دکتر سیداحمد میرمطهری

تجربه نظام بانکی ایران در سه دهه گذشته نشان داده است که شبکه بانکی و به‌طور کلی بازار پول در کشور از نارسایی‌های ساختاری متعددی آسیب دیده است. دامنه گسترده بخش شبه پولی سنتی و زیرزمینی، محدود بودن نهاد‌ها و ابزارهای بازار پول، ساختار ناکارآمد هزینه عملیاتی، ذخیره‌گیری ناکافی نسبت به وام‌های سوخت شده، کاهش مستمر سهم سرمایه، وجود تسهیلات تکلیفی، مداخلات سیاسی دولت در تصمیمات بانکی همه و همه نشانه‌های آشکاری از بیماری مزمن نظام بانکی ایران است.

حال به این شرایط تعدد گسترده بانک‌ها در سال‌های اخیر را که هر حرفه‌ای برای خود یک بانک دارد و گستردگی ناموزون شعب این بانک‌ها که با حجم پول در گردش و نیاز‌های نقدی مردم تناسبی ندارد را نیز اضافه کنید. در این میان ساختار نسبتا دست‌نخورده بانک مرکزی برای نظارت بیشتر را هم در نظر داشته باشیم. همه آن چه گفته شد را هم اگر کنار بگذاریم دو پدیده جدید هم به روایت اخبار این روز‌ها پیدا شده، یکی مطالبات معوق است که گفته شده ۷۰ هزار میلیارد تومان است و دومی متهم کردن بانک‌ها به میلیارد‌ها دلار ارزی که ظاهرا از بانک مرکزی گرفته‌اند و پس نمی‌دهند. ماحصل این حملات روز‌های اخیر به بانک‌ها و آن سوابق قبلی یعنی تیشه به ریشه بانک و بانکداری در کشور. صاحب این قلم قصد دفاع از هیچ یک از بانک‌ها و مدیران آنها را نداشته و ندارد و به‌طور طبیعی همه آنها باید پاسخگوی کارهای خود باشند؛ اما این اصل را قبول دارد که نظام بانکی موتور توسعه اقتصادی کشور است، محل جمع‌آوری پس‌انداز‌ها و منبعی برای تامین پاره‌ای از نیاز‌های مالی ناچیز آنها است و باید از بانک‌ها مراقبت کرد. شبکه بانکی کشور پس از جریان اختلاس بزرگ، صدمه زیادی خورده است و اینکه این روزها دائما به بی‌کفایتی و سوء مدیریت متهم شوند برای کشور عواقب ناخوشایندی دارد. مگر این بانک‌ها هیات‌مدیره و مجمع صاحبان سهام و بازرس و حسابرس ندارند؟ آیا حساب و کتاب مکتوب دارند یانه؟ و گزارش‌های مالی خود را منتشر می‌کنند یا خیر؟ چرا بانک مرکزی این روز‌ها این‌قدر منفعل است؟ مدیریت ارزی کشور نه با جمشید بسم‌الله است و نه با وزارت صنایع، بلکه با بانک مرکزی است و تایید صحت و سلامت بانک‌ها نیز با بانک مرکزی و ارکان آن است. نه به آن گفت‌وگو‌های رسانه‌ای روزانه مقامات بانک مرکزی نه به این خاموشی فعلی. چرا با اعتدال عمل نمی‌کنیم؟ در بسیاری از کشور‌های جهان حرفه بانکداری و کارکنان آن از احترام و شان زیادی برخوردار است و کارکنان بانک‌ها همان شان و منزلت اجتماعی را دارند که برخی حرفه‌های اصیل اجتماعی، نظیر معلمان، دانشگاهی‌ها، پزشکان و نظایر. اما در کشورما چه اتفاقی دارد می‌افتد که همه شبکه بانکی از ریز و درشت زیر سوال هستند. نگذارید این مختصر اعتماد باقی مانده از مردم گرفته شود و با خروج پول‌های خود، جریان مخرب نقدینگی سرگردان را شدت بخشند. بانک مرکزی باید از حالت انفعالی حاضر خارج شده و به مسوولیت‌های قانونی خود در جهت حفظ منافع پس‌اندازکنندگان کوچک با کمال قدرت عمل کند. این تذکری جدی به بانک مرکزی است که باید اعتماد مردم را به شبکه بانکی برگرداند.