شرط تجارت با سیاستورزان
مذاکرات تجاری دو روز اخیر مقامهای ایرانی با مقامهای پاکستانی و چینی، صورتی از سیاستورزی است که اقتصاد و تجارت را به ابزار تحقق هدفهای سیاسی و تامین هدفهای امنیتی تبدیل میکند.
محمود صدری
مذاکرات تجاری دو روز اخیر مقامهای ایرانی با مقامهای پاکستانی و چینی، صورتی از سیاستورزی است که اقتصاد و تجارت را به ابزار تحقق هدفهای سیاسی و تامین هدفهای امنیتی تبدیل میکند. براساس مذاکراتی که تاکنون انجام شده، رییسجمهوری پاکستان خواستار افزایش حجم تجارت ایران و پاکستان از یک میلیارد دلار کنونی به چهار میلیارد دلار در چند سال آینده شده است. هیات چینی نیز ابراز امیدواری کرده حجم مبادلات کنونی ایران و چین که حدود ۳۰ میلیارد دلار است به ۱۰۰ میلیارد دلار افزایش یابد.پارهای قراردادها نیز برای تحقق این هدف امضا شده است.هنوز معلوم نیست این هدفها محقق میشوند یا نه؛ زیرا این کشورها در گذشته نیز پیشنهادهای مشابهی ارائه کردهاند. ایران و چین یک دهه پیش از امضای تفاهمنامه ۱۰۰ میلیارد دلاری در زمینه نفت و گاز خبر دادند؛ اما تنها بخش کوچکی از این تفاهمنامهها به قرارداد تبدیل شد و به اجرا درآمد؛ اما به نظر میرسد وعدههای تازه، جدیتر از وعدههای پیشین باشد.چین از سال گذشته با پشتسر گذاشتن ژاپن، به دومین اقتصاد جهان (از نظر حجم تولید ناخالص داخلی) تبدیل شده است. این ارتقای موقعیت، چین را به تکاپوی تازه برای تامین انرژی مورد نیاز برای اقتصاد رشدیابندهاش وادار کرده است. ایران یکی از منابع اصلی تامین این انرژی به شمار میرود.
افزونبر این واقعیت اقتصادی، وضع تازه چین، مسوولیت سیاسی این کشور را در عرصه بینالمللی افزایش داده است و رهبران پکن ناگزیرند سیاست خارجی خود را با دقت و وسواسی بیش از گذشته پیگیری کنند. یکی از وجوه سیاست خارجی چین، توازن روابط با ایالاتمتحده و اروپا و ژاپن است و در چنین رابطهای ایران کشور مهمی به شمار میرود.
در مورد پاکستان نیز وضع مشابهی حاکم است. پاکستانیها در سالهای اخیر و بهویژه در سه ماه گذشته از آمریکا دورتر شدهاند و پابهپای آن رقیب دیرینه آنان؛ یعنی هند به آمریکا نزدیکتر شده است. این تحولات برای نزدیکتر شدن پاکستان به ایران انگیزههای نیرومندی ایجاد کرده است. در همین مذاکرات اخیر، رییسجمهور پاکستان خواستار همکاریهای امنیتی برای مهار ناامنی در مناطق مرزی و حل بحران افغانستان شد.
اما این روابط نزدیک ایران با دو همسایه شرقی که تامینکننده منافع اقتصادی، سیاسی و امنیتی است، چهره دیگری هم دارد که نباید از آن غفلت شود.سیاست خارجی پاکستان، بهویژه در حوزه آمریکایی و اروپایی آن بسیار منعطف و دگرگون شونده است؛ یعنی اینکه در پس هر انتخاباتی باید انتظار داشت که روابط اسلامآباد با واشنگتن تیرهتر شود یا بهبود یابد.
چین نیز چنین خصلتی دارد. در این کشور همه هدفهای سیاسی در خدمت استراتژی صادرات است و هنوز ایالاتمتحده بزرگترین مقصد کالاهای چینی است. به همین علت احتمال دور شدن همیشگی چین از آمریکا یا ترجیح دادن روابط با کشورهای دیگر به قیمت رنجش آمریکاییها زیاد نیست. به همین علت روابط تجاری رشدیابنده ایران با چین و پاکستان را باید همواره موضوعی فراتر از اقتصاد و سیاست دید و در چارچوب ملاحظات جدیتر سیاست و امنیت تحلیل کرد.نگاهی به سیاستهای این دو کشور در دو دهه اخیر بسیار عبرتآموز است. پاکستان راهی را طی کرده که در مسیر آن جنگ و صلح با طالبان، ائتلاف و اختلاف با آمریکا و رفاقت و رقابت با ایران مشهود بوده است.چینیها نیز در این مدت گام به گام در پی شعار معروف دنگ شیائوپنگ رهبر اصلاحات خود رفتهاند که میگفت: «گربه باید موش بگیرد، رنگ آن اهمیتی ندارد.»دادوستد با همسایگان سیاستورز، حتی در حوزه اقتصاد و تجارت و فرهنگ، رفتاری سیاسی است که مهمترین کالاهای آن امنیت و مصالح آینده است.تامین امنیت و تحصیل منافع در همنشینی با کشورهایی مانند چین و پاکستان در گرو رعایت قاعده اعتدال و توجه به این اصل است که قدرت و تاثیر این کشورها به میزان رقابت آنان با رقیبان بینالمللی ایران بستگی دارد و به همین علت رصد دائمی رفتار بینالمللی و تشخیص زمانهای چرخش مواضع آنان ضرورت تام دارد.
ارسال نظر