تحلیل اقتصاد – سیاسی سقوط قذافی
فاصله لیبی تا لبخند
وقتی این سطور نوشته میشود، مخالفان دولت لیبی اکثر مناطق طرابلس را در دست دارند، اما هنوز خبر موثقی از قذافی نیست.
دکتر پویا جبل عاملی
وقتی این سطور نوشته میشود، مخالفان دولت لیبی اکثر مناطق طرابلس را در دست دارند، اما هنوز خبر موثقی از قذافی نیست. با این وجود فرض نزدیکی را در نظر میگیریم و فکر میکنیم قذافی کاملا سقوط کرده است. فردای لیبی چگونه خواهد بود؟ برای پیشبینی این گزاره در این ستون سعی میشود تا از الگوی اقتصاد - سیاسی استفاده شود و آینده را بر مبنای بیشینهسازی منافع نیروهای سیاسی درگیر، پیشبینی کرد:
۱- رژیم قذافی چون هر دولت مستبدی وابسته به یک گروه وفادار بود و به نظر میرسد که بهرغم جلوه بیرونی شخصیت قذافی که حکایت از مردی سبک سر داشت، وی هوشمندانه و حتی تا آخرین لحظه توانسته حمایت این گروه وفادار را داشته باشد. در حقیقت فراتر از تامین مادی این گروه وفادار برای استحکام نظام استبدادی و بیشینهسازی دوره زمامداری، قذافی با مقاومت خود تا آخرین لحظه، توانست حداکثر وفاداری را از گروه حامیانش بخرد. به این معادله این متغیر را هم اضافه کنید که مخالفان تنها با کمک مستقیم خارجی توانستند به پیروزی برسند و همین مساله وجاهت چهره قذافی را در میان حامیانش دو چندان میکند. اینها دستاوردهایی بوده که قذافی در هر حال بهدست آورده و این دستاوردها اگرچه برای وی و خانوادهاش ثمری نداشته باشد، میتواند به طور جدی خطری بالقوه برای دولت بعدی لیبی باشد. گروه وفاداری که تازه با داشتن پیوندهای قبیلهای، احترام شدیدی برای رهبر پیشین قائل است و چنین القا میکند که بیگانگان و عوامل فرومایه داخلیشان مسبب سقوط رهبرشان شده است، احتمالا دست از مبارزه برنمیدارد. خطر آن جایی بیشتر نمود مییابد که در نظر داشته باشیم، این گروه حامیان نسبت به گروه حامیان دیکتاتورهای مشابه مانند مبارک در مصر یا بن علی در تونس، بزرگتر و حمایتشان قویتر است.
۲- هر چند دست بردن مخالفان بر اسلحه بیشتر وابسته به ذات ددمنش حکومت قذافی داشت، اما به هر رو آنان قدرت را با خونریزی قبضه کردند و ضمن اینکه دول خارجی نیز به آنان یاری رساندند، این مساله موجب آن است تا مشروعیت مخالفان آن چنان بی نقص نباشد. آنان بی تردید برای حفظ موقعیت خود، بر آن چه دولت پیشین انجام داده تاکید میکنند و چه بسا با وجود چنین جنگی که خونهای بسیاری را ریخت در پی انتقام برآیند و دادگاهها و محاکمات سران گذشته را فرصتی بیابند تا جای پای خویش را محکم کنند، اما این راهحل موجب میشود تا گروه حامیان دولت پیشین خشمگینتر شود. از این رو سایه یک اپوزیسیون خشنی که به هیچ قاعده ای پایبند نیست، همواره بر سر لیبی جا خوش میکند.
۳- فراتر از خطر گروه وفادار به دولت پیشین و مشروعیت ناقص گروههای مخالف امروز، مساله بزرگ دیگری که برای لیبی وجود دارد، عدم توسعهیافتگی نهادهای مدنی است. این عدم توسعه یافتگی باعث آن است تا برای بسیاری از تحلیلگران وجود حکومتی دموکراتیک برای لیبی همراه با شک و تردیدی عمیق باشد. حقیقت نیز آن است که لیبی هیچ کدام از مولفههای اجتماعی - اقتصادی را برای داشتن جامعهای باز دارا نیست. کشوری نفتخیز و قبیلهای که حاکمانش چون اعصار گذشته به زور شمشیر به حکومت رسیدهاند. از چنین معجونی هر چه درآید بعید است که حکومتی آزاد سر برآرد. البته جامعه بینالملل همچنان که در افغانستان تلاش کرد یا آمریکا به تنهایی در عراق، میکوشد تا ساختی دموکراتیک را تن این جامعه قبیلهای کند، اما شاید موفقیتها در این میدان حتی کمتر از افغانستان باشد، زیرا حاکمان آتی کمتر از مورد افغانستان خود را مدیون نیروهای بینالملل میدانند و از همین رو، تاثیرگذاری خارجیها به مراتب در ساخت سیاسی آتی لیبی کمتر است.
اما آینده ای بدون استبداد و جنگ و خونریزی در لیبی اتفاقا به پایهریزی نهادهای دموکراتیک بستگی دارد. راهی که هم میتواند مشروعیت کامل حاکمان جدید را تضمین کند و هم با دعوت از همه افراد و گروهها، حامیان دولت پیشین را در فرآیند سیاسی حال حاضر داخل کند و این دشمن بالقوه ای را که شاید سالها و دهههای بعد برای لیبی دردسرساز شود، به اپوزیسیونی مدنی بدل کند، اما شاید این سطور آرزویی دور باشد، هر چند تحقق آن بستگی به سعه صدر و واقعبینی حاکمان تازه خواهد داشت یا میتوان راه انتقام را در پیش گرفت و مشروعیت را در نشان دادن ددمنشی طرف مقابل خرید یا آن که مشروعیت را در ایجاد فصلی از تاریخ لیبی دید که در انتهای آن کودتا، جنگ و خونریزی دیگری نباشد.
ارسال نظر