لرز به متقاضیان استفاده از مسافرت با هواپیما اهدا شود. اگر مسوولان شجاعت داشته باشند و همین یک مساله را حل کنند، بخشی از گرفتاری‌ها برطرف خواهد شد. افزایش درآمدهای ناشی از فروش بلیت، شرکت‌ها را ناگزیر خواهد کرد که هواپیماهای سالم‌تر، نوتر و مدرن‌تر برای جابه‌جایی مسافران تهیه کنند. علاوه‌بر این، رفع انحصار در سرمایه‌گذاری و دادن امتیاز برای تاسیس شرکت‌های پرشمار هوایی، موجب رقابت در خدمات‌دهی کارآمدتر شده و شرکت‌ها در این رقابت‌ ناگزیر می‌شوند که ضریب ایمنی پروازها را با خرید انواع دیگر هواپیماهای تولیدی سایر کشورها افزایش دهند.

آنهایی که فلسفه و سازوکار سیستم قیمت‌ها را درک نکرده و تصور می‌کنند اراده خویش را می‌توانند بر سیستم قیمت‌ها تحمیل کنند، یادشان می‌رود که حتی حزب کمونیست اتحاد جماهیر سوسیالیستی شوروی (سابق) با آن میزان قدرت و سازماندهی آهنین در اجرای این خواسته غیرعقلانی ناکام ماند. اگر می‌شد آرزو و زور را جایگزین سیستم قیمت‌ها کرد، این کار حتما توسط احزاب نیرومند و تک‌نفره انجام می‌شد. تجربه اما نشان داده است که انحصار در خرید و انحصار در فروش و انحصار فروش با ایجاد نهادها و سازمان‌های کوه‌پیکر دولتی سرانجامی جز آسیب‌رساندن به روح و جسم و ثروت جامعه و شهروندان ندارد و بدترین ارمغان آنها مرگ ناخواسته و دهشتناک افرادی است که انتظارش را نداشته‌اند.

مرگ برای همه وجود دارد و هر آدمی‌‌زاده‌ای - شاه یا گدا، سپیدپوست یا سرخ‌پوست، نامدار یا گمنام، آمریکایی یا آنگولایی - می‌داند که عمر جاودان ندارد، اما نوع مرگ برای همه اهمیت دارد. هیچ آدمی‌‌زاده‌ای دلش نمی‌خواهد تنها و تنها به این دلیل بمیرد که یک گروه کوچک تصور می‌کنند عقلشان از کل شهروندان بیشتر است و راه را بر آنها بسته‌اند.