قیمت ارز؛ قصه از کجا شروع شد؟
این روزها خبرهای متعددی میشود مشاهده کرد با این مضمون که در پی افزایش قیمت ارز مثلا فلان کالا گران شده یا فلان اقدام انجام گرفته است.
دکتر حجت قندی*
این روزها خبرهای متعددی میشود مشاهده کرد با این مضمون که در پی افزایش قیمت ارز مثلا فلان کالا گران شده یا فلان اقدام انجام گرفته است. چرا اخبار عمدتا به این شکل نقل میشود؟ به این دلیل که شروع کردن یک داستان اقتصادی با اشاره به موضوع تغییر قیمت ارز، بسیار آسانتر است از داستانی که به ریشهها میپردازد. ولی واقعیت آن است که داستان ارز و به تبع آن آشفتگی در بازارها از افزایش قیمت ارز شروع نمیشود. قیمت ارز تنها سیگنالی میدهد از آنچه در جایی دیگر اتفاق افتاده است.
اما چرا بد است که داستانهای اقتصادی را از قیمت ارز شروع کنیم؟ به این دلیل که بلافاصله بعد از آن مثلا به این نتیجه می رسیم که با افزایش قیمت ارز تورم در ایران افزایش یافته یا قدرت خرید مردم کم شده است و قس علی هذا. در نتیجه تمام همت دولت یا بانک مرکزی این میشود که قیمت ارز را کم کند که نتیجه هم چیزی جز شکست و اتخاذ سیاستهای نادرست نمیشود. اجازه بدهید من باب مثال همین رابطه ارز و تورم را کمی باز کنم. باز کردن کامل رابطه این دو البته مثنوی هفتاد من است که از حوصله خواننده خارج است:
اول: یک نکته حاشیهای ذکر میکنم. در علم آمار به دانشجویان اخطار داده میشود که همیشه مواظب تفاوت بین «علیت» و «همزمانی» باشند. به بیان دقیقتر، وقتی دو اتفاق با هم میافتند، ممکن است که یکی علت دیگری باشد، یا ممکن است که این دو اتفاق صرفا و گاه همیشه فقط همزمان رخ میدهند. مثلا علت اینکه لامپ اتاق شما در شب روشن میشود این است که شما کلید برق را میزنید. علتهای دیگر هم در طول و عرض این علت هست. اما زدن کلید برق هم یکی از این علتها است. بنابراین در اینجا رابطه علی و معلولی برقرار است. مثال خوب همزمانی این است که بچهها در پاییز به مدرسه میروند و برگ درختان هم در پاییز میریزد. هر سال هم این داستان تکرار میشود. نه ریختن برگ علت رفتن بچهها به مدرسه است نه برعکس؛ این دو رخداد فقط همزمان اتفاق میافتند.
داستان رابطه تورم و نرخ ارز هم از این جنس همزمانی است. اتفاقاتی افتاده است و تعادل در بازار ارز، عمدتا به دلیل کمبود عرضه (به هر علت) به هم خورده و بازار ارز به دنبال تعادل جدید میگردد. نتیجه این میشود که قیمت ارز افزایش پیدا می کند.
همزمان، همان چیزی که باعث این افزایش قیمت شده، یعنی کم شدن مواهب سرازیر شده به اقتصاد که عمدتا از نفت میآمده، به همراه دیگر عواملی مانند قیمتگذاری و دخالت دولت در بازارها و تصمیمهای به شدت فوریتی باعث شوک منفی به طرف عرضه کل، و مجموع سیاستهای انبساطی پولی و مالی دولت باعث شوک مثبت به طرف تقاضای کل شده است و این باعث چیزی نمیشود جز افزایش تورم. آنچه میخواهم بگویم این است که تغییر قیمت ارز باعث تورم نمیشود بلکه متاسفانه به دلیل سیاستهای غلط اقتصادی، این دو تقریبا همیشه در ایران همزمان اتفاق میافتادهاند و آن هم به صورت شوک اقتصادی.
مثال دیگر در عرصه بینالمللی، رابطه دلار و یورو است. از سال ۲۰۰۸ تاکنون، ارزش یورو به صورت مداوم بین ۱/۶ و ۱/۲ دلار نوسان داشته است که این نوسانی حدود ۳۰ درصدی است. همزمان نرخ تورم در اروپا و آمریکا بسیار پایین و در حدود یک تا دو درصد بوده است. سوال این است که چرا هیچ اقتصاددان جدی در اروپا یا آمریکا نمیتوان یافت که کوشش کرده باشد تا تحلیلی علمی در رابطه با همین تورم کم و آن نوسانات ارزی ارائه دهد؟ جواب ساده این سوال هم این است که داستانهای اقتصادی از قیمت ارز شروع نمیشوند. قیمت ارز فقط یک سیگنال است، سیگنال را کور نکنیم و متوجه چیزهایی باشیم که این سیگنال نماینده آنها است.
*استاد اقتصاد دانشگاه «واشنگتن اندلی»
ارسال نظر