بریکس؛ غوطهور در آرزوها
اواخر ماه مارس ۲۰۱۲، رهبران پنج کشور برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی موسوم به BRICS (حروف اول انگلیسی پنج کشور) چند سال پس از آغاز فعالیت تصمیم گرفتند
سعید بازارباشلی
اواخر ماه مارس ۲۰۱۲، رهبران پنج کشور برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی موسوم به BRICS (حروف اول انگلیسی پنج کشور) چند سال پس از آغاز فعالیت تصمیم گرفتند که یک شبکه بانکی موسوم به بانک توسعه با هدف جایگزینی بانک جهانی و جلوگیری از تاثیرپذیری از بحرانهای مالی جهانی تشکیل دهند. این پنج کشور با این تصور که نزدیک ۳۰ درصد مبادلات اقتصاد جهانی و قریب نیمی از جمعیت جهان را در خود جای دادهاند، هدف دیگر خود را افزایش نفوذ سیاسی در سازمانهای جهانی از جمله سازمان ملل متحد قرار دادهاند. اینکه این طرح تا کجا میتواند ادامه یافته و عملی گردد بدیهی است که نیاز به گذشت زمان دارد، اما در همین اول کار چندین نکته ابهام و سوال به وجود آمده که بد نیست به آنها پرداخته شود.
پررنگترین بخش علل تصمیمگیری، جلوگیری از نفوذ بحرانهای اقتصادی جهان به این کشورهاست که کمی سادهانگارانه به نظر میرسد. البته این درست است که بحران اقتصادی در منطقه یورو جدی است و رکود اقتصادی تا حدودی انگلیس و آمریکا را هم در برگرفته، لذا برای تشکیل بلوکهای جایگزین دلایل محکمتری لازم است؛ ولی مگر قرار است به ازای هر بحران به صورتی جزیرهای کشورهای دیگر دنبال آلترناتیو بگردند. مگر همین دو دهه پیش نبود که توفان بحران شدید اقتصادی، کشورهای شرق آسیا را درنوردید و ببرهای آسیا یکی پس از دیگری در باتلاق بحرانهای مالی و تورم فرو میرفتند و در نهایت نهادهای بینالمللی معتبری مانند صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی به یاریشان شتافتند. از طرف دیگر اگر به کشورهای عضو BRICS و بافت اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و سپس نوع توسعه اقتصادی آنها دقت بیشتری کنیم، صریحا میتوان گفت که به جز آفریقای جنوبی و تا حدودی هند، چند پله پایینتر برزیل شاید بتواند در یک چنین حرکتهای تشکیلاتی حرفهای دوام بیاورد و به عبارتی موثر واقع شود.
علم اقتصاد که منطق ریاضی خود را دارا است قرابت بسیار جدی با میزان سطح توسعه اجتماعی، سیاسی و فرهنگی ملل دارد. جوامعی مانند چین، همانطور که بارها در محافل علمی بحث شده به دلیل عدم پایبندی به مبحث توسعه پایدار از طریق حفظ محیط زیست و داشتن سهم فراوان در آلودگی آب، هوا و خاک بخش بزرگی از کره زمین و عدم توسعه سیاسی، اجتماعی و فرهنگی نمیتوانند شریک قابل اطمینانی در درازمدت برای حرکتهای جمعی سازمانهایی مانند BRICS به حساب آیند.
توسعه اقتصادی چین نوعی خاص از توسعه است که به دلیل تجمیع اغلب صنایع آلودهکننده جهان در آن کشور و عدم وجود دولتی مسوول یا NGOهای مستقل جهت تبیین وضعیت وخیم محیط زیست، نمیتواند پایدار باشد و در نتیجه به عهده گرفتن مسوولیت در تشکیلاتی مانند BRICS زیر سوال میرود.
از سوی دیگر، روسیه، هنوز هم وارث بلامنازع سیاستهای اقتصاد متمرکز و تا حدودی مافیایی حکومت توتالیتر شوروی سابق به شمار میرود و عدم باور به اقتصاد بازار آزاد، هنوز در تار و پود این کشور ریشه دارد که نمود صادق آن را شاید بتوان در بلاروس دید.
