شروین شهریاری

تصویر یک اژدهای زرد که با غرش خود ارابه اقتصاد دنیا را به جلو می‌کشد، نقشی آشنا روی مجلات اقتصادی در چین است. واقعیت این است که چینی‌ها رشد اقتصاد جهانی را تا حد زیادی وامدار کشور خود می‌دانند و البته شاید تا حد زیادی هم حق با آنها باشد. کافی است بدانید که اقتصاد چین در سه دهه گذشته هر سال رشد بیش از ده درصدی داشته است؛ به عبارت ساده تر توان اقتصادی این کشور در عرض سی سال بیش از شصت برابر شده است! این اقتصاد ۵/۶ تریلیون دلاری که هنوز از جشن دو سالگی سبقت از ژاپن و کسب رتبه دوم جهان فارغ نشده اندیشه کسب رتبه اول را در سر می‌پروراند. البته روی کاغذ این امر چندان دور از دسترس نیست؛ چرا که در صورت حفظ سرعت رشد اخیر چین (۱۰ درصد) و ایالات متحده (۳ درصد) تا قبل از سال ۲۰۲۵ باید مدال طلای اقتصاد جهان را از آمریکا باز پس گرفت و بر گردن اژدهای زرد انداخت. چین در کنار کسب افتخار سریع‌ترین رشد اقتصادی در بین ابرقدرت‌های اقتصادی، القابی همچون بزرگ‌ترین بازار خودروی جهان (با تولید حدود ۲۰ میلیون خودرو در سال)، بزرگ‌ترین صادر کننده دنیا (با حدود دو تریلیون دلار صادرات سالانه)، بیشترین مصرف‌کننده انرژی در جهان (معادل ۴۳ میلیون بشکه نفت در روز!) و بسیاری از «ترین»‌های دیگر را به خود اختصاص داده است. اما آیا آن طور که اهالی تاریخ می‌گویند گذشته آیینه تمام نمای آینده اقتصاد کشورها هم هست؟ شواهد نشان می‌دهد که در خصوص رشد افسانه‌ای چین شاید اتکا به این قاعده تاریخی دردسرساز باشد.

بگذارید از آمارهایی سخن بگوییم که در زرق و برق تعریف‌ها از چین ابرقدرت کمتر به آنها پرداخته شده است. نخست نگاهی به جمعیت‌شناسی چین بیندازیم. این کشور در حال نزدیک شدن به نقطه اوج جمعیتی و آغاز دوران کاهش جمعیت (Depopulation) است. شاید جالب باشد بدانید این پرجمعیت‌ترین کشور جهان که اکنون ۳۵/۱ میلیارد نفر را در پهنه جغرافیایی خود جای داده است، هرگز موفق به ثبت رکورد ۵/۱ میلیارد نفر نخواهد شد و قبل از آن، با تغییر روند به سمت کاهش جمعیت حرکت خواهد کرد. شگفت‌آور است بدانیم که کشوری که در چهل سال گذشته جمعیتش دو برابر شده است در چهل سال آینده تنها ۵ درصد بر شمار مردمانش افزوده می‌شود! از سوی دیگر، چین به سرعت به سمت پیری در حرکت است. اکنون تعداد افراد بالای ۶۵ سال این کشور ۱۲۰ میلیون نفر است. این رقم در عرض ده سال آینده دو برابر خواهد شد و تا سال ۲۰۵۰ به ۳۳۱ میلیون نفر می‌رسد؛ یعنی در میانه قرن بیست و یکم، یک چهارم جمعیت چین بالای ۶۵ سال سن خواهند داشت! در نقطه مقابل، تعداد نیروی مولد (یعنی افراد ۱۵ تا ۶۴ سال) پس از ثبت رقم یک میلیارد نفر در سال آینده، هر سال کاهش خواهد یافت تا در نهایت به ۸۷۰ میلیون نفر در سال ۲۰۵۰ برسد.

این مساله از آن جهت حائز اهمیت است که مطالعات متعدد دانشگاهی به ویژه با استناد تجربه ژاپن، ارتباط نزدیکی بین کاهش جمعیت مولد و رشد اقتصادی را نشان داده شده است. به این ترتیب چین با ادامه روند فعلی که با تمایل فزاینده به شهرنشینی و سیاست تک‌فرزندی تشدید شده در آینده‌ای نه چندان دور با چالش‌های غیرقابل انکاری در بعد جمعیتی و تبعات اقتصادی آن مواجه می‌گردد. در این میان، ظرفیت‌های تولیدی بدون توجه به افق تقاضا در حال گسترش عجیب و غریبی است. کافی است چند نمونه را در نظر بگیرید. چین اکنون ۷۰۰ میلیون تن فولاد در سال تو لید می‌کند که از مجموع ۱۵ کشور بعدی که بیشترین تولید فولاد در جهان را در اختیار دارند بیشتر است. امسال در همین بخش مشکلات در حال نمایان شدن است زیرا پس از دو دهه رشد دو رقمی سالانه مصرف فولاد، امسال احتمالا رشد مصرف فولاد در چین به سختی خود را در محدوده مثبت حفظ خواهد کرد. به عنوان مثالی دیگر، ظرفیت تولید خودرو در چین تا سال ۲۰۱۵ با اجرای طرح‌های توسعه موجود به ۴۰ میلیون دستگاه در سال می‌رسد. این در حالی است که حتی اگر بازار خودروی این کشور با نرخ ۱۰ درصدی در سال رشد کند (که بر مبنای واقعیات موجود پیش‌بینی واقع بینانه‌ای تلقی می‌شود) در سال ۲۰۱۵ این کشور تنها به ۲۹ میلیون خودرو نیاز خواهد داشت یعنی ۱۱ میلیون تولید خودروی اضافی!