مساله عدم توسعه اجتماعی و فرهنگی و مسوولیتپذیری نخبگان و شکل نگرفتن و قدرت نیافتن طبقه متوسط در جوامعی مانند چین و روسیه و حتی تا حدودی هند موضوع سادهای نیست. اگرچه هند به عنوان بزرگترین دموکراسی دنیا از لحاظ جمعیت پس از روی کار آمدن مجدد حزب کنگره و آقای موهامو سینگ تا حدودی لیبرالیسم اقتصادی را در کشور حاکم گردانیده و توسعه متوازن را تجربه میکند؛ بنابراین به دلیل داشتن جمعیت فراوان راه دشواری برای رسیدن به مقاصد BRICS تجربه خواهد کرد.
در مورد کشور برزیل، پس از آنکه نظامیان سنگ بنای توسعه اقتصادی را نهادند، با شروع واگذاری حکومت از سوی نظامیها به رهبران غیرنظامی، زیر ساخت محکمی برای توسعه به وجود آمده است تا جایی که آن کشور هماکنون در شمار بیست قدرت برتر اقتصادی جهان است، بنابراین میتواند کمک حال BRICS باشد.
آفریقای جنوبی هم گذشته از گرفتاری در بحث دیرینه آپارتاید، پس از رفع آن و قرار گرفتن مدیریت کشور در دستان اشخاص معتبری مانند نلسون ماندلا و حزبش فرصتی پیدا کرد تا خود را در جمع بزرگان اقتصاد جهان مطرح کند، آفریقای جنوبی دارای زیرساختهای تا حدی محکم برای توسعه است که کفه را به نفع آنها سنگین میکنند.
موارد فوق و اشاره به بخشی از تاریخ سیاسی - اجتماعی پنج کشور به این دلیل بود که برای تشکیل بلوکهای اقتصادی - که نمونههای شکستخورده آنها کم نیستند، تنها آرزو کردن کافی نیست، به نظر نگارنده اعضای BRICS بهتر است بازتعریف مجددی از انسجام درونی جوامع خود داشته باشند و بررسی کنند که تا چه حد قشر متوسط جوامعشان رشد یافته و تثبیت شده است. صرف داشتن هدف جایگزینی دلار یا یورو یا ذکر مصیبت بحرانهای اقتصادی غرب برای تشکیل اتحادیه مالی کافی به نظر نمیرسد.
به علاوه راههای سادهتری میتوان برای حل مشکلات ذکر کرد، به عنوان مثال سازمانهای اقتصادی بینالمللی مانند بانک جهانی یا صندوق بینالمللی پول را ارتقای برنامه داد و با تغییر دادن اهداف، تاکتیکها و استراتژیها، البته در صورت ضرورت، برنامههای اصلاحات و توسعه پایدار را برای کل کشورهای جهان پیاده کرد.
از سوی دیگر، سالها تلاش شده تا سازمان تجارت جهانی (WTO) به ثمر بنشیند و تا حدودی هم جایگاه حقیقی خود را پیدا کرده است، بنابراین تقویت بنیانهای آن اولویت بیشتری دارد تا تشکیل بلوکهای جدید. در حال حاضر کشورهای جهان با مصائب بیشتری روبهرو هستند که حل آنها اولویت دارد.
مسائلی مانند گرم شدن کره زمین، آب شدن یخهای قطبی، تغییرات آب و هوایی، گازهای گلخانهای، افزایش جمعیت، کم شدن منابع آب شیرین و غذا در بسیاری از کشورهای جهان و... بنابراین بهتر است تحت لوای سازمانهای بینالمللی موجود مانند سازمان ملل متحد، فائو، یونسکو، یونیسف، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و... اقداماتی عاجل در جهت حل مشکلات یادشده صورت گیرد. اشاعه تفکر تشکیل سازمانهای جدید مانند BRICS که البته بارها قبلا با اسامی مختلف آزمایش شده نه تنها راهحل مشکلات نیست، بلکه باعث اتلاف وقت و انرژی از بخشی از مردم جهان خواهد شد.
ارسال نظر