اما تهدید جدی تر برای اقتصاد چین، بازار املاک و مستغلات این کشور است. اگر سری به سایت businessinsider.com بزنید می‌توانید تصاویر ماهواره‌ای از مناطق پرشماری را در چین ببینید که به شهر‌های ارواح مشهورند! شهرهایی که اتوبان دارند، آپارتمان‌های آن چنانی دارند، مترو دارند، فروشگاه زنجیره‌ای دارند اما یک اشکال کوچک دارند؛ این شهرها آدم ندارند یعنی خالی از سکنه هستند! اکنون برآورد می‌شود که ۶۴ میلیون خانه خالی در چین وجود داشته باشد. جالب است که بر اساس برآوردها کماکان سالانه بیست شهر جدید خالی از سکنه در این کشور تولید می‌شود. اما با این اوضاع، چرا چینی‌ها کماکان به ساخت و ساز آن هم با نرخ رشد وحشتناک ۳۰ درصد در سال ادامه می‌دهند؟ پاسخ ساده است: نیمی از رشد سالانه اقتصادی چین از محل ایجاد مسکن و زیرساخت‌های مربوط به آن (جاده، فرودگاه، مترو و ...) به دست می‌آید بنابراین، توقف این روند به معنای از دست رفتن نصف رشد اقتصادی و بیکاری و اعتراض عده بسیاری است. از سوی دیگر، قیمت‌های مسکن در پنج سال گذشته به طور میانگین در این کشور بیش از سه برابر شده‌اند. اما حال ادامه این روند با مشکل رو‌به‌رو شده است؛ بر پایه آمارهای رسمی، قیمت‌های مسکن برای اولین بار در یک دهه گذشته در یک سال اخیر (منتهی به مارچ ۲۰۱۲) هیچ رشدی نداشته‌اند و حتی افتی اندک را ثبت کرده‌اند. این در حالی است که بخش مهمی از کل ۱۱ تریلیون دلار وامی که شبکه بانکی چین در داخل کشور اعطا کرده به بخش املاک سرازیر شده است. موسسه اعتبار سنجی «مودی» اخیرا در یک گزارش هشدار‌برانگیز تخمین زده که تا ۱۰ درصد از وام‌های بانک‌های چینی (یعنی بیش از یک تریلیون دلار) غیر قابل برگشت است؛ این نسبت که فراتر از استانداردهای جهانی می‌باشد کاملا قابل تامل است. با توجه به عدم افزایش قیمت مسکن و هزینه ۶ تا ۱۰ درصدی این وام‌ها برای دارندگان آن، باید به انتظار رشد بیشتر وام‌های معوق هم بود. اگر سرریز شدن کاسه صبر مالکان فعلی خانه‌های خالی (یعنی همان سرمایه‌گذارها) را هم به این ماجرا اضافه کنید دیگر مشاهده یک بحران تمام‌عیار اقتصادی که از افزایش عرضه‌ها و کاهش قیمت مسکن ناشی می‌شود چندان سخت نخواهد بود. خوش‌بین‌ها (نظیر بانک‌های آمریکایی) معتقدند قیمت مسکن در این کشور به تدریج ۱۰ درصد اصلاح می‌شود اما بدبین تر‌ها معتقدند قیمت‌ها در سناریویی مانند دوبی، ظرف سه سال تا نصف رقم کنونی سقوط خواهند کرد. ترکیب بحران بازار مستغلات با افت اقتصادی غرب می‌تواند نیمی دیگر از رشد اقتصادی چین را که از صادرات تغذیه می‌کند مورد تهدید جدی قرار دهد. البته حزب کمونیست هنوز ابزارهایی موقت برای کنترل تهدیدها در اختیار دارد؛ کاهش نرخ بهره و ایجاد بسته‌های کمکی برای افزایش مخارج دولتی دو روشی است که می‌توانند به طور موقت موجب سقوط اقتصادی شوند. با این وجود افق پیش رو آنقدر هشدار‌برانگیز است که می‌تواند تاثیر هر گونه سیاست حمایتی را سریع‌تر از آنچه تصور می‌شود خنثی سازد. به این ترتیب هرچند در سال ۲۰۱۲ میلادی همزمان با انتخابات سران حزب کمونیست، رهبران چینی کماکان با لبانی خندان از موفقیت‌های اقتصادی کشور سخن می‌گویند اما اگر گوش‌ها را تیز کنید در پس این روزهای آرام می‌توانید صدای پای یک بحران اقتصادی دیگر را بشنوید؛ بحرانی که اگر با خوش خیالی فعلی سیاستمداران چینی تدبیری برای پیشگیری از آن اندیشیده نشود، در آینده‌ای نه چندان دور لبخندهای اژدهای زرد را به اشک تبدیل خواهد کرد.